فرهنگ جهاد ـ شماره 31 ، بهار1382
جواد محدّثى
حسّ بشرى
دنيا، بسترى براى ساختن خانه آخرت است.
كار نيك، احسان به مردم، خدمت صادقانه به ديگران، لذّت بردن از كمك رسانى به محتاجان، ابزار و مصالحى است كه «سراى آخرت» را براى انسان بنيان مىنهد و آباد مىسازد و اين توفيقى است كه در همه كس نيست و لطفى است الهى كه بر دست برخى از بندگان شايسته جارى مىشود و به مردم مىرسد.
سيادت و سرورى نيز به فرموده حضرت رسول ـ صلى الله عليه و آله و سلم ـ در سايه خدمت به مردم و دلسوزى براى آنان است: «سيّد القوم خادِمُهم»[1]
گاهى بعضى از اعضاى بدن «بى حسّ» مىشود و هيچ درد و جراحت و آزارى را درك نمىكند. اين «عصب مُردگى»، گاهى هم در اندام روح بشر پديد مىآيد. آدمها هم گاهى «احساس» خويش را از دست مىدهند و از رنج ديگران و محروميّت فقيران و نيازهاى نيازمندان، تأثر و و تألّمى در خود حسّ نمىكنند و عضوى جدا شده از پيكره جامعه مىشوند. اين نيز نوعى «عصب مردگى انسانى» است.
اگر سعدى مىگويد: «بنى آدم اعضاى يك پيكرند ...»، الهام از فرموده حضرت رسول ـ صلى الله عليه و آله و سلم ـ است كه آدمىزادگان را همچون اعضاى يك جسد دانسته كه همه با هم پيوند دارند و «چو عضوى به درد آورد روزگار دگـر عضـوهـا را نمـانـد قـرار».
حال اگر با درد يك عضو، عضو ديگر احساس درد نكرد، يا جدا شده از آن پيكر است، يا دچار «بى حسّى» است، يعنى نوعى «مُردگى»!