در كتاب اختصاص تأليف احمدبن الحسين بن عمران الاشعري كه به نام شيخ مفيد شهرت يافته است تفصيل اين ملاقات بدين صورت درج شده است كه ابراهيم بن هاشم ميگفت: بعد از آنكه حضرت رضا عليهالسلام به شهادت رسيد، با جماعتي به حج مشرف شديم و به حضور ابوجعفر ثاني رسيديم. در آن سال جمع كثيري از هر شهر و روستا براي شناسايي امام وقت خود مشرف شده بودند تا شخصا و حضوراً شرفيابي و معرفت حاصل كنند …
فقها گفتند: اي سرور ما، آيا اجازه ميفرماييد كه از شما پرسش كنيم؟ آن سرور گفت: بلي. و فقها در همان مجلس از «سيهزار مسئله شرعي» سئوالاتي مطرح كردند و پاسخ درست شنيدند. ابوجعفر ثاني در آن تاريخ نه ساله بود. (اختصاص صفحه 102)
موضوعي كه بايد مورد بحث و توضيح قرار بگيرد اين است كه چرا بايد با طرح مسائل شرعي امامت ابوجعفرثاني را به آزمون بگذارند و اين «سيهزار مسئله شرعي» را چگونه و با چه مجوزي طرح كرده بودند تا وسيله آزمون باشد؟ بايد دانست كه اصل آزمون و مجوز و رهنمود آن در عهد امام صادق عليهالسلام مقرر شده بود. يك تن از فقهاي شيعه از ابوعبدالله امام صادق پرسيد: آن كسي كه به ناحق بر مسند امامت مينشيند و ادعاي رهبري ميكند با چه حجتي بايد او را محكوم كنند؟ ابوعبدالله صادق به او فرمود: با طرح مسائل شرعي و پرسش از حلال و حرام الهي او را به آزمون ميگذارند … (گزيده كافي حديث 99). از آن تاريخ به بعد موقعي كه شيعيان با مدعيان امامت روبرو ميشدند، ابتدا با طرح مسائل شرعي علم و دانش او را آزمون ميكردند كه آيا صاحب علم لدني هست كه بدون درس و اجتهاد مسائل شرعي را از هر باب و هر جهت بداند و پاسخ بدهد؟
در رابطه با اين موضوع اصحاب اجماع و كارشناسان فقه اهل بيت سئوالات فراواني از اندوختههاي مكتب را به عنوان مسائل امتحاني تدوين كردند كه مجموع آنها در عهد حضرت رضا (ع) به 15000 و در عهد امام جواد (ع) به سيهزار مسئله شرعي بالغ شده بود.
تا آنجا كه تتبع و حافظه اين نگارنده ميتواند تاريخ درست را ارائه دهد بعد از رحلت امام صادق (ع) فرزندش عبدالله افطح ادعاي امامت كرد و جمعي ـ از جمله محمدبن مسلم طائفي و مومن طاق بغدادي ـ به حضور او رفتند و بعد از طرح چند مسئله شرعي و پاسخ نادرست، امامت او را رد كردند. بعد از رحلت امام كاظم عليه السلام كه حضرت رضا (ع) ادعاي امامت كرد و شيعيان به عللي امامت او را مورد شبهه و شك قرار داده بودند هر كسي كه به خدمت ميرسيد با همين گونه سئوالات شرعي آن حضرت را مورد آزمون قرار ميداد. محمدبن عيسي يقطيني ميگفت: مسائلي كه از حضرت رضا (ع) سئوال كردهاند و پاسخ شنيدهاند به پانزده هزار مسئله شرعي بالغ شده است من تمام آن مسائل را در كتابي تدوين كردهام و نام آن را مسائل مجربه نهادهام (رك: بحارالانوار ج 49 ص 97 به نقل از كتاب غيبت شيخ طوسي ص 48)
بعد از رحلت امام رضا كه تنها فرزندش ابوجعفر ثاني در سن 8 سالگي ادعاي امامت داشت، اكثر شيعيان به خاطر كمي سن در امامت آن سرور شك و ترديد مينمودند تا آنجا كه يونس بن عبدالرحمن در جمع فقها گفت: بايد يك تن را از ميان خود گزين سازيم و كفالت امر امامت را به او بسپاريم تا ابوجعفر ثاني به سن رشد و بلوغ برسد! ولي رأي او با ضرب وشتم او مواجه شد و بالاخره 80 تن از فقها مجتمعا به حج مشرف شدند و در مدينه ابتدا عبدالله بن موسيبن جعفر را با سه مسئله شرعي آزمون كردند و امامت او رد شد ، بعد همان مسائل را از ابوجعفر ثانى سوال كردند و پاسخ درست آن را دريافت كردند، سپس از «سيهزار مسئله شرعي» سئوالات ديگري مطرح نمودند و پاسخ قاطع شنيدند و امامت آن حضرت را پذيرفتند (بحارالانوار ج 50 ص 85 و 89 و 99).