یادی از شادروان استاد سید جلال الدین مجتبوی

محمد دانشگر

نسخه متنی
نمايش فراداده

يادي از شادروان استاد سيد جلال‏الدين‏مجتبوي

نويسنده: محمد دانشگر

آشنايي من با زنده‏ياد دكتر سيد جلال‏الدين مجتبوي (1307ـ1378 ه·· ش) به اوايل انقلاب اسلامي و بحبوحه آن روزگار فراموش‏ناشدني بازمي‏گردد. به جلسات كميته فلسفه ستاد انقلاب فرهنگي (وقت) و دغدغه‏هاي گوناگون ويژه آن دوره حساس انقلاب اسلامي. در آن روزها تمام همّ و فكر ايشان مصروف اين بود كه كار فرهنگ و آموزش كشور به سامان برسد و نگراني عمده از وضعيت انقلاب و چگونگي اجراي برنامه‏ها و اخلال منافقان ديوسيرت در روند حركت آن بود (كه خود حديثي مفصل دارد.)

باري پس از آن در ملاقاتها و صحبتها و ديد و بازديدهاي رسمي و غيررسمي همواره فيض محضر استاد را درك كردم. او بحق انساني والا و بزرگ بود. تواضع و فروتني، چهره خندان و گشاده، محضري آماده براي كمك به دانشجويان، به دور از اظهار فضلهاي عالمانه‏نما، تقيّد و تعهد مذهبي خالصانه، اصيل و بي‏ريا، بزرگواري و سيادت و مناعت طبع از وي شخصيتي وارسته، مهذَّب و پيراسته ساخته بود.

سرانجام، وي در آغازين روزهاي مردادماه سال جاري، سر به تيره تراب فرو برد و مرغ روحش به ملكوت اعلي پر كشيد.

از مرحوم مجتبوي چند اثر در قالب ترجمه و تأليف به جا مانده است كه مهمترين آنها عبارتند از: فلسفه يا پژوهش حقيقت (ترجمه از انگليسي)، كليات فلسفه (ترجمه از انگليسي، همراه با توضيحات و افزوده‏ها و انتقادهايي از مترجم)، تاريخ فلسفه كاپلستن (ترجمه جلد اوّل، كتاب برگزيده سال 1362)، ترجمه جامع‏السعادات نراقي در سه جلد (ترجمه از عربي و كتاب برگزيده سال 1364)، خلاصه اين سه مجلد در يك جلد، بنياد حكمت سبزواري تأليف پرفسور ايزوتسو، ترجمه و توضيح قرآن حكيم (مورد تشويق و قدرداني وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، چاپ اوّل، زمستان 1371 همزمان با ماه رمضان 1313 ق در 20 هزار نسخه1) بازنگري و اصلاح اين ترجمه و تكميل توضيحات در چاپ دوم (بهار 1376). وي با ارائه اين ترجمه به سلسله مباركي پيوست كه تا ابد بر تارك آثار قرآني خواهد درخشيد. ترجمه‏اي خلاصه و بسيار كوتاه از زندگي آن مرحوم به قلم خودش، چنين آمده است: اينجانب سيد جلال‏الدين مجتبوي متولد سال 1307 ش در تهران، پس از تحصيلات ابتدايي و متوسطه براي تحصيل در رشته فلسفه وارد دانشكده ادبيات دانشگاه تهران شدم و با گشايش دوره دكتراي فلسفه، تحصيل در اين رشته را ادامه داده، در سال 1346 درجه دكتراي فلسفه گرفتم و سپس به سمت عضو گروه فلسفه دانشگاه تهران به تدريس مشغول شدم و اين اشتغال تا كنون برقرار است و از سال 1357 به مدت چهار سال ضمن انجام وظايف آموزشي مدير گروه فلسفه و از سال 1364 تا دي 1372 قريب 9 سال رئيس دانشكده ادبيات و علوم انساني در دانشگاه تهران بودم و در سال 1368 به عنوان استاد ممتاز معرفي شدم.2

بي‏مناسبت نيست در اين نوشته با اغتنام فرصت، توضيح و معرفي كوتاهي از ترجمه قرآن، كه به كوشش استاد مجتبوي صورت انجام پذيرفت، درج شود با اين قيد كه ترجمه ايشان به گواهي برخي از قرآن‏پژوهان و صاحبنظران اين حوزه، نسبت به كارهاي انجام‏شده، كم‏نظير و در رديف كارهاي محكم و قابل اعتنا و توجه و بسيار مفيد است.3

اين ترجمه به روال بسياري از ترجمه‏هاي منتشرشده در روزگار ما در يك صفحه، اصل قرآن و در صفحه مقابل، ترجمه آن را دربر دارد. در پاورقي بسياري از صفحه‏ها، توضيحاتي روشنگر براي كمك به فهم ترجمه در زمينه‏هاي مختلف آمده است كه غالبا نكاتي تفسيري، لغوي، نحوي و از اين قبيل است.

در پايان ترجمه با عنوان «بقيه زيرنويسها» توضيحاتي با ارجاع به صفحه‏هاي مورد نظر در حدود سي صفحه آمده است4 و پس از آن مطلبي با عنوان «سخني چند درباره اين ترجمه»5 كه ابتدا با طرح سؤال «چرا ترجمه‏اي ديگر از قرآن مجيد؟» لزوم اقدام به كار ترجمه در كنار ترجمه‏هاي ديگر و در واقع پاسخ به سؤال مقدّر است.

پس از آن چند نكته6 كه در اين ترجمه درخور توجه است؛ از آن جمله اينكه در اين ترجمه تا آنجا كه ممكن و ميّسر بوده است از كلمات فارسي استفاده كرده‏ايم كه اين مقتضاي ترجمه است ولي معتقد به نوشتن فارسي سره كه زباني نامفهوم خواهد بود، نيستيم... و برآنيم كه تا وقتي كلمات برابر در فارسي هست، دليل و توجيهي وجود ندارد كه كلمات عربي را در ترجمه بياوريم... همچنين از ترجمه نام سوره‏ها و هر نامي خودداري كرده‏ايم زيرا نامها را نبايد ترجمه كرد.

2ـ در اين ترجمه بيشترين همّ ما صحت ترجمه بوده است ليكن بعضي از مترجمان قائل به نوعي توسّع شده‏اند مثلاً «الذين آمنوا» را مؤمنان و «الذين كفروا» را كافران ترجمه كرده‏اند. اگرچه اين ترجمه غلط نيست اما دقيق هم نيست زيرا عبارت با فعل بيان شده نه با اسم و ما كساني كه ايمان آورده‏اند و كساني كه كافر شدند (يا كفر ورزيدند) ترجمه كرده‏ايم.

3ـ بعضي از مترجمان تصور كرده‏اند كه بايد در برابر هر كلمه‏اي يك كلمه آورد و حال آنكه رعايت اين قيد در هيچ گونه ترجمه‏اي ضروري نيست بلكه برعكس هر جا كه نتوان براي ترجمه كلمه‏اي يك كلمه كاملاً معادل يافت، آوردن دو كلمه اگر معني و مفهوم را بهتر و درست‏تر و كاملتر برساند، موجّه و بلكه ضروري است و نيز درباره كلمه‏اي كه دو معناي نزديك به هم دارد و هر دو معني مطلوب است، آوردن هر دو با هم روا و پسنديده است و... .

در صفحات پاياني ترجمه، مرحوم استاد با عنوان سخني درباره چاپ دوم7 مطالبي آورده است كه گمان مي‏رود دقت و تأمل در اين چند سطر، افزون بر معرفي اين ترجمه و نمايانگر بودن آن، شخصيت والاي آن استاد ارجمند را نيز بخوبي و درستي مي‏نماياند و به همين جهت، روا و پسنديده است كه با نقل عين نوشته آن بزرگمرد از دست‏رفته، اين نوشته به پايان برسد:

پس از آنكه ترجمه و توضيحات تفسيري اينجانب از قرآن مجيد در سال 1372 منتشر شد با آنكه بسياري از دوستان و علاقه‏مندان از آن استقبال كردند و نيز مورد تشويق و قدرداني وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي قرار گرفت، دريافتم كه برخي لغزشها و نارساييها در آن هست و اشتباهاتي هم به هنگام چاپ پديد آمده است. براي رفع اين نقصها كه در چاپ اوّل هر كتابي (تأليف يا ترجمه) عادي است تا چه رسد به ترجمه قرآن كريم كه ادّعاي بي‏لغزش و كامل بودن آن سخني است گزاف، بر آن شدم كه به بازنگري و ويراستاري دقيقتر آن بپردازم و از تذكرات دوستان نيز آنچه را درست يا بهتر يافته‏ام، بهره گيرم و همچنانكه در يادداشت مندرج در پايان ترجمه (چاپ اوّل) يادآور شدم بنابر دليل موجّه بنا داشتم تا آنجا كه ممكن است كلمات مفهوم و متداول فارسي را به كار برم، مگر در مورد اصطلاحات، مانند ايمان و انفاق و هجرت و توكل و... و واژگاني كه مفهوم آنها براي خوانندگان، روشنتر و رساتر است. ليكن پس از آن توجه كردم كه الفاظي مانند انباز و كين‏ستان و... براي بعضي از خوانندگان آشنا و مأنوس نيست و بهتر است آنها را با شريك و انتقام‏گيرنده و... عوض كنم. وانگهي در ترجمه برخي از آيات آن شيوايي و رواني و صحت و دقتي كه منظور و مطلوب بود ديده نمي‏شد. از اين رو در بازنگري و ويرايش دوم ترجمه كه شخصا آن را انجام داده‏ام، تعدادي از صفحات هيچ تغييري نكرده و در برخي اندك تغيير، مثلاً در شماره زيرنويسها و ذكر مكّي و مدني سوره‏ها پديد آمده و در ديگر صفحات كم و بيش اصلاحاتي صورت گرفته است و آن توضيحات تفسيري را كه در چاپ اوّل از نظر غايب مانده بود ولي لازم و سودمند مي‏نمود، افزودم.

يادش گرامي باد و خداوند او را با اجداد طاهرينش محشور فرمايد.

1ـ ر.ك.به: دانشگر، محمد، بررسي نشانه‏گذاري در سه ترجمه جديد از قرآن كريم، فصلنامه مصباح، ش 14، تابستان 1374، ص 95 تا 109

2ـ خرمشاهي، بهاءالدين، دانشنامه قرآن و قرآن‏پژوهي، دو جلد، دوستان و ناهيد، تهران 1377، ص 1975، در اين اثر، متأسفانه هنگام معرفي ترجمه‏هاي فارسي قرآن، فقط نام شادروان مجتبوي آمده و پس از آن به شرح حال آن مرحوم ارجاع داده شده و درباره ترجمه ايشان در سلك ساير ترجمه‏ها سخني بيان نشده است. گرچه در ذيل شرح حال، خود ايشان در واقع، مقداري در معرفي ترجمه خود و خصوصيات و ويژگيهاي آن مطالبي را به نقل از مقدمه ترجمه نقل كرده‏اند.

3ـ ر.ك.به: خرمشاهي، بهاءالدين، پرتوي از چراغ مصطفوي، يادي از استاد جلال‏الدين مجتبوي، نشريه ترجمان وحي، س سوم، ش اوّل، شهريور 1378، ص 4 تا 9

4ـ قرآن حكيم، ترجمه و توضيح از دكتر سيدجلال‏الدين مجتبوي، ويرايش حسين استاد ولي، چاپ دوم، انتشارات حكمت، تهران، 1376، ص 610

5ـ همان، ص 642

6ـ همان، ص 645

7ـ همان، ص 651