نويسنده: محمود سراجي
گرايش به زيبايي و نفرت از زشتي، از تجليات فطرت آدميان است در نتيجه در متن شخصيت او، و عجين با جان اوست. از اين رو هر انساني به طبع نخستين خويش، زيباييها را دوست دارد و از آن لذت ميبرد. در حقيقت، فطرت و سرشت آدميان، همان گرايش و عشق به كمال مطلق است. شكي نيست كه هر آدمي كمال را دوست و به آن گرايش دارد و صد البته از هر كمالي مطلق آن را ميجويد. همه عالم جلوه كمال اوست، جلوه جمال او و جلوه جلال او و او همان كمال مطلقي است كه جان انسانها، وراي اين گرايشها و دل بستنها و لذتها را ميطلبد. همه عالم آيات اويند كه نشان به سوي او گرفتهاند. رسالت هنر آن است كه اين نغمه خوش و آهنگ دلنشين و منظره چشمنواز را از هستي مشاهده كند و در آفرينش آثار هنري اين پيام را از متن هستي به ديگران منتقل نمايد؛ پيام شعور هستي، پيام تسبيح هستي، پيام سجده هستي، پيام قنوت هستي، پيام فرمانبرداري هستي، پيام هستي يعني همه لشكريان او در آسمانها و زمين. رسالت هنر دميدن روح تعهد است به همه انسانها.
هنر زبان فطرت ـ انسان، با هدايت فطرت كمال جويي به سوي زيبايي خواهي، جلوههاي هستي را احساس ميكند و آن را با عواطف خود در ميآميزد و طبع نوجو و نوخواه انسان ميخواهد هر روز به سبكي اين احساس را بيان نمايد. در اين تحول و آميختن پديدههاي برون ذات و پديدههاي درون ذات، به سوي آفرينش اثري زيبا، دلنواز و هنري روي ميآورد.
هنر زبان فطرت است و طبعا آنان كه فطرتشان پاكتر است آن را بهتر ميفهمند. اما چون، همگان از فطرت برخوردارند، زبان بينالمللي نيز ميباشد. زباني است كه چون از دل بر ميآيد، همدلي ميكند و لاجرم بر دل مينشيند.
تحقق امر به معروف و نهي از منكر در نظام اسلامي زمينه را براي استفاده از هنر در تبيين اهداف دين، حكومت ديني و شاخصههاي آن و دفاع از آن در برابر معاندان و بدعتگزاران، فراهم آورده است.
توانمنديهاي هنر ـ بدينگونه هنر توانمند ارتباط با همه انسانهاست از هر نژاد و قوم و قبيله: در هنر با همه قالبها و شيوههايش، چه هنرهاي نمايشي، چه هنرهايي كه شايد بتوان هنرهاي آوايي به آنها اطلاق كرد مثل شعر و قصه و نمايشنامه و نثرهاي گوناگون همه اينها هر كدام در جاي خود در ابلاغ يك پيام و تجسم بخشيدن به احساسات كه در جاي خود از انديشه و عقل كمتر نيستند، بلكه شكل مصفاي عقل و انديشه هستند، نقش فراواني دارند. ارزش هنر اساسا در همين است. هنر يك شيوه بيان است، يك شيوه ادا كردن است. حقيقت هنر چيزي جز اين نيست. منتهي اين شيوه ادا، و اين شيوه بيان، وقتي كه هنر به معناي حقيقي كلمه باشد، از همه چيز ديگر، از هر تبيين ديگر رساتر، دقيقتر، نافذتر و سازگارتر است. ارزش هنر در اين است...»(1)
رسالت هنر ـ گستره قلمرو، قدرت سحرآميز نفوذ، توانايي بيان و تفهيم، ويژگيهاي مضاعفي است كه همواره هنر را مورد توجه انسانها و در كانون فكر و انديشه بشر قرار داده است و انسانها از اين ابزار سحرانگيز در مسير و مقاصد خود بهره بردهاند ـ اين همان جنبه طرح حكومت ديني و شاخصهاي آن با استفاده از طراحي است ـ زورمداران و قدرتطلبان تاريخ نيز با سوءاستفاده از هنر آن را در خدمت زر و زور و تزوير، در خدمت خودپرستي، شهوت پرستي، سودپرستي گرفتهاند. همين بُعد را در معارضه با معاندان و بدعت گزاران مورد توجه قرار خواهيم داد: «هنر در مدرسه عشق، نشان دهنده نقاط كور و مبهم معضلات اجتماعي، اقتصادي، سياسي و نظامي است. هنر در عرفان اسلامي، ترسيم روشن عدالت و شرافت و انصاف و تجسيم تلخكامي گرسنگان مغضوب قدرت و پول است.»
هنر در جايگاه واقعي خود، تصوير زالو صفتاني است كه از مكيدن خون فرهنگ اصيل اسلامي، فرهنگ عدالت و صفا، لذت ميبرند. تنها به هنري بايد پرداخت كه راه ستيز با جهان خواران شرق و غرب و در رأس آنان، آمريكا و شوروي را بياموزد.»(2)
هنر و پيامرساني ـ پيشرفت تكنولوژي به هنر تواناييهاي چشمگيري در عرصههاي مختلف حيات فردي و اجتماعي بخشيده است. هنر ظرف ظهور و بروز همه پيامهاي امروزين بشر گشته است. به طوري كه جز از زبان هنر، ايجاد ارتباط با انسان امروز بازدارندههاي فراواني دارد.
براي رساندن پيام دين به انسان خسته و لزده حاضر كه در گردباد تكنولوژي مجال انديشه و تعقل را ندارد، نه زبان عقل كارگشا است و نه بيان استدلال رهگشا، بلكه بايد بيشترين حجم بيان شفابخش دين و بيشترين مجموعه پاسخ به سئوالهاي او را در كمترين زمان ممكن با مؤثرترين زبان بيان كند و اين هنر از زبان هنر بر ميآيد و بس.
فقه و شرايط زماني و مكاني ـ فقه، كه امروز بايد از ديدگاه حكومتي براي پاسخ به نيازهاي گسترده فردي و اجتماعي مردم، وارد عرصههاي مختلف زندگي شود، نميتواند هنر را ناديده بگيرد. البته در گذشته چون هنر كاربرد صحيحي نداشت و در خدمت طاغوت و حكام جور قرار داشت؛ دغدغه فرو افتادن به ورطه گناه، به جهت جو حاكم بر فضاي هنري و هنرمندان، فقيهان را از پرداختن به تواناييهاي آن باز ميداشت؛ لذا بعضي عناوين هنري در فقه حتي در ابهام مفهومي مانده است. ولي امروز، با برقراري نظام جمهوري اسلامي ايران، اهداف دين در برپايي حكومت، يعني «الذين اِن مكنّاهم في الارض اقاموا الصلوة و آتوا الزكاة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر و لله عاقبة الامور»(3) ـ همان كساني كه چون در زمين به آنان توانايي دهيم نماز برپا ميدارند و زكات ميدهند و به كارهاي پسنديده وا ميدارند و از كارهاي ناپسند باز ميدارند و فرجام همه كارها از آن خداست ـ برپايي نماز، دادن زكات و امر به معروف و نهي از منكر، بايد تحقق يافته و جامه عمل به خود بپوشد. تحقق امر به معروف و نهي از منكر در نظام اسلامي زمينه را براي استفاده از هنر در تبيين اهداف دين، حكومت ديني و شاخصههاي آن و دفاع از آن در برابر معاندان و بدعتگزاران، فراهم آورده است. شرايط زماني، مكاني، امكان بهرهوري صحيح از هنر در مطرح نمودن حكومت ديني و شاخصهاي آن و از سوي ديگر، هجوم فرهنگي تبليغاتي بيگانگان و دشمنان دين، با استفاده از همه ابزار تهاجم و تبليغ و احساس خطر جهان خواران از اينكه دين در برابر همه دنياي آنان قد علم كرده، به همه انديشهوران آگاه تنبيه ميدهد كه لازم است در دفاع از دين و عرضه آن براي جهانيان، حقيقت دين را آنچنان كه هست، تبيين كنند. تبيين احكام دين با احتياطها و ترجيح جانب حرمت و كراهت بر حلال و مباح، ايجاد چالهها و خلأهايي در باور و رفتار متديّنها است و چون دين فطري است با احتياطها و ترجيحهاي آن چناني، راه را بر پاسخ فطري به نيازهاي فطري، ميبنديم. نتيجه آن كه فطرت كه نميتواند خود را ناديده بگيرد به سراغ ارضاي خود از مسيرهاي فرعي، انحرافي و التقاطي خواهد رفت و شكوفايي وجود آدمي از آن سو سر برخواهد آورد.
استاد شهيد مرتضي مطهري ـ رضواناللّه عليه ـ در ضرورت اجتهاد و نوآوريهاي فقهي ميگويد: «تنها در مسائل كهنه و فكر شده فكر كردن، و حداكثر يك علي الاقوي را تبديل به علي الاحوط كردن و يا يك علي الاحوط را تبديل به علي الاقوي كردن، هنر نيست. و اين همه جار و جنجال لازم ندارد.»(4)
دشمن با شناسايي اين رخنهها و خلأها، با ارتباطهاي سريعي كه در اين عصر در اختيار گرفته، با مسكّنهاي كاذب، آن شكافها را پر خواهد كرد. در نتيجه، انحراف اجتماعي به جايي كشيده خواهد شد كه آن سرش ناپيداست؛ «و من نام لم يَنُم عنه.»(5)
امروز هنر به لحاظ قدرت، سود و جذابيتي كه دارد،بيش از پيش مورد سوء استفاده نارواي اربابان قدرتقرار گرفتهاست. سوغاتعقلانيت غربي براي بشر امروزي، اين شعار است كه: همه سوداي انسان در سود و همه سود او در لذت و همه لذت او در قدرت خلاصه ميشود.(6) اين عقلانيت ابزاري معاشانديش كه قلههاي هنر را نيز تسخير كرده است همان دنيايي است كه امروز در برابر همه دين قرار گرفته است و براي خدمت به هوسها و خواستههاي ـ يعني به سودا و سود و لذت و قدرت ـ گردنكشانو طاغوتيان، هنر را بهكار گرفته است.
اسلام در قالب هنر ـ اسلام نيز از آغاز در قالب هنري ارائه شد. در عرصهاي ظهور كرد كه تمام توجه عرب به ادب و شعر معطوف بود؛ به طوري كه زمان ظهور اسلام اوج شكوفايي ادب عربي است. در همين زمينه بود كه قرآن به زيباترين، رساترين و كاملترين شكل هنري، كه يكي از وجوه اعجاز قرآن است، فرود آمد و همين زبان بود كه همه زبانها را بست. تأثير قرآن چنان بود كه عرب كه اين زيبايي و رسايي را ميشناخت در برابر آن بياختيار خاضع ميشد و اختيار خود را از دست ميداد و قدرت تصميمگيري از او سلب ميشد. ناتواني در برابر آن همه شكوه خيره كننده بود كه وي را ناچار كرد در پرتو عقلانيت ابزاري معاشانديش براي حفظ دنياي مادي خود با دين به معارضه برخيزد و براي مبارزه با اين تأثير پنبه در گوش نهد. اما جانهاي تشنه و فطرتهاي پاك با شنيدن كلام اعجازآميز وحي، تشنگي روح را با زلال جاري وحي، سيراب ميكردند.
قرآن كريم در سوره شعرا ـ اسمگذاري سورهاي به نام شاعران ـ هم از سوءاستفاده از هنر در گمراهي آدميان و هم از استفاده از آن در هدايت بشر سخن ميگويد. ابزاري كارآمد در گمراهي يا هدايت بشر، «الشعراء يتبعهم الغاوون الم تر انهم في كل واد يهيمون و انهم يقولون ما لا يفعلون الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات و ذكروا الله كثيرا و انتصروا من بعد ما ظلموا»(7) و شاعران را گمراهان پيروي ميكنند. آيا نديدهاي كه آنان در هر واديي سرگردانند و چيزهايي ميگويند كه انجام نميدهند. مگر كساني كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده و خدا را بسيار به ياد آورده و پس از آنكه مورد ستم قرار گرفتهاند ياري خواستهاند.
پيامبر اكرم نيز از شاعران متعهدي كه در دفاع از اسلام و ترويج آن، شعر سرودهاند، تجليل نموده و خود نيز شاعر خاص داشته است. امامان معصوم نيز، در تعظيم و تكريم شاعران، براي دفاع از دين و ارزشهاي ديني، به همين سيره پرداختهاند.
هنر معماري نيز به عنوان شاخهاي از طراحي در اسلام، مورد پذيرش واقع شده و در تزيين مساجد و مكانهاي مقدس، بطور فراوان به كار رفته است و هم اكنون، آثار هنري به جاي مانده از مسلمانان، از افتخارهاي هنري بشري به شمار ميرود.
اسلام، به عنوان خاتم اديان، مجموعه احكامي را براي هدايت بشر به سوي خدا ارائه نموده است؛ كه در عين پاسخگويي به نيازهاي همگان، در همه مكانها و همه زمانها، يعني در عين جاودانگي كه ثابت و غيرقابل تغيير است، جامع و جهاني است. زراره در حديث صحيحي از امام صادق عليهالسلام نقل ميكند: «حلال محمد حلال ابدا الي يوم القيامه و حرامه حرام ابدا الي يوم القيامه.»(8) حلال و حرام پيامبر اسلام، ابدي، دائمي و زوال ناپذير است تا به روز قيامت. اين مقررات و احكام ثابت، همان معيارها، و ملاكهايي هستند كه در هر زمان و مكان، با تلاش و كوشش مجتهدان آگاه به همه فقه و آگاه به زمان، بر موضوعهاي متغير تطبيق شده و در بستر اجتهاد زنده، حكم الهي را استخراج و استنباط مينمايد. آنچه ثابت و دائمي و غيرقابل زوال و تغيير است، همان احكامي هستند كه هميشه حلال يا هميشه حرامند. مانند عدم مشروعيت ساخت و پرداخت و خريد و فروش چيزهايي كه بيفايدهاند و ارزش عقلايي ندارند، اكل مال به باطل، ترويج و تقويت شرك و كفر و فساد، لزوم و وجوب فراگيري دانشهاي مفيد و سازنده و لزوم حفظ نظام و تقويت حق و اسلام. اين ملاكهاي ثابت، همان معيارهايي هستند كه بر موضوعهاي متغير زماني و مكاني، افكنده ميشوند و با تطبيق ملاك بر موضوع در هر زمان و شرايط حكم آن استخراج ميگردد. علاوه بر اين حفظ نظام و مصلحت نظام و احكام ثانوي كارگشاي اين تطبيق براي حل مشكلات عصرها و نسلها است. از اين رو است كه حرمت خريد و فروش خون، مردار، حشرات، سگهاي غيرشكاري، سگهاي غير سلوقي و وجوب شمشيربازي، اسب سواري، نيزهسازي براي آمادگي رزمي به خاطر پاسداري از سرحدات و نيز ارزشهاي اسلامي انساني، جزو مسايل غيرقابل تغيير نيستند اگر چه گاه بر آنها ادعاي اجماع نيز شده است. حرمت خريد و فروش خون با توجه به تطبيق اين ملاك بود كه بيفايده است و ارزش عقلايي و منفعت حلال ندارد و درست هم بود. اما امروز كه خون در پزشكي يا دامپروري و غيره از چيزهاي پرارزش و داراي منفعت حلال و عقلايي است؛ خريد و فروش آن حلال و مورد فتواي همه فقها است.
يكي از مهمترين علل پيدايش، گسترش و ترويج نقاشي و مجسمهسازي، انگيزه قوي معنوي انسانها كه لطيفترين بُعد احساسي و عقلاني بشر است، ميباشد. بتپرستي، بتسازي و استفاده از اين هنر براي عبادت، اين انگيزه را تا بدانجا رساند كه انسانها به پاي بتها قرباني ميشدند. ويل دورانت، در كتاب تاريخ تمدن، درباره پيشينه تاريخي تصويرگري مينويسد: «مجسمهسازي نيز مانند نقاشي، از فن كوزهگري نتيجه شده، كوزهگر به زودي دريافت كه نه فقط ميتواند ظرفهاي مفيد بسازد؛ بلكه ممكن است صورت و مجسمهاي از اشخاص را تهيه كند كه به عنوان طلسم و جادو به كار رود ... يا پايه توتم ياگوري را با مجسمه كوچكي كه نماينده معبود يا مرده اوست مشخص كند، به همين ترتيب است كه مردم قديم جزيره استير مجسمههاي عظيمي بر روي قبرهاي مردگان خود نصب كردهاند كه هر مجسمه فقط از يك قطعه سنگ ساخته شده، صدها از اين مجسمهها موجود است كه بلندي بعضي از آنها به شش متر ميرسد.»(9)
از سوي ديگر، به تصويرگري همواره بعنوان هنر پيشرفته نگريسته ميشده و نشانهاي از تمدن، نبوغ، فكر و انديشه، استعداد و خلاقيت بشر، قلمداد ميگشته است به علاوه از آثار به جاي مانده از گذشته در تحليلها و تبيينهاي علمي، اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي، هنري و ملي، استفاده ميگرديد.
منظور، از تصويرگري در اينجا مفهوم عامي است كه در لغتنامهها مانند: لغت نامه دهخدا بدان اشاره شده است، مفاهيمي كه توسط عناصر بَصَري مانند: خط، نقطه، سطح، شكل، رنگ، بافت و غيره ابراز ميگردند، و از طريق هنرهاي تجسمي قابل درك و دريافت ميباشند. بسياري از نويسندگان كتابهاي هنري، نقاشي، سفالگري، پيكرتراشي، صنايع دستي، معماري، تصوير سازي، خوشنويسي، عكاسي، گرافيك و طراحي صنعتي را از اقسام هنرهاي تجسمي بشمار آوردهاند. (غلامحسين نامي، مباني هنرهاي تجسمي، انتشارات توس، تهران/71،ص12)
احتياط در ترك يا ترجيح جانب حرمت باشد؛ زيرا، فقيهان، زمينه اجتماعي مناسبي، براي استفاده حلال از آن نديده. برخي فقهاي اخير و نيز فقهاي پيشين تصويرگري را اعم از مجسمهسازي و نقاشي، جايز دانستهاند. شيخ آقابزرگ تهراني در رسالهاي كه درباره زندگي شيخ طوسي فراهم آورده، مينويسد: «در ميان فقهاي شيعه فقط اين دو نفر ـ شيخ در تبيان و طبرسي در مجمع البيان ـ فتوي به جواز مجسمهسازي دادهاند.»(10) تمايل برخي فقهاي پيشين به حكم جواز را نيز ميتوان از لابلاي گفتارهايشان به دست آورد. شيخ محمد جواد مغنيه در كتاب فلسفات اسلاميه، در بحث الفقها و التجديد، تحت عنوان «مشكلة التماثيل» مينويسد: «حكم مجسمهسازي، به حسب انگيزه ساخت آن، گوناگون ميشود. اگر ساختن مجسمه به انگيزه تشبيه به خدا، يا به قصد پرستش و تعظيم بعنوان واسطهاي بين خلق و خدا، يا بعنوان تشبيه به خالق و رويارويي او، و انگيزههايي از اين قبيل باشد كه در نهايت به شرك منجر شده و زمينه گرفتار آمدن در دام شرك را فراهم ميكند، حرام است و موجب خروج از اسلام ميگردد و حديث ـ من مثّل مثالا فقد خرج عن الاسلام هم بايد به اين معني، تفسير شود. بنابراين، تصويرگري حتي از جانداران اگر به قصد زينت، تجمل، لذت و تمدّد اعصاب باشد، يا يادماني از بزرگان تاريخ و يا نمادي از تمدن و عظمت و ترقي و تاريخ ملتها به شمار آيد، جايز ميباشد.»(11)
شهيد مطهري به عنوان فقيهي آگاه به نقش زمان و مكان در اجتهاد مينويسد: «در مسئله مجسمهسازي منع اسلام به جهت منع بتپرستي و مبارزه با آن است. اسلام در مبارزه با اين مسئله موافق بوده، زيرا، اگر مجسمهاي از پيامبر و غيره ميساختند، بدون شك، امروز بتپرستي، خيلي صاف و روشن، وجود داشت.»(12)
بنابراين، ملاك، حكم ذاتي تصويرگري و مجسمهسازي نيست؛ بلكه حرام بودن تصويرگري، مشروط به اين است كه عنوان پرستش غيرحق، ترويج شرك و تقويت كفر و باطل بر آن صادق باشد ولي اگر از تحت اين عناوين خارج شد و مصداق و عنوان و نماد و نشانه فرهنگ و تمدن و ابزار تبليغ دين و فرهنگ ديني ـ يعني در قالب هنر سالم اسلامي ـ گرديد، جايز ميباشد.
شيخ صدوق ـ رحمه الله ـ در كتاب اكمالالدين، باب 45، در ذكر توقيعات امام عصر ـ عجل الله تعالي فرجه ـ جواب امام عليهالسلام را به سؤالي اينچنين ذكر كرده است: «اما در مورد سؤال از اينكه آيا ميشود روبهروي آتش و تصوير و چراغ افروخته نماز خواند؟ ـ و اشاره كرديد كه مردم منطقه شما در آن اختلاف دارند ـ اين كار، براي كساني كه از فرزندان بتپرستان و آتشپرستان نيستند جايز است، ولي براي فرزندان بتپرستان و آتشپرستان، جايز نيست.»(13)
سير تاريخي مسئله تصويرگري، چه در روايات و چه در كلمات فقيهان، بخوبي بيانگر اين مطلب است كه ملاك حكم، ذات عمل تصويرگري نبوده است؛ بلكه عناوين ديگري، مانند: شبيه شدن به بتپرستان يا احتمال افتادن در دام شيطاني و شرك، بوده است. به همين جهت ميبينيم در مقطعي، فقيهان، فتوي به حرمت هر نوع تصويرگري، اعم از پيكرتراشي و نقاشي، جاندار يا بيجان، دادهاند و در مقطعي ديگر، فقط تصويرگري جانداران، در مقطعي ديگر، فقط تصويرگري جانداران و در زماني ديگر فقط پيكرتراشي از جانداران حرام تلقي شده است. در برههاي ساخت و نگهداري حرام بوده و در مرحلهاي نگهداري و خريد و فروش جايز دانسته شده است. همچنين، در اين عصر ميبينيم، مشهور فقيهان معاصر، صورتگري با دستگاههاي برقي، دوربينها و رايانهها را جايز دانستهاند، يا امام قدسسره مجسمهسازي با رايانه را جايز ميداند. بالاتر از همه اينكه عكسبرداري و فيلمبرداري كه علاوه بر تصوير داراي نطق و حركت و بعضا سه بعدي ميباشد را كسي از فقيهان، اشكال نكرده است و يا قالبگيري و قالبريزي از گچ و فلز را امام قدسسره و برخي فقيهان جايز دانستهاند.
يكي از ويژگيهاي مهم مكتب فقهي شيعه، استفاده از عنصر اجتهاد زنده در گستره نصوص ديني است كه سبب پويايي و تحرك هر چه بيشتر مكتب و نيز كسب توان مناسب، در پاسخگويي به موضوعات نوپيدا بوده و هست.
اسلام بعنوان خاتم اديان، جاودانگي و جهاني بودن را كه از ويژگيهاي اصلي است با خود دارد. جامع بودن يعني: در پاسخ به همه نيازهاي بشر راجع به دين و هدايت او به سوي خدا، جاودانه است، يعني براي همه زمانها جهاني است، و براي همه مكانها آمده است. معني چنين ادعايي اين است كه پاسخگوي بشر در هدايت به سوي خدا در همه زمانها و مكانها و گستره همه نيازهاي اوست. حال اين سؤال پيش ميآيد كه با توجه به ـ «حلال محمد حلال ابدا الي يوم القيامه و حرامه حرام ابدا الي يوم القيامه» ـ قوانين اسلامي با وصف ثبوت براي همه عصرها و نسلها، چگونه ميتواند پاسخگوي نيازها و مصالح متفاوت و متغير باشد؟ و چگونه اسلام با احكام و قوانين ثابت الهي بر فراز نيازها، عصرها و نسلهاي پويا و زنده ميتواند حركت كند؟ پاسخ اين است كه يكي از اصول پيشنهاد شده اسلامدر پاسخگويي به نيازهاي متغير و حل مشكلها و معضلاتهاي نوپيدا، طرح «عناوين ثانويه» است.
صاحب حقايق الاصول، در تبيين عناوين ثانوي، مينويسد: «ان العناوين التي توخذ في موضوعات الاحكام الشرعيه، علي نوعين: الاول العناوين الاوّليّه و هي التي تثبت للشيئي بالنظر الي ذاته، مثل عنوان التمر و الخمر، لو قيل احل التمرو حرمت الخمر الثاني: العناوين الثانويه، التي تثبت للشيئي بالنظر الي، هو خارج عن ذاته، مثل عنوان الغسروالحرج و النذر و الشرط و النفع و الضرر و الغصب الي غير ذلك.»(14) عناويني كه در موضوعهاي احكام شرعي لحاظ ميشوند، دو نوع هستند. تخست: عناوين اوّليه كه براي شيء، با توجه به ذات آن، ثابت ميشود؛ مانند دو عنوان خرما و شراب، در دو حكم؛ خرما حلال و شراب حرام است. دوّم: عناوين ثانويه كه براي شيء، با توجه به امور خارج از ذات آن، ثابت ميشود؛ مانند عناوين عُسر و حرج، نذر، شرط، ضرر، غصب و مانند آن. اين تعريف از حكم ثانوي و عنوان ثانوي، همان ديدگاه مشهور فقيهان است كه به نظر ميرسد استحكام بيشتري دارد.
با توجه به احكام خمسه اوّليه، وجوب، حرمت، استحباب، كراهت و اباحه در احكام اوّليه و ضرب آن در همين احكام در عناوين ثانويه و حذف حكم مماثل و نيز ملاحظه احكام وضعي صحت و فساد، ميتوان گونههاي فراواني از حكم ثانوي را در مرحله ثبوت، تصور و حتي در مرحله اثبات، نشان داد. مثالي از اين دست، در ارتباط با موضوع مورد بحث را ميتوان نسبت به حكم اولي اباحه و حكم ثانوي وجوب، در طراحي مطرح نمود. آيةاللّه خويي ـ ره ـ در اين زمينه مينويسد: «اما الصناعات، بجميع اقسامها، فهي من الامور المباحه و لاتتصف بحسب أنفسها بالاستحباب فضلاً عن الوجوب، فلايكون التكسب بها الا مباحا. نعم، انما يطرء عليها الوجوب، اذا كان تركها يوجب اخلالا بالنظام و حينئذٍ يكون التصدي لها واجبا كفائيا او عينيا و هذا غير كونها واجبة بعنوان التكسب.»(15) اشتغال به امور صنفي، از هر قسم كه باشد، از امور مباح قلمداد ميشود و به خودي خود متصف به حكم استحباب نميگردد، چه رسد به اينكه، واجب قلمداد شود. بنابراين اشتغال بدانها فقط مباح ميباشد. بلي، وجوب ميتواند عارض آن شود، در صورتي كه ترك آن، موجب اخلال به نظام گردد. در اين صورت، اشتغال بدان واجب كفايي يا عيني ميشود و اين غير از آن است كه به عنوان كسب و اشتغال واجب باشد.
هرگاه حفظ نظام، توقف بر امري داشته باشد، انجام آن امر به حكم عقل لازم است. كما اينكه اگر انجام امري
سبب اختلال نظام گردد، ترك لازم ميباشد و در صورتي كه امر و نهيي از شارع در اين زمينه برسد، ارشادي تلقي ميگردد. اين مسئله، همان قانون اهّم و مهّم است؛ زيرا لزوم تقديم اهّم بر مهّم در دَوران امر ميان آن دو، از جمله احكامي است كه عقل مستقلاً آن را درك ميكند. در اين زمينه فرقي بين امر مباح يا حرام نيست.
امام خميني ـ ره ـ حفظ نظام را فلسفه تشكيل حكومت دانسته و مينويسد: «احكام الهي اعم از احكام مالي، سياسي، حقوقي، نسخ نشده است، بلكه تا روز رستاخيز، باقي است و همين باقي ماندن احكام، ضرورت حكومت و سرپرستي را، ايجاب ميكند. حكومتي كه ضامن حفظ سيادت قانون الهي و عهدهدار اجراي آن است و اجراي احكام الهي ممكن نيست، مگر با تشكيل حكومت؛ تا اينكه هرج و مرج پيش نيايد. افزون بر اين كه حفظ نظام، از واجبهاي مورد تأكيد و اختلال در كارهاي مسلمين، از امور ناپسند است؛ نظام جامعه برپا نميماند و از اختلال امور جلوگيري نميشود مگر به وسيله والي و حكومت.»(16) تقدّم حفظ نظام بر ساير مصالح و نيز تقدّم مصالح جمعي بر مصالح فردي، مفاد شأن صدور حديث لاضرر و نيز مبناي احكامي نظير تترُّس است.
گفتيم كه از مصاديق قانون اهّم و مهّم، حفظ نظام است: از مصاديق بين وجوب حفظ نظام، حفظ بيضه اسلام است. يعني هر كاري كه براي حفظ اصل و اساس اسلام و نظام اسلامي لازم باشد از باب مقدميّت، واجب ميگردد. محقق نائيني در تبيين اين نكته مينويسد: «در شريعت مطهره، حفظ بيضه اسلام را، اهّم جميع تكاليف و سلطنت اسلاميه را، از وظايف و شئون امامت، مقرر فرمودهاند. اين معني را در لسان متشرعين، حفظ بيضه اسلام و ساير ملل، حفظ وطنش خوانند.»(17) بنابراين، هر امري كه في نفسه مباح باشد ـ يا غير آن ـ در صورتي كه مقدمه اهّم واجبات، يعني حفظ نظام، قرار گيرد، واجب ميگردد؛ همانند طراحي در تبليغ و تشييد حكومت ديني و شاخصههاي آن.
در متون فقهي، به احكام فردي فراوان بر ميخوريم كه ارتباطي با جامعه و نظام حاكم، ندارد. چيزي كه در اينجا بايد افزود، اين است كه، احكام ثانوي، با شؤون اجتماعي و مسائل نظام حكومتي نيز ارتباط وثيق دارند. وضوح اين امر از منظر كساني كه مانند شهيد صدر، احكام حكومتي را از احكام ثانوي ميدانند، بيشتر است. چه اينكه، احكام حكومتي، مربوط به مسائل اجتماعي و اداره امور جامعه است. آنچه مسلم است اين كه حاكم اسلامي براي تنظيم امور اجتماعي و حل مشكلات آن و تحقق بخشيدن به عدالت اجتماعي، ميتواند احكام ثانوي را انشاء و اعمال نمايد؛ از جمله وجوب، استفاده از هنر در تحقق بخشيدن به عدالت اجتماعي مسأله مهمي كه در اينجا بايد مورد توجه قرار گيرد، اين است كه در تشخيص اهّم و مهّم در مسائل پيچيده اجتماعي، حاكم بايد از مشورت متخصصهاي متعهد و متشرع بهره جويد. چرا كه حاكم اسلامي، در تشخيص همه موارد اهّم و مهّم، نميتواند خود شخصا اقدام نمايد. در اين لغزشگاه، ممكن است متخصصهاي غيرمتعهد، تحت تأثير تمايلهاي نفساني، چيزي را مطرح كنند كه نهايت آن ، ضربه به اصل دين باشد. كمااينكه، كساني به منظور مقابله با تهاجم فرهنگي دشمن و آثار سوء فساد اجتماعي ناشي از آن كه در متلاشي نمودن بنيانهاي خانواده و به فساد كشاندن نسل جوان، پيشنهاد كردهاند برخي امور حرام، آزاد گذارده شود و در مورد آنها سختگيري نشود تا با مشغول شدن مردم به فاسد، دفع افسد گردد. حال آنكه به سبب خوي سيري ناپذير نفس انساني، گشودن دروازه تساهل و تسامح، خود شاهراهي به سوي انجام مفاسد بزرگتر است.
حفظ نظام، ناظر به مواردي است كه بياعتنايي بدان، جامعه اسلامي را دستخوش اختلال، هرج و مرج و فساد مينمايد. ولي مصلحت نظام مرتبط با اموري است كه رعايت آن، به نفع و صلاح جامعه است، بدون آنكه عدم رعايت آن، موجب اخلال و فساد در جامعه شود؛ بلكه مربوط به تواناييها و اقتدار نظام اسلامي است كه حاكم براساس آن مصالح، حكم جعل ميكند. امام خميني ـ ره ـ در اين باره خطاب به مسئولان حكومتي ميگويد: «مصلحت نظام از امور مهّمهاي است كه گاهي غفلت از آن موجب شكست اسلام عزيز ميگردد. امروز، جهان اسلام، نظام جمهوري اسلامي را، تابلوي تمام نماي حل معضلات خويش ميداند. مصلحت نظام و مردم، از امور مهّمهاي است كه مقاومت در مقابل آن، ممكن است اسلام پابرهنگان زمين را در زمانهاي دور و نزديك، زير سئوال ببرد و اسلام آمريكايي مستكبرين و متكبرين را با پشتوانه ميلياردها دلار توسط ايادي داخل و خارج آنان پيروز گرداند.»(18) از اين رو، مراعات مصلحت نظام يعني لحاظ هر امري كه به سود جامعه باشد و موجب انتفاع مادي و معنوي، دنيوي يا اخروي آحاد مردم گردد، لازم ميباشد؛ طراحي و هنر ميتواند به تحقق آرمانهاي نظام اسلامي و زمينههاي اقبال مردم بدان كمك كند و اگر تحقق بدانها منحصر در استفاده از هنر طراحي باشد، واجب ميگردد.
حوزههاي علميه نيز با احساس مسئوليت در امر خطير حفظ نظام و قيام به امر مصلحت نظام بود كه حكومت اسلامي را ياري و همكاري نمود و با تبيين مباني و تأمين نيازهاي عقيدتي و فقهي آن، سرمايههاي انباشته از تلاش عالمها و فقيهاي پيشين را در مسير ياري، نهادي به كار انداخت كه از متن او جوشيده و ريشه در فكر و انديشه او داشت و با اين عمل فقه، پويايي و شكوفايي و نشاط يافت و هم نمودي از حاكميت اللّه را در دوران تفوّق فكري اومانيسم و سكولاريسم، براي جهانيان به تصوير كشيد. روحانيون با پذيرش مسئوليت در نظام جمهوري اسلامي به اين بيان امام صادق عليهالسلام در تحف العقول، تأسي نمودند كه: «فوجه الحلال من الولايه، ولايه الوالي العادل الذي امر الله بمعرفته و ولايته و العمل له في ولايته و ولاية ولاته و ولاة ولاته ... فاذا صارالولي، والي عدل بهذه الجهة، فالولاية له و العمل معه و معونته في ولايته و تقويته، حلال محلل و حلال الكسب معهم. و ذلك ان في ولاية والي العدل و ولاته، احياء كل حق و كل عدل و اماته كل ظلم و جور و فساده فلذلك كان الساعي في تقوية سلطانه، و المعين له علي ولايته، ساعيا الي طاعة اللّه، مقوّيا لدينه.»(19) وجه حلال از ولايت، ولايت حكمران عادل است كه خداوند، امر به شناخت و ولايت او نموده و كار كردن در دستگاه حكمراني او و نيز واليان او و واليان واليان او را درخواست كرده است... به اين ترتيب هر گاه حكمران، شخص عادل باشد، قبول ولايت براي او و كار كردن با او و ياري نمودن و تقويت او، حلال و جايز است و ميتوان از اين راه كسب و ارتزاق نمود. اين امور بدين جهت است كه در حكمراني والي عدل پيشه و در سرپرستي واليان او، زنده كردن هر حق و عدل و ميراندن هر گونه ظلم و ستم و فساد است. به همين دليل هر آن كس كه در تقويت نمودن سلطان عادل ميكوشد و او را ياري ميدهد، در فرمانبري از خدا كوشيده و دين او را تقويت نموده است. بديهي است كه هنر از ابزارهاي بسيار مهم و گاه منحصر به فرد در اين زمينه ميباشد و به همين لحاظ استفاده از آن واجب ميگردد.
اهداف دين به كلّي، بر ما مجهول نيست؛ اجمال اين اهداف عبارتند از: هدايت بشر به سوي ترقي و سعادت انساني در ابعاد گسترده فردي و اجتماعي، دنيوي و اخروي و مادي و معنوي يعني در يك كلام وصول به قرب الهي. اهداف جزئيتر دين به مدد عقل و ادّله عقلي ـ به اصطلاح برون ديني ـ و نيز تأمل در متون و نصوص ـ به اصطلاح درون ديني ـ دريافته ميشود. از جمله اين اهداف ميتوان حفظ مصالح مربوط به معنويت و اخلاق بشر، حيات بشر، نسل بشر، مال بشر و نيز تأمين عدالت اجتماعي، امنيت و آزادي انسان از هر گونه حاكميت غير خدايي را بر شمرد. اين اهداف، همان زير بناء اساس سخن دين، در همه عرصههاي حيات مادي و معنوي بشر است.
قرآن كريم در عرصه انديشه سياسي و حكومت در اسلام، اين اهداف را نظامبندي كرده است. براي نمونه به بعضي از آنها اشاره ميكنيم.
در بينش قرآني، انسان خليفه خدا در زمين، و عهدهدار استقرار حاكميت او در اين جهان و در آخر، وارث نهايي زمين و حكومت آن است. وظيفه سنگين او در اين راستا، اين است كه، خصايص و شرايط لازم را براي احراز اين مسئوليت بزرگ، كسب نمايد و از همه امكانهاي مادي و معنوي كه خداوند در اختيار او نهاده است، در تحقق اين خلافت بهره گيرد.(20) شهيد صدر، منشاء تاريخي دولت كريمه پيامبران را در همين راستا عنوان كرده است.(21)
امت واحد:
قرآن كريم همه انسانها را ـ عليرغم عوامل اختلافانگيز و تمايز و تفاوتها و گوناگوني كه بين آنها حكمفرماست، مجموعهاي همگرا، همگون و متشكل، چون كارواني منسجم و در حال حركت به سوي مقصد واحد، تلقي ميكند و او را به سوي سازماندهيي فراگير دعوت مينمايد. گويا همين است همگرا، همگون و متشكل، كه حالت و كيفيت نخستين جامعه بشري در روي زمين، با پيدايش انسان بود، تشكل مطلوب و معقول آينده بشر نيز ميباشد.(22) براساس همين بينش و اعتقاد، هر فرد مسلمان موظف است، نخست در راستاي تأمين وحدت و يكپارچگي در جامعه كوچكتر جهان اسلام و تحقق آن، بكوشد و سرانجام، اين آب حيات گوارا و زلال را به جامعه گسترده بشري كه دچار آلودگيها و كدورتها، اختلافها و تفرقهها است، عرضه كند؛ تا اين هدف قرآني در سراسر جامعه بشري گسترش و تحقق يابد.
هدايت جهان هستي، با حكمت و قدرت لايزال خداوندي، جزئي از بينش توحيد در مجموعه تعاليم قرآني است. در اين راستا، هدايت انسان و رهبري او به سوي سعادت ـ مطلوب، در همه ابعاد دين و دنيا، با ارسال سفيران الهي و پيامآوران او انجام گرفته است. امامت و رهبري انسان به دليل ظرافت و پيچيدگي آفرينش او، گستره خواستها و گرايشهاي او، در ارتباط با خود و ديگران و حضور در اجتماع، جز از طريق گزينش الهي امكانپذير نيست.(23) همانگونه كه در فرهنگ سياسي قرآن هم از امامت پاكان و متّقيان معصوم و مستضعفان با ايمان و عمل صالح و هم از امامت بـدكاران و نـاپاكان ـ ائمـه كفر ـ تعبيـر آمـده اسـت.(24)
صحنه حيات تاريخي بشر نيز، تلاش اين دو گروه براي طرح شاخصههاي اين دو امامت، ترسيم گرديده است. رويارويي توحيد و شرك و غلبه اين يا آن ـ كه تصوير قرآن از تاريخ انسان است ـ بسته به تلاش هر گروه در دفاع از آرمانهاي خود بوده است.
در بينش قرآني، خداوند به انسان در برابر پذيرش يا عدم پذيرش هدايت حكيمانه الهي، كه در بعثت پيامبران تجلي كرده است، آزادي داده است. به اين معني كه انسان در عين اينكه در برابر آيندهاش موظف و مسؤول است، در انتخاب آن آزاد ميباشد؛ زيرا انسان، موجودي با ادراك و قدرت تشخيص است. از اين رو مسؤوليت خواهي از او، بايد براساس انتخاب آزادانه او باشد.(25) بدين ترتيب، انسان حاكم بر سرنوشت خود قرار داده شده است تا با توجه به مسؤوليتي كه در برابر خداوند دارد، آينده معقول خويش را براساس تعقل و حكمت برگزيند. همانگونه كه ميدانيم، اين بينش، در حيات سياسي مسلمانان، نقش بسيار گسترده و مهم را ايفا كرده است؛ بنابراين عرضه درست آن امروز نيز، ميتواند جامعه اسلامي و حكومت ديني را، به سوي اهداف اصلي دين، در تقرّب به سوي خدا و سعادت و ترقي، هدايت نمايد.
كرامت انسان از محورهاي اساسي در بينش ديني است. مراعات كليه حقوق ناشي از كرامت انساني و كار و تلاش وي براي رسيدن به موقعيتهاي شايسته در حيات معقول، محور تشريع اسلامي ميباشد.(26)
قرآن كريم، يكي از خصلتهاي بارز جامعه با ايمان را حركت و عمل براساس تبادل نظر، شور و مشورت و
تصميمگيري مشترك معرفي ميكند. قرآن كريم پيامبر عظيمالشأن را دعوت مينمايد تا در امور اجتماعي، از اين شيوه پيروي نمايد تا به كرامت انسان و فكر همگان احترام گذاشته شود و فرد و جامعه اسلامي، در مورد مسائل اجتماعي، احساس مسئوليت نمايد و در ضمن مشكلات ناشي از اطاعت از رهبري از ميان برداشته شود.(27)
نقش فعّال مسلمانان در تعيين سرنوشت جامعه و بازتابي كه اعمال خوب و بد ديگران در سرنوشت او دارد و تعهد او در پذيرش مسؤوليتهاي اجتماعي، ايجاب ميكند تا وي ناظر و مراقب همه اموري باشد كه در جامعه و دور و بَر او اتفاق ميافتد. اين اصل كه با امر به معروف و نهي از منكر تحقق مييابد، از اركان اصلي حيات سياسي و اجتماعي مسلمانان ميباشد. در مباحث آينده از روح احكام بر محور حفظ كرامت و مسئوليت انسان و نيز امر به معروف و نهي از منكر سخن خواهيم گفت.
اسلام، مسئوليت را داراي ابعادي گسترده و ممتد در حيات مردم ميداند. بر هر يك از مسلمانان لازم است، مسئوليت بپذيرند، و آن را به دوش گيرند و براي انجام آن، در حدّ توان، قيام كنند. در حديث نبوي مشهور چنين آمده است: «كُلّكم راع و كلّكم مسئول عن رعيته»(28) اين سخن پيامبر كه همه شما راعي هستيد و همه شما در مقابل رعيت خود مسئول ميباشيد، اگر چه مسؤوليت همه نسبت به همه را اثبات نميكند ولي بر مسئوليت هر راعي نسبت به رعيتش دلالت دارد. از سوي ديگر حكمران، خدمتگزار و در واقع رعيت مردمي است كه با او بيعت كردهاند. بنابراين بايد وظايفش را نسبت به مردم، انجام دهد و در برابر خداوند نيز مسؤول ميباشد. مردم هم، از جانب خدا، حاكم و ديگران مورد سئوال قرار ميگيرند كه آيا مواظب حكومت بوده و در قبال حكومت وظايف خود را انجام دادهاند؟ امام سجّاد عليهالسلام ميفرمايد: «فرمانروا به خاطر مسؤوليتي كه در برابر مردمش بر دوش دارد و انجام كارهاي واجبي كه بر اوست، آزموده ميشود. هم چنين مردم به وسيله فرمانروا آزمايش ميشوند. زيرا، آنان بر فرمانروا حقوقي دارند كه پاسداري از آنها لازم است، بنابراين هر يك به وسيله ديگري آزموده ميشود و سستي هر يك از دو طرف، مايه واكنش منفي در برابر ديگري ميگردد.»(29) از اين رو بر مسلمانان واجب است، به اندازه توان، در قيام به مسؤوليتهاي مورد احتياج اجتماع بكوشند. زيرا، توان اجتماع، همان توان فرد است. بنابراين، فرد بايد توان خود را، در راستاي نيازهاي اجتماعي، به كار گيرد و از آن دريغ نورزد و از توجه به منفعت صرف شخصي، پرهيز كند. امام صادق عليهالسلام ميفرمايد: «ان اللّه لم ينعم علي
عبد نعمة الا و قدالزمه فيها الحجة من اللّه. فمن منّ اللّه عليه فجعله قويا محجته عليه القيام بما كلّفه... و من منّ اللّه عليه فجعله موسّعا عليه محجته عليه ماله، ثم تعاهده الفقراء بعدُ بنوافله...»(30) خداوند بر بندهاش نعمتي را نبخشيده جز اينكه حجتي الزام آور در از سوي خداست. پس كسي كه خداوند به او قوّت بخشيده است، حجت الزام آور او قيام به تكاليف الهي است... و آنكه خداوند بدو وسعت بخشيده، حجت او همان مالي است كه وظيفه دارد از بينوايان دستگيري كند. توجه به حجت در اين حديث شريف از ناحيه خداوند بر انسان در آنچه انجام ميدهد يا ترك ميكند اثبات ميكند كه همان توان قيام به مسئوليت است. يكي از زمينههاي توانايي انسان در قيام به مسئوليتهاي مورد احتياج جامعه همانا استفاده از طراحي است.
كاشف الغطماء، قيام در حدّ توان براي دفاع از نظام اسلامي را، در همه ابعاد، واجب ميشمارد و ميگويد: «يحب علي المسلمين الحاضرين و الغائبين ان لم يكن في الثغور من يقوم بدفعهم عن ارضهم ان يتركوا عيالهم و اطفالهم و اموالهم و يهاجروا الي دفع اعداء اللّه عن اولياء اللّه فمن كان عنده جاه بذل جاهه او مال بذل ماله او سلاح بذل سلاحه او حيلة او تدبير صرفها في هذا المقام لحفظ بيضة الاسلام...»(31) بر همه مسلمين، حاضران و غايبان واجب است، چنانكه در مرزها، كسي كه قيام به دفاع از سرزمين مسلمين كند، نباشد؛ خانواده، كودكان و اموال خود را ترك و به سوي جبههها براي دفاع از دوستان خدا در برابر دشمنان خدا مهاجرت كنند. در اين راه هر كس جاه و مقامي دارد از آن مايه بگذارد يا سلاح دارد آن را بذل كند يا نقشه و طرحي دارد آن را پيش نهد.
عرصه بسيار مهمي كه هنر طراحي، راجع به حكومت ديني و شاخصهاي آن، وظيفه دارد؛ تبليغ است. قبلاً نيز از اهميت طراحي به عنوان يكي از وسايل مهم و بينالمللي ارتباط زباني انسانها ياد كرديم. اين عرصه امروز با رويارويي مستضعفين و مستكبرين و مسئوليت در برابر آن را بيشتر احساس ميكنيم.
امام خميني ـ ره ـ نوعي نگرش به اسلام و انديشه سياسي را عنوان كرد، كه در طول عمر ماندگار او، بيوقفه و بدون انحراف، وجود داشته است. ايشان در مورخه (11/1/67)، يعني يك سال و سه ماه مانده به پايان حيات ظاهري خود، به واژگان سازي درباره آن پرداخته، ميگويد: «اسلام ناب محمّدي، اسلام فقراي دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازيانه خوردگان تاريخ تلخ و شرمآور محروميت، كوبنده سرمايه داري مدرن و كمونيسم خونآشام، نابود كننده اسلام رفاه و تجمّل، اسلام التقاط و اسلام سازش و فرومايگي، اسلام مرفهين بيدرد، و در يك كلمه اسلام آمريكايي ميباشد.»(32)
خاستگاه اين دو نگرش همان خاستگاه ايمان و نفاق است كه در طول تاريخ بشر وجود داشته، و در اسلام با حكومت اسلامي پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم در مدينه، آغاز شد. خاستگاه اسلام آمريكايي، خاستگاه استكبار و شيطان، خودپرستي دنياگرايي و سلطهگري كه تجلي آن امروز در لواي شيطان بزرگ آمريكا ظهور كرده و عدّهاي از زرق و برق دنيايي آن در تاريخ بشري لغزيدهاند و يك عمر تباهي و نوكري را به جان خريدهاند. چنين اسلامي در تضاد با كرامت و رستگاري و بيداري انسان است.
نژادگرايي نيرنگ بزرگي است كه از غرب سرازير شده و براي مقابله با اسلام، دولتهاي اسلامي را تحت نفوذ قرار داده و تطميع يا تهديد كرده است. نژادگرايي الهامبخش خودنگريهاي برتري طلبانه است كه در تضاد با اصول اسلامي قرار ميگيرد. بر هنرمندان لازم است عمق مسئوليت خود را در تبليغ اسلام حقيقي درك و به منعصه ظهور گذارند.
تاريخ اسلام، مويدي بر تشكيل حكومت در چهارچوب انديشه پيوستگي و عينيت سياست و ديانت است. از اين رو از نخستين اقدامات پيامبر اكرم صلياللهعليهوآلهوسلم در مدينه تشكيل حكومت اسلامي بود. اين به لحاظ سيره و عمل؛ اما از نظر محتواي دين نيز اين پيوستگي مشهود است. امام خميني ـ ره ـ در اين زمينه ميگويد: «ماهيت و كيفيت قوانين اسلامي ميرساند كه براي تكوين يك دولت و براي اداره سياسي و اقتصادي و فرهنگي جامعه، تشريع گشته است.»(33) ايشان در لزوم تبليغ حقيقت اسلام ميگويد: «اسلام را آنطور كه هست به جهان عرضه كنيد تا همه، مشتري آن شوند يعني اسلام زيبايي، پاكي، عدالت خواهي، زهد، عرفان، آزادگي، يعني اسلام ناب محمدي.»(34)
در اصل سوم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران در ضمن برشمردن وظايف كلي شانزدهگانه دولت جمهوري اسلامي ايران آمده است: «ايجاد محيط مساعد براي رشد فضايل اخلاقي براساس ايمان و تقوي و مبارزه با كليه مظاهر فساد و تباهي»(35) همين گسترش و اجراي خوبيها و پاكيها و ارزشهاي والاي جهان شمول اسلامي از اهداف حكومت اسلامي است كه در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران آمده و هدف از حكومت، رشد دادن انسان در حركت به سوي نظام الهي است؛ (ولي اللّه المصير). تا زمينه بروز و شكوفايي استعدادها به منظور تجلي ابعاد خداگونگي انسان فراهم آيد؛ (تخلّقوا باخلاق اللّه).(36) در فصل اول قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران طي اصول كلي به گسترش و اجراي ارزشهاي والا و جهان شمول اسلامي در همه زمينههاي عقيدتي، اخلاقي، آموزش و پرورش، حفظ كرامت و آزاديهاي انساني، اقتصادي، امنيتي، فرهنگي، سياسي، نظامي، اداري، خانواده و غيره، اشاره شده است.
هنر و از جمله طراحي، از رساترين ابزار رساندن پيام دين است. امروزه با توجه به جهان ارتباطات و شيوههاي گوناگون دشمن در تهاجم فرهنگي، استفاده از هنر طراحي از جمله بهترين و رساترين ابزار ابلاغ پيام دين ميتواند باشد. مقام معظم رهبري ميگويد: «بارها گفتهام كه هر پيامي، هر دعوتي، هر انقلابي، هر تمدني، هر فرهنگي، تا در قالب هنر ريخته نشود، شانس نفوذ و گسترش ندارد و ماندگار نخواهد بود و فرقي هم بين پيامهاي حقّ و باطل نيست.»(37) بنابراين هنر هر چه قويتر، كارآمدتر و از دستمايههاي هنري بيشتري برخوردار باشد، پيامي كه در آن قالب ريخته ميشود، جذابتر خواهد بود و طبعا تأثير عميق خود را در عمق روح و روان و احساس مخاطبها خواهد گذاشت. ايشان باز ميگويد: «هنر اين خصوصيت را دارد كه به خاطر ملايمت با طبع آدمي، بيشك در طبع اثر ميكند. هر هنرمندي در طبع آدمي اثر ميگذارد اگر چه آن كسي كه مورد اثر قرار گرفته، نتواند آن را تحليل كند. هنر، اثر خود را ميگذارد. يعني دل را منقلب ميكند و ... اثري در روح ميگذارد. هر چه مايه هنري كمتر باشد اين اثر هم كمتر ميشود.»(38)
تجربه تأثير هنر در تبليغ پيام دين را در قالب تصويرگري و كارآيي آن در تحليل و تفهيم پيامهاي دين در انقلاب اسلامي با توجه به نمونه زير پي ميجوييم:
در بهمن 71 در چهارمين سالگرد صدور حكم تاريخي امام خميني ـ ره ـ درباره كتاب موهن و بيپايه آيات شيطاني از سوي ماهنامه تخصصي «كيهان كاريكاتور» مسابقه طراحي كاريكاتور برگزار شد؛ شركتكنندگان در اين مسابقه از داخل و خارج در مجموع 1419 طرح كاريكاتوري ارائه دادند كه از ميان آنها شماري به عنوان برنده، انتخاب شد. هيأت داوران ويژگيهايي را كه براي گزينش كاريكاتور برتر در نظر گرفته بود به شرح ذيل است:
1 ـ قدرت برهاني و اقناعي از جهت پيام و مضمون و انديشه تجسم يافته، در قالب يك اثر هنري.
2 ـ داشتن بيان بين المللي در جهت برقرار كردن ارتباط با ديگران از راه زبان تصويري و توانايي در تبيين حكم براي مخاطبان جهاني.
3 ـ حفظ و حراست از مراتب جدّيت و قاطعيت انقلابي و ديني حكم صادره.
4 ـ نشان دادن نقش و نقشه استعمارگران در ساماندهي توطئه آيات شيطاني با بهرهبرداري از اين گونه رخدادها.
5 ـ تبيين علل و عوامل ايجاد كننده صدور حكم ياد شده.
توجه به موردهاي فوق، تواناييهاي طراحي را در پيام رساني دين نشان ميدهد. ضرورت پرداختن به نقش دين در هدايت بشر و مقابله دنياخواران با دين در عصر ما، وجوب پرداختن به اين ابزار را جدي مينمايد.
تبليغ دو جنبه دارد، تبليغ نيكيها و گسترش آن، كه امر به معروف ميباشد و تبليغ به عنوان ابزاري در مقابل سوء استفادههاي تبليغي دشمنان، يعني نهي از منكر. جنبه اول در رابطه با تبليغ نيكيها و گسترش آن ناظر به طراحي در تبليغ دين و حكومت ديني و جنبه سلبي آن ناظر به طراحي در مقابله با بدعت و تهمت معاندان است.
از ديدگاه امام خميني ـ ره ـ اسلام همانا حكومت است و بنابراين حفظ نظام اسلامي همان حفظ اسلام است كه بر آحاد مسلمين واجب است در اقامه و تشييد آن بكوشند: «اسلام همانا حكومت با تمام شئون آن است و احكام اسلام، قوانين اين حكومت و شأني از شؤون آن است.»(39)
با اين بينش نسبت به فقه است كه در بياني رسا خطاب به شوراي نگهبان ميگويد: «تذكري پدرانه به اعضاي عزيز شوراي نگهبان ميدهم كه خودشان قبل از اين گيرها، مصلحت نظام را در نظر بگيرند: چرا كه يكي از مسائل بسيار مهم در دنياي پرآشوب كنوني، نقش زمان و مكان در اجتهاد و نوع تصميمگيريهاست. حكومت فلسفه عملي برخورد با شرك و كفر و معضلات داخلي و خارجي را تعيين ميكند... شما در عين اينكه بايد تمام توان خودتان را بگذاريد كه خلاف شرعي صورت نگيرد ـ و خدا آن روز را نياورد ـ بايد تمام سعي خودتان را بنماييد كه خداي ناكرده اسلام در پيچ و خمهاي اقتصادي، نظامي، اجتماعي و سياسي متهم به عدم قدرت اداره جهان نگردد.»(40) مصلحت نظام در اين بيان همانا، سرافرازي و موفقيت نظام جمهوري اسلامي در پيچيدگيهاي روابط، در عصر كنوني است. مصلحت نظام بر ديگر مصالح مقدم است و بايد در چهارچوبه شريعت، اعمال گردد. ايشان تبليغ اين سخن را از همگان خواسته و وظيفه مسئولان و متصديان امر تبليغ ميدانند: «طلاب عزيز، ائمه محترم جمعه و جماعات، روزنامهها و راديو تلويزيون بايد براي مردم، اين قضيه ساده را روشن كنند كه در اسلام، مصلحت نظام از مسائلي است كه مقدم بر هر چيز است و همه بايد تابع آن باشيم.»(41) در روايتي، اصل همه معروفها و باطن همه شايستگيها را حكومت حقّ و اصل همه منكرها و باطن آن را حكومت طاغوت دانسته است. در حكومت حقّ اگر چه منكر نيز وجود دارد اما اراده حكومت و كل جامعه به سوي خوبيها و پاكيها است ولي در حكومت طاغوت، اگرچه خير هم وجود دارد؛ امّا اراده حكومت و كل جامعه به سوي زشتيها و پليديها است در اولي خوبيها و پاكيها جوانه زده و بارور ميشوند و در دومي پليديها و زشتيها سر بر ميآورند.(42)
اسلام در مواجهه با هر چه كرامت انسان را خدشهدار سازد و جامعه انساني را از حيات طيّب و معقول انساني تهي كند، امر به معروف و نهي از منكر را واجب ساخته و امام علي عليهالسلام در اوجي آن را مطرح نموده كه همه اعمال خير در پيشگاه آن كوچكاند و ثوابي عظيم و اثري طولاني در اجتماع دارد. آنگاه حضرت امير عليهالسلام آن را در چهارچوب اعتقاد به قضا و قدر تبيين نموده، ميفرمايد: «اين واجب نه مرگي را نزديك ميكند و نه رزقي را ميكاهد. سپس اوج آن را ـ افضل الجهاد ـ در مواجهه با سران قدرتهاي ظلم و طغيان معرفي ميكند.»(43)
اسلام مسؤوليت انسان را فقط، در التزام به احكام فردي شرعي نميداند، بلكه او را تشجيع ميكند تا مسؤولانه در اقامه عدل مشاركت جويد و با ظلم در هر صورت آن به مقابله برخيزد. زيرا، اقتضاي آزادگي و سلامت اجتماع و نظام ميباشد.
امر به معروف و نهي از منكر از با اهميتترين واجبات اسلام است. آيات و روايات معتبر متواتر در وجوب اين ارشاد حياتي وجود دارد. به طوري كه ترديدي در ضروري بودن حكم نميگذارد. بدون اعتقاد و اجراي اين تكليف، با هر شكلي كه ممكن است، اصل خود دين در معرض فنا و زوال قرار ميگيرد.
قرآن كريم از جمله صفات مردان و زنان مؤمن را پيوستگي و دوستي آنان ميداند، كه از مصاديق اين وحدت امر به معروف و نهي از منكر است «والمؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر».(44) همچنين از جمله، صفات نفاق و انحراف و سنخيت زنان و مردان منافق را تشويق به ناشايستگيها و امر به پليديها و جلوگيري و نهي از شايستگيها معرفي مينمايد «المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض يامرون بالمنكر و ينهون عن المعروف»(45) قران كريم در راستاي شكوفايي استعدادها و آمادگي صعود به مراحل عالي يكي از اهداف عالي بعثت انبياء را امر به تحصيل شايستگيها و اجتناب از ناشايستگيها معرفي مينمايد: «يتلوا عليهم آياته ويزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة».(46) بديهي است كه محتواي كتاب و حكمت، امر به نيكيها و شايستگيها است كه انسان را به مراحل عالي رشد و ترقي، صعود ميدهد و از سوي ديگر نهي از بديها و ناشايستگيها است كه انسان با پاك شدن از آنها، آماده صعود به مراحل عالي ميگردد.
انسان امروز كه خدا را و در نتيجه خود را فراموش كرده است، بجاي حركت در اوج انسانيت پُر از عاطفه و احساس و انديشه و آزادي و تعقل و احساسهاي حيات بخش محبت و عشق و فعاليتهاي نوراني وجدان و گذشت و فداكاريهاي متنوع در پيشبرد ارگانهاي مادي و معنوي بشر، خود را بياختيار در تسلط تكنولوژي بيروح اسير نموده و به دندانههاي ناآگاه ماشين رسيده است. آن همه عظمت و سرمايهها و امتيازها به احساس پوچي رسيده است. آيا اين شكوفايي من ميباشد. در بيانيه وانكوور كانادا كه حاصل نشست و اظهارنظرهاي بزرگترين دانشمندان جهان امروز ميباشد، آمده است: «كره زمين بيثبات است. زمين به موتور سوزاني تبديل شده است ... نابودي سريع محيط طبيعي زيست كه در ضمن موجد بليه عظيم و جبرانناپذير نابودي كامل كره مسكوني يعني سيستم حياتي طبيعي خواهد شد.»(47) سلب مفهوم انسان بودن كه حذف و ناديده گرفتن ساير ابعاد انسان است، دقيقا در راستاي ديد علمياي است كه نسبت به جهان و انسان وجود دارد. نتيجه يا معلول ضروري ماشينيسم شدن انسان است كه به ما هشدار ميدهد «مهلت كم است هر گونه تعلّل و تأخيري در برقراري صلح اقتصادي ـ فرهنگي در جهان، ما را ناگزير ميسازد كه بهاي سنگينتري براي بقاي بشر بپردازيم.» حكومت ديني ميخواهد انسان منحرف از جاده حقّ و حقيقت را به سوي صراط مستقيم انسان بودن بياورد.
انسان امروز، ضرورت به فعليت رساندن انسان بودن و برخورداري از سرمايههاي كمالي خود را مانند واقعيتهاي ضروري و فيزيكي حيات، تلقي نميكند، تا مانند غذا و مسكن و بهداشت، ضرورت آنها در متن آنها باشد. بلكه نياز به تشويق و تحريك و ارشاد به سوي خدا با همه ابزارهاي ممكن و از جمله زبان بينالمللي هنر دارد.
از سوي ديگر طبيعت حيواني و سركش بشر به قدري در راه خودخواهيها و رسيدن به آمالش بيبند و بار است كه حتي حقوق هم با كيفرهاي تلخ و ناگوار نتوانسته او را به راه بياورد. اگر چه حقوقدانان اظهار ميكنند كه اگر كيفرها برداشته شود و تبليغات مناسب براي اجراي حقوق و قوانين، متروك شوند؛ افراد بشر يكديگر را در ميدان تنازع بقا ميدرند و نابود ميكنند.
براي اينكه چهرههاي مخرب، درنده و ضد اصول و قانون كه در هنگام تحولات و جنگها و حوادث، عريان خود را نشان ميدهند به راه آورد. بايد انسانيت در جاذبيت كمال قابل درك قرار گيرد. امروزه با وسايل و ابزاري كه جوامع اسلامي ميتوانستند با آن نتايج خانمانسوز فحشا و منكرات را از ديدگاه معنوي و فرهنگي و حقوقي با كمال صراحت و بيطرفي در رسانههاي گروهي مانند جرايد، راديو و تلويزيون و شبكههاي جهاني ماهوارهاي و رايانهاي، با تفسير و تحليلهاي علمي و فلسفي و صحيح و با زبان بينالمللي هنر به خوبي مطرح كنند و مردم را از نتايج نابود كننده ماده و ماديت آگاه سازند، فراوان است. وجوب استفاده از هنر و تكاپوي علمي و فرهنگي براي شناساندن معروف و عمل بدان و منكر و پرهيز از آن، ضرورتي است كه اهمال آن نتايج بنيانكني به بار خواهد آورد كه نه تاريخ ما را خواهد بخشيد و نه خداوند. ضرورت و لزوم اين امر را با اين سخن دنبال ميكنيم «براي آنكه يك حقيقت را مردود بسازيد، لازم نيست كه زحمت پيدا كردن دليل را براي خود هموار كنيد؛ بلكه كافي است كه از آن بد دفاع كنيد. و بالعكس، چه خرافات و اباطيل و مزخرفاتي را ميبينيم كه با وجود بيپايه بودن آنها با اينكه ضد واقعيت و حقيقت بودهاند، به جهت مهارتي كه در طرح و دفاع به ظاهر زيبا و فريبنده صورت گرفته است، مقبوليت چشمگير پيدا كرده و گاهي هم، همه جامعه را تا مدّتي فريفته است.»
از مهمترين نكات در براندازي منكرات توجه به ويژگيها و شرايط پيچيده و گوناگون جوامع است. عدم توجه به اين نكته يا ساده انگاشتن آن، گاه موجب ميشود كه شيوههاي براندازي منكرات نه تنها كمكي به براندازي منكرات نكند بلكه به تشديد و گسترش آنها نيز كمك نمايد. بنابراين آگاهيهاي گسترده و كارشناسانهاي نسبت به ويژگيهاي فرهنگي، اجتماعي، سوابق تاريخي، علايق ملي و ... يك جامعه لازم است؛ به همين لحاظ چه بسا اقدامها و برنامههاي فرهنگي اجتماعي بسيار كارسازتر از اقدامهاي بازدارنده مجازاتي باشد.
شيوههاي فرهنگي بسيار وسيع و گسترده است؛ برنامهريزيهاي مختلف در رسانههاي گروهي، مساجد و به طور كلي مكانهاي گردهمآيي مردم، ارگانهاي تبليغي و... جزئي از اين اقدامها است. جلوگيري زيركانه و عالمانه از نفوذ فرهنگهايي كه مورد پسند اسلام نيست بر شيوه جزائي مقدم است. قرآن كريم اين شيوه را چنين ترسيم كرده است «ادع الي سبيل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتي هي احسن ان ربك هو اعلم بمن ضلّ عن سبيله و هو اعلم بالمهتدين»(48) با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به شيوهاي كه نيكوتر است، مجادله نماي. در حقيقت، پروردگار تو به حال كسي كه از راه او منحرف شده داناتر، و او به حال راه يافتگان نيز داناتر است.
مقام معظم رهبري در استفتايي فقهي مينويسد: «و علي الشباب الأغزّاء ان ياخذوا بجد مسئلة الامر بالمعروف والنهي عن المنكر، و يتعلموا شروطها و احكامها الشرعية بدقّة و عليهم تعليم هذا المبدأ و استخدام الاساليب الاخلاقيه و الموثّرة للحث علي فعل المعروف و الحيلولة دون وقوع المنكر و ليجتنبوا عن الاستفادة من ذلك للاغراض الشخصية و ليعلموا ان هذا هو افضل الاساليب و اشدها
تأثيرا في اشاعة الخير و منع الشّر. و فقكم اللّه لمرضاته»(49) بر جوانان عزيز واجب است كه مسئله امر به معروف و نهي از منكر را جدّي گرفته و شروط و احكام شرعي آن را با دقت فرا گيرند. واجب است اين امر را گسترش دهند و با استفاده از شيوههاي اخلاقي و مؤثر نسبت به ترغيب انجام معروف و از بين بردن زمينههاي منكر اقدام نمايند و در استفاده از آن براي غرضهاي شخصي خودداري كنند. و بدانيد كه اين امر از بهترين شيوههاست و تأثير عميقتري در رواج نيكيها و منع از بديها دارد. خداوند تعالي شما را در كسب رضايش موفق بدارد.
تبليغات در طول تاريخ از سويي سازنده و از سويي ويرانگر بوده است. تضاد و برخورد نظامهاي خود كامه و طاغوتي با پيروان حق و آزادي و اصلاحگران دائما بر اين دو محور استوار است. تبليغات شيطاني جهت مقابله و رو در رويي با حقّ طلبان و آزادي و اصلاحگران جامعه دائما از ابزارهايي همچون تهمت، افترا، شايعه پراكني و ... بهره گرفته و افكار عمومي جامعه را عليه آن تحريك و جامعه را از اقدامات سازندهشان محروم ميسازد.
در قرآن كريم و سنت پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم ـ و نيز سيره ائمه عليهالسلام ـ به موارد فراواني بر ميخوريم كه راهگشاي اين حركت ميباشد. تاريخ گوياي اين تجربه است كه، ملتي پيروز و مقاوم است كه هماهنگي و اتحاد و وحدت داشته باشد و اگر هماهنگي و اتحاد جامعه بگسلد، در همان آغاز دچار شكست خواهد شد. از جانب دشمن استعماري نيز تز «تفرقه بينداز و حكومت كن» ضربهاي سهمگيني را براي جامعه اسلامي داشته است. قرآن كريم ما را با اين واقعيت آگاه ميسازد كه «و لاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم»؛(50) با يكديگر جنگ و ستيز نكنيد كه شكست خواهيد خورد و نيروهايتان از دست خواهد رفت. و خداوند خواسته است جامعه اسلامي گواه بر ديگر ملتها و جوامع و امت وسط باشد «و كذلك جعلناكم امة وسطا لتكونوا شهداء علي الناس و يكون الرسول عليكم شهيدا»؛(51) و بدين سان شما را امتي وسط گردانيديم تا گواهاني بر مردم باشيد و پيامبر گواهي بر شما باشد. و از طرفي خواسته است، جامعه اسلامي، جامعهاي پيشرو و برتر باشد كه نقش رهبري ديگر جوامع و امتّها را بر عهده گيرد «كنتم خير امة اخرجت للناس»؛(52) شما بهترين ملتي بوديد كه براي مردم آمديد. خواسته تا ملت مسلمان مانند ساختماني محكم و استوار باشند «كانهم بنيان مرصوص».(53) سوءظن، تهمت، غيبت، سخنچيني و شايعه پراكني، ابزار ويرانگري براي وحدت و ايجادكننده تفرقه است. اين رذايل وقتي در جامعه گسترش مييابد، تند باد آن وزيدن ميگيرد كه در جامعه حركتي براي دگرگوني و تغيير صورت گيرد و جناحهاي داخلي و دشمنان خارجي نظام اسلامي احساس كنند تا اين حركت مخالف مطامع آنان است.
اصل بيست و دوم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران در مقام مصونيت افراد ميگويد: «حيثيت، جان، مال، حقوق، مسكن و شغل اشخاص از تعرض مصون است، مگر در مواردي كه قانون تجويز كند.»(54) جرايم عليه شرافت و حيثيت اشخاص، مانند افترا و توهين و هتك حرمت، حرام و داراي مجازات اسلامي يعني تعزير است. همچنين در موارد مصوّب مجمع تشخيص مصلحت نظام، توهين به مقام رياست جمهوري، يا رئيس يا نمايندهّ سياسي يك مملكت خارجي در جمهوري اسلامي ايران، توهين به دارندگان مناصب، مشاغل و مقامهاي دولتي، هتك حرمت به وسيله مطبوعات و توهين نسبت به وكلاي دادگستري و بالاخره هتك حرمت و توهين ساده، به صورت فحش و ناسزا حرام و موجب تعزير در نظر گرفته شده است. در آيات قرآن، هتك حرمت ديگران كه ممكن است به صورت گفتار، رفتار، حركات و اشارات صورت گيرد حرام و از گناهان كبيره و مخالف اخلاق ديني شمرده شده است.(55) در روايات معصومان نيز حرمت مؤمن مورد تأكيد قرار گرفته و هر گونه اهانت نسبت به او ممنوع شمرده شده است. در فقه نيز اجماع مسلمين بر حرمت مؤمن و حرمت توهين به او وجود دارد.
افتراء در لغت به معناي تهمت زدن به دروغ و نسبت خيانت به كسي دادن و بهتان به معني دروغ و افترا و تهمت به معني بدگماني و افترا است.(56) افترا، شامل انتشار و اشاعه اكاذيب و هجو اشخاص ـ ذكر معايب واقعي و غيرواقعي به نظم يا نثر ـ ميگردد.(57)
مخالفان دين و حركت انبياء در طول تاريخ از هيچگونه تهمتي نسبت به آنان خودداري نكردهاند. براي نمونه مواردي از اتهام به پيامبران را در اينجا ذكر ميكنيم. اتهام جنون،(58) تهام جادوگري،(59) اتهام دروغ،(60) اتهامهاي غيراخلاقي(61) و اتهام مزدوري و دست نشاندگي.(62)
پيروان پيامبران نيز از صبحگاه تاريخ تاكنون در معرض اتهامهاي مخالفان دين قرار داشتهاند. قاعده «و من اعتدي عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدي عليكم»(63) و نيز «الشهر الحرام بالشهر الحرام و الحرمات قصاص»(64) وجوب مقابله به مثل با دشمنان دين را تذكر ميدهد. همچنين قرآن كريم در مواجهه با ظلم و طغيان و مسخره كردن طغيانگران بر عليه دين و خدا نسبت به مؤمنان، مقابله به مثل را تجويز نموده است. «و يصنع
الفلك و كلما مر عليه ملأمِن قومه سخروا منه، ؛قال ان تسخروا منّا فأنا نسخر منكم كما تسخرون فسوف تعلمون من ياتيه عذاب يخزيه و يحل عليه عذاب مقيم»(65) و نوح كشتي را ميساخت و هر بار كه أشرافي از قومش بر او ميگذشتند و او را مسخره ميكردند، ميگفت: «اگر ما را مسخره ميكند ما نيز شما را همانگونه كه مسخره ميكنيد، مسخره خواهيم كرد. به زودي خواهيد دانست چه كس را عذابي خوار كننده در ميرسد و بر او عذابي پايدار فرو ميآيد.»
قرآن كريم در مواجهه با تفكرات انحرافي با اعلام اصول دعوتهاي آسماني نسبت به كساني كه منافع خود را در خطر ميبينند و با دعوتهاي آسماني به ستيز برميخيزند، هشدار داده و مؤمنان را به مواجهه با آنها در سه محور دعوت كرده است. حكومت ديني و شاخصههاي آن و وجوب دفاع از آنها در همين راستا است.
الف ـ مُترفون: آنان كه مالي فراوان اندوخته و بدين وسيله، ميانديشند كه در زورگويي و به بردگي كشيدن و سلطه بر مردم آزادند تا بدين وسيله مطامع و امور نفساني خود را جامه عمل بپوشانند. اينان با هر دعوت خيري به تضاد بر ميخيزند و با تِز هدف، وسيله را توجيه ميكند؛ در راستاي رسيدن به مطامع نامشروع، هرگونه دروغ و شايعه و تهمت را روا ميپندارند و چون اين خواستها، مخالف با روح دعوتهاي الهي است؛ طبعا دعوتهاي آسماني نيز با آنها به تضاد بر ميخيزد. در اين جاست كه مترفين با همه وجود به كارزار برخاسته و اموال خود را در اين مسير به كار ميگيرند. «و قال الملامِن قومه الذين كفروا و كذّبوا بلقاء الاخرة و أترفناهم في الحيوة الدنيا ما هذا الابشر مثلكم يا كل مما تأكلون منه و يشرب مما تشربون. و لئن أطعتم بشرا مثلكم إنكم إذا لخاسرون. أيعدكم إنكم إذامِتّم و كنتم تراباً و عظاماً إنّكم مخرجون. هيهات هيهات لماتوعدون. ان هي الا حياتنا الدنيا نمرت و نحي و ما نحن بمبعوثين ان هوالا رجل افتري علي اللّه كذبا و ما نحن له بمومنين.»(66) و اشراف قومش، كه كافر شده، و ديدار آخرت را دروغ پنداشته بودند، در زندگي دنيا آنان را مرفه ساخته بوديم، گفتند: «اين مرد جز بشري چون شما نيست. از آنچه ميخوريد، ميخورد؛ و از آنچه مينوشيد، مينوشد. و اگر بشري مثل خودتان را اطاعت كنيد در آن صورت قطعا زيانكار خواهيد بود. آيا به شما وعده ميدهد كه وقتي مرديد و خاك و استخوان شديد، باز شما از گور زنده بيرون آورده ميشويد. وه! چه دور است آنچه وعده داده ميشويد. جز اين، زندگاني دنياي ما چيزي نيست. ميميريم و زندگي ميكنيم و ديگر برانگيخته نخواهيم شد. او جز مردي كه بر خدا دروغ ميبندد نيست. و ما به او اعتقاد نداريم.»
ب ـ اختلاف افكنان: علماء، حكّام و سياسيون، با دامن زدن به اختلاف در زمينههاي آن در بازيهاي سياسي، براي به دست گرفتن قدرت ميكوشند. تا اختلافهاي فكري را توسعه دهند و جامعه را به گروههاي متفرق و احزاب گوناگون تقسيم كنند و آنگاه به خواستهاي خود برسند. در اين جوّ اختلاف و نفاق و تفرقه، دروغ، تهمت و شايعه، رواج مييابد. قرآن كريم ميفرمايد: «و آتيناهم بيّنات من الامر فيما اختلفوا فيه الاّ مِن بعد ما جائهم العلم بغياًبينهم ان ربك يقضي بينهم يوم القيامة فيما كانوا فيه يختلفون. ثم جعلناك علي شريعة من الامر فاتَّبعها و لاتتبع اهواء الذين لايعلمون».(67) و دلايل روشني در امر دين به آنان عطا كرديم، و جز بعد از آنكه علم برايشان حاصل آمد، آنهم از روي رشك و رقابت ميان خودشان، دستخوش اختلاف نشدند. قطعا پروردگارت روز قيامت ميانشان درباره آنچه در آن اختلاف ميكردند، داوري خواهد كرد. سپس تو را در طريقه آييني كه ناشي از امر خداست نهاديم. پس آن را پيروي كن، و هوسهاي كساني را كه نميدانند پيروي نكن.
ج ـ تبليغات داخلي و خارجي كافران و گمراهان بر ضد دين و عقيده: تا با ضعيف كردن دين، وحدت و قدرت و قوت اجتماع را از بين ميببرند. اسلام از مسلمانان خواسته است تا در برابر اين توطئهها بايستند و از آزادي و آزادگي دفاع كنند، تا بردگي از جانب نقاط ضعف اجتماع نفوذ نكند و فكر و عقيده و حيات به خطر نيفتد.
در اواخر جنگ جهاني دوم و برگزاري كنفرانس ملل متحد و تصويب منشور آن در جوّي كه سايه شوم جنگ ويرانگر و افكار جاهطلبانه و انديشههاي نژاد پرستانه نازيسم، بر سر دولتها سنگيني ميكرد؛ بيشترين چيزي كه در انديشه تشكيل دهندگان سازمان ملل متحد ميگذشت، تدوين و تنظيم و ارائه معيارهاي قابل قبول براي همه جوامع بشري بر مبناي احترام ذاتي حيثيت انساني و پايبندي همه دولتها و ملل به اجراي آنها و ترتيب مكانيزمي براي نظارت بر اين اجرا بود. ولي به زودي بين دولتهاي اصلي و عمده تشكيل دهنده سازمان ملل، اختلاف منافع پيش آمد و جنگ سرد در گرفت. همه چيز حتّي حقوق بشر نيز تحت تأثير اين جنگ قرار داشت، به گونهاي كه اگر در جايي مسئله نقض حقوق بشر عليه دولتي مطرح ميشود نه به خاطر دلسوزي براي بشريت و اعمال حقوق افرادي كه حقوق انسانيشان نقض شده، بلكه هدف راه انداختن جنگ تبليغاتي عليه رقيب بود و سازمان ملل به صحنهاي براي نمايش جنگ سرد خصمانه بين دو بلوك رقيب، تبديل شده بود.(68) بدين ترتيب طرح مسائل مربوط به كشورها و احيانا صدور قطعنامهها عليه آن، ملاك اظهارنظر دولتها و احيانا آراء لَه يا عليه يك كشور تابع بلوكبندي كشورها و نه واقعيت قضايا بود.
پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي براي كساني، اين اميد پيدا شد كه وضعيت تغيير كند و اقلاً در مسائل انساني، ملاحظهها و موضعگيريهاي انساني، مدنظر قرار گيرد؛ ولي متأسفانه هنوز نيز ملاحظههاي سياسي بر انساني برتري دارد. در نهايت جاي رقبا عوض شده است.
در نظام نوين بين المللي امروز، تعدادي از كشورهاي قدرتمند غربي، نبض سازمان ملل را به دست گرفته و در مقابل كشورهاي مستقل و غيروابسته از هر گونه اقدامي از جمله توسل به حربه نقض حقوق بشر استفاده ميكنند و آنها را تحت فشار قرار ميدهند.
هماكنون بيشترين قطعنامهها و فشارها عليه كشورهاي جهان سوم و از جمله كشورهاي اسلامي است و فشار عمده روي كشورهايي است كه تا حدي نظام سلطه دولتهاي مقتدر و غربي را قبول ندارند. بانيان قطعنامهها نيز تعداد مشخصي از كشورهاي مقتدر غربياند كه براي پياده كردن نقطه نظرات خود از هيچگونه تهمت و افترا و پشتيباني از تروريسم و تروريستها و استناد به سخنان آنان خودداري نميكنند.
مثال برخوردهاي دوگانه و گزينشي با اسرائيل و كشورهاي مخالف آن، ميتوان به جنايتهاي اسرائيل در جهان و پشتيباني غرب و نهادهاي بينالمللي در تشويق و تأييد او با كمكهاي نظامي و اقتصادي اشاره كرد. همچنين برخورد دو گانه با عراق در زمان جنگ تحميلي عليه ايران و سپس روبرو شدن با آمريكا، نمونههاي افتضاح بار اقدامهاي غرب و نهادهاي بينالمللي در چنگ آنهاست. و بدين ترتيب قسمت عمده تهمتها و دروغهاي غرب و نهادهاي بينالمللي وابسته به غرب به جمهوري اسلامي ايران، فقط و فقط مربوط به اين است كه اين كشور اسلامي است.
گفتيم طراحي، گاهي از مقوله امر به معروف و نهي از منكر است و وسيلهاي براي تبليغ ميباشد. اينجا، خلأ و عيوبي مشاهده ميشود؛ نقاط ضعف يا نقاط قوت اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و سياسي، مشاهده ميشود. لذاست كه طراحي به خاطر مصالح اهّم و براي اهداف عالي و از سَر تعهد و غيرت ديني وارد ميدان ميشود و عمل ميكند.
وجوب طراحي در طرح حكومت ديني و شاخصههاي آن را با توجه به احكام ثانوي در شؤون اجتماعي نظام اسلامي ـ و اينكه طراحي خواه مطلقا جايز يا بعضي از موارد آن ممنوع و خواه حتّي مطلقا ممنوع باشد ـ خصوصا از منظر شهيد صدر كه احكام حكومتي را از احكام ثانوي ميداند، مورد بررسي قرار داديم. نتيجه اين شد كه حفظ نظام ـ كه ناظر به مواردي است كه بياعتنايي بدان، جامعه اسلامي را دستخوش اختلال، هرج و مرج و فساد مينمايد. ـ و مصلحت نظام يا مصلحت حفظ نظام ـ كه مرتبط با اموري است كه رعايت آن به نفع و صلاح جامعه است، بدون اينكه عدم رعايت آن، موجب اخلال و يا فساد در جامعه شود. يعني آنچه مربوط به اقتدار و توانايي نظام اسلامي است ـ واجب است و هر امري كه مقدمه اين واجب تلقي گردد به عنوان ثانوي واجب ميگردد. بنابراين طراحي اگر در راستاي حفظ نظام يا حفظ مصالح نظام اسلامي باشد واجب ميگردد.
مناسبت حكم و موضوع نيز چنين لزومي را تأكيد ميكند. اقسام مناسبت حقيقي عبارتند از: الف ـ مناسبت ضروري كه متضمن حفظ مقصودي از مقاصد شريعت است، مانند حفظ دين، مثل جهاد؛ براي حفظ عقل، مثل جعل حدّ بر مسكر براي حفظ نفس؛ مثل قصاص، براي حفظ مال؛ مثل حد سارق، براي حفظ نسب، مثل حد زنا؛ براي حفظ عرض و مثل حد قذف. همانطور كه گفتيم جهاد به معناي عام دفاع، شامل جهاد با دشمني است كه هجوم آورده است يا دفاع از امنيت و برداشتن جوّ وحشت و شورش از سر اجتماع يا دفاع از آزادي و كرامت انسان؛ در دفاع به معناي عام در هر سه مورد تأكيد شده است كه هر كس در حد توان و با هر وسيلهاي كه ميتواند. ب ـ مناسبت خاصي كه متضمن حفظ مصلحت بشر است. مصلحتي كه هر چند ضروري نيست اما حفظ نظام معمولي انسانها متوقف بر برآورده شدن آن نيازهاست. مانند نصب ولي بر صغيره در نكاح. ج ـ مناسبت تحسيني كه متضمن حفظ مصالحي است كه عادتا براي اراده بهتر فرد و جامعه ـ بدون ضرورت يا احتياجي شديد به آن ـ نيكوست. مانند تحريم قاذورات و خبائث.(69)
حفظ نظام از واجبات بسيار با اهميت است و هر چه در تشييد و تبليغ نظام و شاخصههاي آن مؤثر باشد، واجب ميگردد. امام خميني ـ ره ـ ميگويد: «اگر حفظ اسلام يك فريضه الهي است، حفظ اين جمهوري از اعظم فرايض است.»(70)
آيةاللّه تبريزي در اين زمينه ميگويد: «اگر شخص صالحي، مانند فقيه عادل بصير، در رأس نظام واقع گردد، تضعيف او حرام است... بلكه اگر اين شخص درخواست مال به طور مجاني بكند، براي حفظ نظام واجب است به او داده شود.»(71)
عمّار از امام صادق عليهالسلام درباره جماعت خواندن نوافل رمضان ميپرسد. امام فرمود: «حضرت علي عليهالسلام چون به كوفه آمد به فرزندش حسن عليهالسلام دستور داد تا در ميان مردم صدا بزند، نوافل رمضان در مساجد به جماعت خوانده نشود.» پس از اعلان، مردم فرياد برآوردند: «و اعُمرا، و اعُمرا، و اعُمرا» و امام حسن عليهالسلام چون به خدمت پدر رسيد و امام از سبب فرياد مردم پرسيد و مطلع شد، دستور داد به مردم بگو نوافل را به جماعت بخوانند.(72)
در اين حديث امام به خاطر حفظ نظام، امر ممنوعي را تجويز ميكند. از سوي ديگر حفظ مصلحت نظام نيز از
اموري است كه مقدّم و مهمتر از ساير مصالح است و به سبب آن امر جايز يا حرام، واجب يا حلال ميگردد. امام علي عليهالسلام از ذبح گاوهاي فلج، زمينگير، يك چشم، نابينا، بيدندان، گردن مويين، ديوانه، سمّ چاكدار، معلول و بيمار، منع نمود.(73) از اين روايت استفاده ميشود كه حاكم شرع ميتواند جهت رعايت بهداشت عمومي برخي از حلالها را حرام كند. همچنين امام علي عليهالسلام نشستن و تجمع در معابر عمومي را كه محل رفت و آمد مردم بود منع كرد.(74) و در روايتي وارد شده، امام علي عليهالسلام دستور داد محل تجمع هرزگان را خراب كنند.(75)
آخوند خراساني، خليلي و مازندراني از مراجع عظام شيعه، در عصر مشروطيت درباره وجوب حمايت از مشروطيت دو روز پيش از بمباران مجلس، خطاب به محمد علي شاه تلگرافي ارسال ميكنند و در آن مطالبي را دستور ميدهند. از جمله: «بديهي است حفظ دين مبين و استقلال دولت اثنا عشريه، (شيداللّه تعالي اركانهما) بعدم تخطي از قوانين مشروطيت، متوقف و التزام آن بر قاطبه مسلمين خصوص شخص اقدس شاهانه از اهمّ واجبات است.»(76)
بدين ترتيب طراحي اگر از سر غيرت و تعهد ديني وارد ميدان شود و در راستاي حفظ نظام اسلامي يا حفظ مصلحت نظام اسلامي يا تبليغ شاخصههاي آن يا امر به معروف در جهت اصل معروفها يعني حكومت ديني و شاخصهاي آن عمل كند، واجب ميگردد. در روايات، مداد علما هموزن يا برتر از خون شهدا قلمداد شده است. يكي از گسترههايي كه قلم نقش اساسي دارد طراحي از طريق تابلوهاي خياباني، شعارهاي زنده، ديوارنويسيهاي زيبا، پوسترها و پلاكاردها، آرمها و شكلها است كه ميتواند مسير جامعه را به سوي حقّ قرار دهد. برعكس، اگر عكسهاي روي اجناس و كالاهاي كارخانجات از حيوانات وحشي و طرحهاي نامفهوم پوشيده شود، مسير جامعه به سوي پوچي و بيمحتوايي خواهد رفت. اين امر رسالت طراحي را در عرصههاي ديني نشان ميدهد.
اگر در طراحي عرفا، هتك حرمت، ايذاء و توهين وجود داشت و صدق كرد، به خاطر اين عناوين، حرام ميشود. همچنين اگر مصداقي براي لهو لُعب بود حرام ميگردد. طراحي امر دروغ ولو به شوخي در بعضي روايات حرام دانسته شده است. اگر در طراحي مسائل اعلاي الهي و حقايق والاي اسلامي و مقامات و علماي ديني مورد تحقير قرار گيرد حرام است. مراجع عظام تقليد در اين زمينه فتوي دادهاند كه: «جايز نيست براي جلوگيري از معصيت، ارتكاب معصيت مثل فحش و دروغ و اهانت؛ مگر آنكه معصيت از چيزهايي باشد كه مورد اهتمام شارع مقدس باشد و راضي نباشد به آن (به هيچ وجه) مثل قتل نفس محترمه. در اين صورت بايد جلوگيري كند به هر نحو ممكن است.»(77)
دروغ، غيبت، تهمت، استهزا نسبت به مؤمن قطعا حرام است. ولي چون اين امور از عناوين قصديه است، اگر طراح بدون قصد غيبت مثلاً انجام داد، بلكه قصدش مصلحت اهّم يعني تنبيه و تذكّر و هوشياري جامعه و يادآوري كمبودها و نقصها بود و به نحوه عام كه مصداق مشخصي در خارج ندارد، جايز ميباشد و اين از عناوين ثانويه يعني مصلحت اهّم است.
از آيات قرآن، تمسخر را ذكر كرديم بنابراين جايز است مسخره كنندگان را مسخره كرد. همچنين از اعتدا به مثل از آيات قرآن نمونه آوريم. پيامبر اكرم صلياللهعليهوآلهوسلم به حسان ابن ثابت فرمودند برو آن كفار كه ما را هجو كردند را هجو كن.(78) اگر آنها با ما دشمن نبودند يا مقدسات و بزرگان را هجو نميكردند، جايز نبود حضرت بفرمايد برو آنها را هجو كن.
طراحي اگر از باب امر به معروف و نهي از منكر باشد، گاه واجب ميشود. مانند آنجا كه احياي معروف و نفي منكر، راه ديگري برايش نباشد. همچنين يكي از شرايط مهم امر به معروف و نهي از منكر، تأثير آن است. ما وظيفه داريم شرايط تأثير را فراهم كنيم. يكي از راههايي كه بطور مؤثر ميتواند اين شرط را محقق كند، طراحي و تصوير است. طراحي در عرصههاي تعليم و تربيت و تبليغات ديني بايد طوري باشد كه زمينه تأثير را ايجاد كند. محور امر به معروف و نهي از منكر و وجوب آن، تأثير است. اگر با اشاره اثر دارد، با اشاره واجب ميشود، اگر فرياد اثر دارد، فرياد واجب ميشود. اگر تهديد اثر دارد، تهديد واجب ميشود. اگر تذكرهاي مكرر اثر دارد، تكرار واجب ميشود. اگر طومار و تقاضاي دسته جمعي اثر دارد، همان واجب ميشود و اگر طراحي اثر دارد، طراحي واجب ميشود و اگر تهمت تصويري اثر دارد، همان واجب ميگردد.
دروغ، غيبت، تهمت، قبحشان اقتضايي است نه ذاتي؛ همانند عدل و ظلم نيستند كه قبحشان ذاتي باشد. لذا با وجود مصالح اهّم يعني مصلحت ثانوي، قبح آنها برطرف و گاه متصف به ضدّ خود ميشوند. به نمونههايي از اين دست اشاره ميكنيم. صاحب جواهر درباره جوازِ هجاء از باب نهي از منكر ميگويد: «نعم لو دخل هجاء الفاسق في النهي عن المنكر بحيث يتوقف ردعه عليه، ففي المسالك امكن جوازه، حينئذ ان فرض، و اليه اشار شيخنا في شرحه بقوله، لوكان الهجاء لمصلحة عظيمة او دفع مفسدة عن الهجو دنيويه كدفع الهلكه عن نفسه، او المؤاخذة بعد العلول في رمسه بالنهي عن الفساد و لو بالهجو علي رؤس الاشهاد. و لعل ذلك كله ترجيحا لمادل علي النهي عن المنكر، مثلاً علي مادل علي حرمة الهجو.»(79)
بلي اگر هجو فاسق از باب نهي از منكر باشد، بطوريكه بازداري از آن متوقف بر هجو باشد، در مسالك بنابر فرض مذكور آن را جايز دانسته است.
و شيخ ما در شرح خود به همين موضوع اشاره نموده؛ ميگويد: «اگر هجو به خاطر مصلحتي بزرگتر يا دفع مفسدهاي دنيوي از هجو شده، مانند دفع هلاكت از او يا مؤاخذه پس از مرگ او به عنوان نهي از فساد باشد، حتي هجو او در نزد عموم نيز جايز است.» شايد اين امر به سبب ترجيح دلايل نهي از منكر، مثلاً بر دليل حرمت هجو باشد.
در مورد مستثنيات غيبت يعني مواردي كه غيبت جايز ميگردد، دادخواهي و تظلم مظلوم را بر شمردهاند؛ وي ميتواند نزد كسي كه احتمال ميدهد اثر دارد، ظلمهاي ظالم را بر شمارد.(80) همچنين در مقام بر حذر داشتن مؤمن از امري كه ضرر دنيايي يا ديني براي او داشته باشد، غيبت جايز است.(81) غيبت نمودن در مقام نصيحت به كسي كه براي مشاوره آمده نيز جايز است.(82) از جمله مواردي است كه مقصود، دفع ضرر از مذموم است خواه ضرر جاني يا مالي يا آبرويي.(83) ميتوان گفت چون غيبت از عناوين قصديه است و در اين مورد قصد نقص وارد كردن نيست، اصلاً غيبت نميباشد.(84) از موارد فوق، باز غيبت فاسقي است كه تظاهر به فسق ميكند.(85) حتي فحش دادن به ظالمان و متظاهران به فسق جايز ميباشد.(86)
از ضروريات دين آن است كه سحر حرام ميباشد، تعليم و تعلّم و عمل آن، اما براي ابطال سحر اين امر جايز ميباشد. صاحب جواهر از شهيد اول، شهيد ثاني، و كاشاني نقل ميكند كه فراگيري جادوگري براي پرهيز از آن و براي دفع كسي كه ادعاي پيامبري با سحر كرد. جايز است؛ بلكه گفتهاند در مورد اخير گاهي واجب ميگردد.(87) همچنين فراگيري سحر و جادو به عنوان اينكه علمي از علوم است و يا به خاطر آنكه، بدان در مواردي محتاج ميشويم و هنگام اضطرار جايز است.(88)
البته از مجموع آيات و روايات چنين استفاده ميشود كه هنرمند متعهد و غيرتمند در مسايل ديني بايد از افراط و تفريطها، مقارنات حرام، اهانتها، تحقيرها، تهمتها و تمسخرها نسبت به مؤمنين خودداري كند و از بيادبيها بپرهيزد. طراحي او بايد هدفمند، قانونمند و به دور از آلودگي باشد. او بايد، مخاطب شناسي، زمان شناسي، روانشناسي و جامعه شناسي قوي داشته باشد و در نهايت با رعايت همه مسائل شرعي و حفظ حدود الهي، طرحش را ارائه دهد. به صَلاح و اصلاح توجه كند و از فساد و اِفساد سخت بپرهيزد.
اگر موارد و مصاديق و انگيزهها را مورد كارشناسي قرار داديم و صلاح و فساد را از طريق كارشناسي روشن
نموديم؛ موضوعشناسي كرديم و ديديم واقعا هدفي كه درايم، صلاح و اصلاح است و به آن ميرسيم، واجب ميشود.
درباره بدعتگزاران نيز آمده است: «و من ذلك ايضا ذكر المبتدعة الذين امرنا بالوقيعة فيهم حذرا من اغترار الناس بهم.»(89) از مستثنيات غيبت، غيبت بدعتگزاران است كه امر شدهايم آنان را غيبت و از آنان بدگويي كنيم تا مردم فريب آنان را نخورند.
درباره نميمه و سخنچيني نيز آمده است: «نعم قد تجوز و تستحب او تجب لايقاع الفتنه بين المشركين، و تقوية المتّقين علي المبطلين و الظاهر عدم اختصاصها بالاقوال، كما أومأنا اليه سابقا. بل تكون بالكتابه و الرمزو الغمز، و عدم اختصاصها بكون المنقول قولاً، او عيبا، او ما يقتضي نقصا. ضرورة كون حقيقتها افشاء السّر و هتك السترعمّا يكره كشفه»؛(90) بلي گاهي سخنچيني جايز يا مستحب يا واجب ميگردد، به جهت فتنه انگيختن بين مشركين، و تقويت متقيان بر نيروهاي باطل، و ظاهرا سخنچيني مختص به گفتار نيست همانطور كه در گذشته به آن اشاره كرديم، بلكه ميتواند با نوشتن، رمز، علامت دادن و چشمك زدن باشد و باز منحصر بدان نيست كه آنچه نقل ميشود عيب يا آنچه مقتضي نقص است، باشد. چرا كه حقيقت سخنچيني، افشاء سرّ و هتك حرمت نسبت به آنچه كه آشكار شدنش را مكروه ميشمارد، است.
صاحب وسايل الشيعه، حديثي صحيح السند از امام صادق عليهالسلام نقل ميكند كه رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم فرمود: «اذا رأيتم اهل الريب و البدع من بعدي فاظهروا البرائة منهم و اكثروا من سبّهم و القول فيهم و الوقيعة، و با هتوهم لِكيلا يطمعوا في الفساد في الاسلام و يحذرهم الناس. و لايتعلموا من بدعهم. يكتب اللّه لكم بذلك الحسنات و يرفع لكم به الدرجات في الاخرة.»(91) هنگامي كه بعد از من تهمتزنندگان و بدعتگزاران را ميبينيد. آشكارا از آنان برائت و بيزاري بجوييد، زياد بدانان ناسزا گوييد و از آنان بدگويي و غيبت كنيد. به آنان تهمت زنيد تا در انديشه فساد در اسلام نيفتند و مردم را از آنان بر حذر داريد و بدعتهاي آنان را فرا نگيريد تا خداوند به سبب آن، حسنات را براي شما بنويسد و درجات شما را در آخرت بالا برد.
به چند نمونه از فتاوي در اين زمينه نگاه ميكنيم.
«هر گاه مسلمانان از اين بيم داشته باشند كه اجانب نقشه استيلا بر ممالك اسلامي را كشيده و بدون واسطه يا با واسطه عمّال خود از داخل يا خارج آن را عملي كنند بر همه مكلفين واجب است به هر وسيلهاي كه امكان دارد در برابر آن بايستند و از ممالك اسلامي دفاع كنند.»(92)
«اگر منكر از اموري است كه شارع اقدس به آن اهتمام ميدهد و راضي نيست به وقوع آن به هيچ وجه، جايز است دفع آن به هر نحو ممكن باشد.»(93)
«اگر به واسطه توسعه نفوذ سياسي يا اقتصادي و تجاري بيگانگان، خوف آن باشد كه آنها بر ممالك اسلامي تسلط پيدا كنند. بر همه واجب است كه از نفوذ آنان جلوگيري نموده، ايادي آنان را قطع كنند، چه عمال داخلي باشند يا خارجي.»(94)
«اگر بدعت در اسلام واقع شود، مثل منكراتي كه دولتهاي جائر و ناصالح انجام ميدهنـد، بر همـه مردم، خصـوصا علمـاي اعلام، اظهار حق و افكار باطل واجب است و اگر سكوت علماي اعـلام، موجـب هتـك مقـام علـم و موجب إسايه ظن به علماي اسلام شود، واجب است اظهار حق بـه هـر نحـوي كه ممـكن است. اگر چه بدانند تأثير نميكند.»(95)
سئوال: لطفا بفرماييد كه آيا به تصوير كشيدن اعمال و گفتار روزمره افراد و اشخاص بدون اطلاع آنان از اينكه در معرض ديد عموم قرار دارند، جهت انتقاد و طرح رفتارها و اعمال ناهنجار و عادت ناپسند آنها جايز است يا نه؟ فرض كنيد در خيابان، خانمي حجاب مناسبي ندارد، يا افراد ولگرد كه مظاهر طاغوت در آنها مشاهده ميشود، اينها را با دوربين مخفي در عنوان طنز قرار دهيم؛ لطفا بفرماييد: آيا اين اشكال دارد يا نه؟
پاسخ: اين مسئله با يك توضيح به نظر ميرسد اشكال نداشته باشد به اين شرط كه به آن مردم بفهماند: از روي عداوت يا اهانت به خود ذات شما اين كار را نميكنيم. شما از آن جهت كه انسانيد براي ما خيلي محترميد. ما اين كار را كه ميكنيم، مثلاً اين عكس را نشان ميدهيم، حتي براي نشان دادن قبحش براي شما هست، با اين طنز ميخواهيم شما را به خود واقعي شما و تفاوت آن با خود حيواني كه داريد متوجه بسازيم؛ و از رذايل اخلاقي به فضايل انساني بكشانيم. به طوري كه بفهمد شخص او مطرح نيست و احساس نكند كه شما با او يك عداوت بخصوصي داريد.
سئوال: اتفاقا گاهي ديده ميشود، در مطبوعات و مجلات كه مثلاً يك جوان هفده، هيجده ساله كه سگ باز است و در خيابانهاي تهران، سگ بازي ميكند و سگي را با قيمت كلاني پدرش از آمريكا به عنوان هديه آورده و او هم شبانه روز متحمل هزينههايي ميشود و به همين افتخار مينمايد؛ به منظور نشان دادن قبح و زشتي اين عمل، خود سگ باز را مورد طنز قرار ميدهند. آيا اين اشكالي ندارد؟
پاسخ: اگر گنگ نباشد خوب است يعني توضيح هم در كنارش باشد، تصوير بيزبان نباشد. توضيحاتي كه اشاره كرديد بيان شود تا شخص او مورد اهانت قرار نگيرد. بنده در قضيه فيلم امام علي عليهالسلام پيشنهاد كردم كه نمودهايي كه نشان ميدهيد، توضيحاتي هم بدهيد. مثلاً اميرالمؤمنين عليهالسلام به چه عنواني فرمودند: «بگذاريد سپاهيان معاويه بروند از فرات آب بخورند، جلوي لشكريان معاويه را نگيريد.»
اگر توضيح داده شود كه آقايان و خانمها هيچگونه نظر شخصي به شما نيست بلكه ما علامتهاي سوء استفاده شما از غرب و كثافتكاريها را به مردم ميخواهيم نشان بدهيم والاّ ممكن است، شما آدم خوبي هم باشيد و روي سادگي و بيتوجّهي اين كار را ميكنيد. اگر اين توضيح داده شود، گمان ميكنم درست باشد و ناراحتي آنان تخفيف پيدا كند و يا براي ناراحتي آنان دليلي نباشد.(96)
هنر از ديدگاه مقام معظم رهبري,مقام معظم رهبري,صفحه =51
صحيفه نور,جلد =21
ده گفتار,شهيد مطهري,صدرا,صفحه =99
قبسات سال اول,جلد =1,صفحه =3
شعراء,صفحه =227-224
اصول كافي,كليني,جلد =1,صفحه =200
تاريخ تمدن,ويل و آريل دورانت,آموزش انقلاب اسلامي,mahal=تهران,جلد =1,صفحه =105، 106
حياة الشيخ الطوسي,شيخ آقا بزرگ تهراني,جلد =1,صفحه =71
فلسفـات الاسـلاميـه,محمـدجـواد، مغنيـه,صفحه =921
تعليم و تربيت در اسلام,شهيد مرتضي مطهري,صفحه =46
وسايل الشيعه,جلد =3,صفحه =460
حقايق الاصول,سيد محسن حكيم,جلد =1,صفحه =507
مصبـاح الفقاهـه,سيد ابوالقاسم خويي,جلد =1,صفحه =27
البيع,امام خميني,جلد =2,صفحه =461
تنبيه الامة و تنزيه الملة,محمد حسين نائيني,صفحه =5
صحيفه نور,جلد =20,صفحه =176
تحف العقول,ابن شعبه حراني,صفحه =246
خلافت انسان و گواهي پيامبران,سيد محمدباقر صدر
بحارالانوار,جلد =72,صفحه =38
شرح رسالة الحقوق,حسن سيدعلي القبانچي,جلد =1,صفحه =375
اصول كافي,جلد =1,صفحه =163، 164
كشف الغطاء,صفحه =381
صحيفه نور,جلد =20,صفحه =3
ولايت فقيه,امام خميني,صفحه =18
صحيفه نور,امام خميني,جلد =14,صفحه =147
هنر از ديدگاه مقام معظم رهبري,مقام معظم رهبري,دفتر نشر فرهنگ اسلامي,صفحه =9
صحيفه نور,امام خميني,جلد =2,صفحه =472
رسائل فقهي,علاّمه محمدتقي جعفري,tarikh=1377,جلد =1,صفحه =237
اجوبة الاستفتائات,مقام معظم رهبري
فرهنگ عميد,صفحه =139
ترمينولوژي حقوق,محمد جعفر جعفري لنگرودي,صفحه =761-714
جواهر الكلام,جلد =13,صفحه =95
حقوق بشر,حسين مهرپور,صفحه =355
مجموعه آثار كنگره بررسي مباني فقهي حضرت امام خميني(ره)، نقش زمان و مكان در اجتهاد,جلد =7,صفحه =48
در جستـجـوي راه از كلام امام,جلد =6,صفحه =171
ارشاد الطالب,شيخ جواد تبريزي,مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان,جلد =3
وسايل الشيعه,شيخ حر عاملي,جلد =5,صفحه =192
معالم القربه,ابن الاخوة,صفحه =163
طبقـات ابـن سعد,mahal=بيروت,جلد =4,صفحه =265
جواهر الكلام,جلد =7,صفحه =293
تـاريـخ مشروطـه ايـران,احمد كسروي,جلد =2,صفحه =617
توضيح المسائل مراجع,خميني بني هاشمي,انتشارات جامعه مدرسين,جلد =2,صفحه =623
جواهر الكلام,جلد =22,صفحه =61
وسايل الشيعه,شيخ حر عاملي,جلد =12,صفحه =508
توضيح المسائل مراجع,جلد =2,صفحه =630
1 ـ هنر از ديدگاه مقام معظم رهبري، ص 51.
2 ـ صحيفه نور، ج/ 21 ـ 30.
3 ـ حج /41.
5 ـ نهج البلاغه، نامه 62.
6 ـ قبسات، فصلنامه، سال اول، شماره اول، ص3.
7 ـ شعراء /227 ـ 224.
8 ـ كليني، اصول كافي، مرآت العقول، ج1 ص200.
9 ـ ويل وآريل دورانت، تاريخ تمدن، ج1، ص 106ـ105، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، تهران.
10 ـ شيخ آقا بزرگ تهراني، «حياة الشيخ الطوسي» مقدمه كتاب النهايه و نكتها، ج1 ص71.
11 ـ محمـدجـواد، مغنيـه، فلسفـات الاسـلاميـه، ص 921.
12 ـ مرتضي مطهري، تعليم و تربيت در اسلام، ص46.
13 ـ وسايل الشيعه، ج3، ص460.
14 ـ سيد محسن حكيم، حقايق الاصول، ج1، ص507.
15 ـ سيـدابوالقاسـم خـويـي، مصبـاح الفقاهـه، ج1، ص27.
16 ـ امام خميني، البيع، ج2، ص461.
17 ـ محمدحسين نائيني، تنبيه الامة و تنزيه الملة ص5.
18 ـ صحيفه نور، ج20، ص176.
19 ـ ابن شعبه حراني، تحف العقول، ص246.
20 ـ بقره /30، ص/26، نور /24.
21 ـ سيد محمدباقر صدر، خلافت انسان و گواهي پيامبران.
22 ـ بقره / 213، يونس /19، انبياء /92، مؤمنون /52.
23 ـ بقره /124، انبياء /73، قصص /5.
24 ـ توبه /12، اسراء /71.
25 ـ دهر /3، كهف /29، رعد/11.
26 ـ مدثر /38، نساء /32، اسراء /70، آل عمران / 159.
27 ـ شوري /38، آل عمران /159.
28 ـ بحارالانوار، ج 72، ص38.
29 ـ حسن سيدعلي القبانچي، شرح رسالة الحقوق، ج1، ص375.
30 ـ كليني، اصول كافي، ج1، ص164 ـ 163.
31 ـ كاشف الغطاء، كشف الغطاء، جهاد، ص381.
32 ـ صحيفه نور، ج20، ص3.
33 ـ امام خميني، ولايت فقيه، ص18.
34 ـ امام خميني، صحيفه نور، ج14، ص147.
35 ـ قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، اصل سوم.
36 ـ همان كتاب، فصل اول.
37 ـ هنر از ديدگاه مقام معظم رهبري، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ص9.
38 ـ همان كتاب، ص11.
39 ـ امام خميني، صحيفه نور، ج2، ص472.
40 ـ همان كتاب، ج21، ص61.
41 ـ همان كتاب، ص112.
42 ـ
43 ـ
44 ـ سوره توبه /71.
45 ـ سوره توبه /67.
46 ـ سوره جمعه /2.
47 ـ علاّمه محمدتقي جعفري، رسائل فقهي، 1377، ج1، ص237.
48 ـ سوره انفال /46.
49 ـ سوره نحل /125.
50 ـ مقام معظم رهبري، اجوبة الاستفتائات، سئوال 1100.
51 ـ سوره بقره /143.
52 ـ سوره آل عمران /110.
53 ـ سوره صف /4.
54 ـ قانوناساسي جمهوري اسلامي ايران، اصلبيست و دوم.
55 ـ سوره حجرات /11، نساء /147.
56 ـ فرهنگ عميد، ص139.
57 ـ جعفري لنگرودي، محمد جعفر، ترمينولوژي حقوق، ص761 ـ 714.
58 ـ سوره مؤمنون / 25 ـ 23، شعراء / 27 ـ 23، تكوير / 24 ـ 22، ذاريات / 53 ـ 52.
59 ـ شعراء /153 و 158، ذاريات /53 ـ 52.
60 ـ سوره هود /30، قمر /25.
61 ـ سوره احزاب /69.
62 ـ سوره نحل /103؛ فرقان /4.
63 ـ سوره بقره /194.
64 ـ جواهر الكلام، ج13، ص95.
65 ـ سوره هود /39 ـ 38.
66 ـ سوره مؤمنون /38 ـ 33.
67 ـ جاثيه /18 ـ 17.
68 ـ مهرپور حسين، حقوق بشر، ص355؛ به نقــل ازS . l . Bhalle : Human Rights. p. 105 -109
69 ـ مجموعه آثار كنگره بررسي مباني فقهي حضرت امام خميني(ره)، نقش زمان و مكان در اجتهاد، ج7، ص48.
70 ـ در جستـجـوي راه از كلام امام، دفتـر ششم، ص171.
71 ـ تبريزي، شيخ جواد، ارشاد الطالب، ج 3، مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان.
72 ـ شيخ حر عاملي، وسايل الشيعه،ج 5، ص192.
73 ـ ابن الاخوة، معالم القربه، ص163.
74 ـ طبقـات ابـن سعد، طبـع صـادر، بيـروت، ج 4، ص265.
75 ـ جواهر الكلام، ج 7، ص293.
76 ـ كسروي احمد، تـاريـخ مشروطـه ايـران، ج2، ص617.
77 ـ توضيح المسائل مراجع، بنيهاشمي خميني، انتشارات جامعه مدرسين، ج2، ص623.
78 ـ جواهر الكلام، ج22، ص61.
79 ـ همان كتاب، ص61.
80 ـ همان كتاب، ص66.
81 ـ همان كتاب، ص67.
82 ـ همان كتاب، ص67.
83 ـ همان كتاب، ص68.
83 ـ همان كتاب، ص68.
84 ـ همان كتاب، ص69.
85 ـ همان كتاب، ص69.
86 ـ همان كتاب، ص74.
87 ـ همان كتاب، ص77.
88 ـ همان كتاب، ص78.
89 ـ همان كتاب، ص68.
90 ـ همان كتاب، ص73.
91 ـ شيخ حر عاملي، وسايل الشيعه، ج12، ص508.
92 ـ توضيح المسائل مراجع، ج2، ص630.
93 ـ همان كتاب، ص624.
94 ـ همان كتاب، ص630.
95 ـ همان كتاب، ص619.
96 ـ علاّمه محمدتقي جعفري، رسائل فقهي، ج1.