بصائر ـ شماره 2 ، اطلاعرساني مبلغان ، بهمن 76
محمد اصغرينژاد
مصونيت از فراموشي، مقالهاي است که نويسنده در آن به دنبال اثبات عصمت انبيا و ائمه (عليهمالسلام) است. او با توجه به احاديث وارده و قدرت حافظه زياد بعضي از علما و اشارات عقلي، عصمت را براي انبيا و ائمه ثابت کرده و آن را براي ابلاغ رسالت آنان امري لازم ميداند.
ادراک يعني حصول عقلي يا حسي در يکي از قواي انساني به نامه مدرکه، و حفظ، عبارت است از وجود آن صورت در قوه ديگري که فوق او ميباشد و خزانه يا حافظه ناميده ميشود؛ و تذکّر، استحضار آن صورت از حافظه است بعد از آنکه به او سپرده شد. و سهو، زايل شدن آن صورت از مدرکه است و نه از حافظه؛ و از اينرو، اين امکان وجود دارد که بتوان آن را بعد از دقت لازم و توجه کافي احضار کرد. و نسيان، زايل شدن آن صورت از مدرکه و حافظه هر دو است.
تعريفهاي فوق را صدرالدين شيرازي از واژههاي موردنظر اين مقال، داده و افزوده است: اينکه تذکّر و حفظ از صفتهاي کمال و سپاهيان عقل، و سهو نسيان از صفتهاي نقص است، امري آشکار ميباشد؛ زيرا تذکّر و حفظ، دو نحوه از علم، و سهو و نسيان، دو نحوه از جهل است.[1]
گرچه در اين تعريف، بين سهو و نسيان تفاوت گذارده شده، اما در نگاه عرف - در بسياري از موارد - آنها را مترادف يکديگر ميگيرند. سهو را به معناي غفلت و اشتباه هم تعريف کردهاند. همچنين علاوه بر فراموشي، معناي ترک گفتن را براي نسيان ذکر کردهاند.
چون معاني سهو و نسيان در نگاه عرف و لغت، مشخص و روشن است، نيازي به بحث بيشتر پيرامون آنها از اين زاويه نداريم. آنچه مهم و مطمح نظر اين مقال ميباشد، اين است که آيا امکان دارد انسان دچار فراموشي نشود و با اين عارضه - که به تعبير صدرالدين، گونهاي از جهل است - مبارزه کرده و آن را بکلي از وجود خود بزدايد؟
پاسخ اين پرسش، مثبت است. حديث جنود عقل و جهل به اين مطلب دلالت ميکند. اين حديث را شيخ کليني در کافي «کتاب عقل و جهل» از جمعي از اصحاب از احمد بن محمد از عليبن حديد از سماعة بن مهران نقل کرده است. سماعه گويد: در محضر امام صادق(ع) بودم و عدهاي از دوستداران ايشان نيز در آنجا حاضر بودند. امام (ع) فرمود: عقل و سپاهيان او و جهل و سپاهيانش را بشناسيد تا هدايت شويد.
عرض کردم: فدايت شوم، ما جز آنچه شما تعليممان دادهايد، چيزي نميدانيم.
امام (ع) فرمود: خداوند, عقل را آفريد... و براي او 57 لشکر قرار داد. جهل گفت: خدايا، اين عقل، آفريدهاي چون من است؛ پس براي من نيز به تعداد لشکري که براي او قرار دادهاي، سپاه قرار ده. خداوند فرمود: باشد؛ لذا به جهل، 57 لشکر داد. از جمله آن 57 لشکري که خداوند به عقل عنايت فرمود، لشکر خير بود و ضد آن شر را قرار داد... لشکر ديگر، علم بود و ضد آن جهل؛ و تسليم و ضد آن شک؛ و تذکّر، و ضد آن فراموشي...