پاسخ به سؤ الات فلسفی و اعتقادی

سید حسن ابطحی

نسخه متنی -صفحه : 103/ 51
نمايش فراداده

اگر حضرت "عيسى " (عليه السّلام ) تنها از مريم بدون پدر متولّد شود با در نـظـر گرفتن مطالب فوق ، شگفت انگيز نيست بلكه تعجّب اينجا است كه بايد طبق قانون توارث و علم ژنتيك اولادى كه تنها از زن بوجود مى آيد دختر باشد.

ولى حـضـرت "عـيـسـى " (عـليـه السّلام ) (يك مرد) از حضرت مريم (يك زن ) كه به هيچ وجه از لحاظ تقسيمات كروموزمى نبايد تحقّق پيدا كند چگونه آن حضرت بوجود آمده است .

اسـلام ايـن مـطـالب را سـهـل دانـسـتـه زيـرا ايـن مـورد را تـنها مربوط به قدرت پروردگار مى داند و در قرآن تـصـريـح كـرده كـه تـولّد "عـيـسـى " (عـليه السّلام ) بدون پدر مربوط به قانون توارث نبوده بلكه خلقت ابتدائى بوده كه مى فرمايد:

"عـيـسـى " (عـليـه السـّلام ) هـم مـانند آدم خلقت شده است ". يعنى همان گونه كه بوجود آمدن آدم و خصوصيات او مـربـوط بـه قـانـون تـوارث نـبـوده و تـنـهـا قدرت كامله خدا او را ايجاد كرده است خلقت حضرت "عيسى " (عليه السـّلام ) هـم مـربـوط بـه قانون توارث و علم ژنتيك نبوده و تنها قدرت خدا در بوجود آوردن آن حضرت مؤ ثّر است .

و علاوه در علم ژنتيك ثابت شده كه گاهى صفات و خصوصيات فرزند ممكن است از پدر پدر و مادر مادر و بلكه از اجداد دور به او منتقل شود.

زيـرا گـاهـى فرزند در اثر عواملى صفاتى را كسب مى كند كه مربوط به قانون توارث نبوده و بلكه جهات طـبـيعى ديگرى در او مؤ ثّر بوده است عينا مانند درختى كه پيوند مى خورد ولى بعدها حقيقت خود را در درختى كه از تخم او مى رويد ظاهر مى سازد.

نـتـيـجه گفتار:

از گفتار فوق به اين نتيجه مى رسيم كه اولاد را نبايد تنها فرآورده پدر دانست بلكه مادر در ايجاد فرزند نقش مؤ ثّرترى را دارا است .

ايـنـجـا شـايـد مـهـمـتـرين مطلبى كه يك عدّه از جوانان را متوجّه خود ساخته اين باشد كه چرا دانشمندان عالم جنين شناسى به عظمت پيشوايان اسلام توجّه نداشته و اعجاز آنان را اذعان نكرده اند.

در پـاسـخ ايـن عـدّه بـايـد گـفـت كـه :

مـردم غـيـرمـسـلمان بيشتر اسلام را از دريچه تاريخ خلفاء و افكار علماء اهـل سـنـّت مـى نـگرند و گمان مى كنند كه خلفاء اموى و عبّاسى نمايندگان حقيقى "پيغمبر اسلام " (صلى اللّه عليه و آله ) بوده اند و ترديد نيست كه آنها هم از اين مطالب بى بهره بوده اند بخصوص در اين موضوع كه اثـبـاتـش ضـررهـاى فـوق العـاده اى براى اغراض شخصى آنان داشته ، در نتيجه اگر هم پيشوايان شيعه مى خواستند اين مطالب را به آنان تعليم دهند در مقام بحث و مجادله برمى خواسته و منكر اين مطلب علمى مى شدند.

و لذا پـيـشـوايـان اهـل سنّت و خلفاء اموى و عبّاسى يا ندانسته و طبق افكار سطحى مردم قضاوت كرده و يا روى حـقـد و حـسد اصرار داشته اند كه بگويند فرزندان تنها متعلّق به پدرانند و مادر در ايجاد آنها دخالتى ندارد لذا از "عمر بن خطاب " نقل شده كه مى گفت :

"فـرزنـدان مـا از پـسـران مـا خـواهـنـد بـود ولى فـرزندان دختران ما فرزندان مردان ديگر و دور از نَسَب ما مى باشند".((92))

و هـمـچـنـيـن مـكـرّر خـلفـاء امـوى و عـبـّاسـى بـا پيشوايان شيعه درباره اين موضوع بحث مى كرده اند و عبّاسيان بخصوص منكر اين معنى بوده اند.