آزادی در اندیشه اسلامی

سید علیرضا صدرحسینی

نسخه متنی -صفحه : 17/ 7
نمايش فراداده

يكى از مكتب هاي فلسفي غرب، به نام فلسفه اگزيستانسياليسم است. اگزيستانسياليستها در ميانه قرن20 ميلادي خيلى ميدان دار بودند. و يكى از بزرگترين متفكرين آنها به نام سارتر مى گويد هويت انسان، هويت در حال شدن است. انسان موجودى است دائم در حال شدن و در حال تغيير. خصوصيت انسان در بين ساير موجودات، متحول بودن اوست. انسان شخصيت ثابتى ندارد. هويت انسان يعنى موجودى كه دائم خودش را مى سازد، فلسفه اسلامى هم شبيه همين را مى گويد كه انسان موجودى است كه در حال تكامل است دائما، جوهرى است در حال اشتداد كه نوع ثابتى ندارد. ولى منظور اگزيستانسياليستها از شدن، غير از بحث شدن در فلسفه اسلامى است. سارتر و فلاسفه اگزيستانسيالست مى گويند كه: شدن انسان به اين است كه راه براي اعمال خواست و رأى و اراده اش باز باشد و هيچ مانعى در برابرش وجود نداشته باشد. اگر مانعى در برابر آزادى انسان گذاشته شود اين به معناى متوقف شدن انسان است. هيچ اصل اخلاقى نبايد انسان را محدود كند. اگر انسان بخواهد به يك اصل اخلاقى پايبند باشد به معناى آن است كه آزادى او و شدنش و انسانيتش محدود شده! به همين دليل مى گويد: اعتقاد به خدا هم يكى از عواملي است كه انسان را از شكوفايى انسانى باز مى دارد. زيرا انسان وقتى به خدا ملتزم شد، ديگر نمى تواند هر جور دلش خواست فكر كند و هرچه دلش بخواهد عمل كند.

در نگاه ديگرى به انسان، نيازهاى درونى و استعدادهاى او كه نمايانگر خود و هستى حقيقى او هست بسيار برتر و گسترده تر از نيازهايى است كه تمايلات غريزى و مادى و يا محيط اجتماعى به او القاء مى كند. در اين نگاه و تحليل انسان موجودى است با ظرفيتها و استعدادهاي متعالى و هيچ موجودى در جهان آفرينش از چنين گستردگى وجودى و استعدادى برخوردار نيست. تعيّن و ظرفيتى كه انسان بر اساس استعدادهاى ذاتى اش مى تواند براى خود بسازد نامتناهى و بى پايان است تا مرز رسيدن به اوصاف والاى الهى.

پس براى شناخت خودِ واقعى و حقيقى انسان بايد نگاهمان را در مورد اساس هستى و جهان توسعه دهيم و آن را محدود به هستى مادى نكنيم بلكه براى هستى ابعاد و گستره اى متعالى تر ببينيم. انسان و استعدادهاى او را در نيازهاى مادى برخواسته از تمنيات و دلخواههاى نفسانى محدود نكنيم بلكه او را با پهنا و وسعتى به وسعت تمام هستى ببينيم و استعدادهايش را بسيارفراتر از وجود مادى و طبيعى او بدانيم.

تحقق واقعى حقيقت انسان در پاسخ گفتن به نيازها و استعدادهاى متعالى غير مادى اوست و نتيجه اين نگاه باز كردن ميدان براى شكوفايى اين استعدادها خواهد بودو براى اين هدف نيازمند به تلاش و جهاد پيگير براى عبور از نيازهاى مادى بسوى نيازهاى متعالى است نه با قطع اين ارتباط و پرداختن به نيازها و استعدادهايى كه او را در يك زندگى مادى و حيوانى محدود مى كند.

نكته دانستنى كه اخلاق اسلامى به مامى آموزد آنستكه انسان داراى دو گونه احساس نسبت به حقيقت خود مى باشد: يكى احساس كاذب و دروغين نسبت به هويت و شخصيت خود كه در نتيجه غفلت از نيازهاى متعالى و پرداختن به نيازهاى نوع اول ايجاد مى شود.در اينصورت انسان احساس مى كند با تأمين هرچه بيشتر اين نيازهاى مادى به شكوفايى مى رسد و ديگرى احساس راستين نسبت به شكوفايى حقيقت والاى خود كه در نتيجه توجه به نيازهاى معنوى ومتعالى و برقرار كردن پيوند صحيح ميان اين دو ايجاد مى شود. احساس رضايت و اطمينان انسان از شكوفايى خود در صورت اول احساسى ناقص و ناپايدار خواهد بود و شخصيت متزلزل و داراى نقصان و بى بهره از صفات و ارزشهاى انسانى را ببار خواهد آورد. درسايه خوديافتگى نوع دوم انسان به رضايت و اطمينان واقعى و آرامش پايدار مى رسد و شخصيت متعالى از خود نشان مى دهد كه در اخلاق و رفتار و باورهاى او قابل مشاهده است.

آزادى در انديشه اسلامى

رشد خود متعالى در انسان ملازم با رشد استعدادهاى گوناگون عقلانى، عاطفى، اخلاقى، هنرى و مادى و معنوى در انسان است.شكل گرفتن شخصيت متعالى انسان جز در سايه اراده و انتخاب آزاد او ممكن نيست و هيچ عاملى جز اراده آزاد او نمى تواند به شكوفايى خود متعالى او كمك كند. پس آزادى اراده شرط لازم براى شكوفايى خود حقيقى انسان است.

انسانها داراى ويژگيهاى متفاوتى هستند باز بودن ميدان براى اينكه هر انسان بتواند استعداد خاص خود را در برترين شكل شكوفا كند راه تعالى شخصيت اوست. اين نكته ضرورت آزادى براى انسان را در تمام مراحل رشد اين استعدادها ضرورى مى سازد.

تعقّل و انديشه ورزى نقش محورى را در رشد شخصيت متعالى انسان ايفا مى كند. تأكيد اسلام و قرآن بر عنصر تعقّل و تفكر اين امر را روشن مى كند. روشن است كه رشد تعقّل و تفكر با آزاد بودن عرصه انديشه وبرداشتن موانع از برابر تعقّل ناب ممكن است. اسلام درباره موانع انديشه و شيوه مقابله با آنها هدايتهاى فراوان و ارزشمندى را ارائه كرده است كه بايد جداگانه از آن سخن گفت.

انواع آزادى

انسان براى رشد و تكامل خود از آزاديهاى گوناگون برخوردار است. يك نوع آزادى، آزادى انسان از سلطه طبيعت و استفاده از منابع صبيعت است كه خداوند در اختيار او قرار داده، يعنى انسان ازاد است كه با ابزار علم و معرفت طبيعت و قوانين طبيعت را بشناسد. بر آنها تسلط پيدا كند و آنها را بكار گيرد و از آنها بهره بردارى كند. اين يك اصل پذيرفته شده در انديشه اسلامى است. قرآن مى فرمايد: سخر لكم ما فى السموات و ما فى الارض يعني خداوند آنچه در آسمان و زمين هست را مسخر براى انسان و تحت تسلط انسان قرار داد. يعنى انسان آزاد است كه برود بر اينها مسلط شود و از اينها استفاده كند. آيا آزادى انسان در اين استفاده نامحدود است؟ انسان از طبيعت