اجماع هاى ادعا شده را مى توان به دو دسته تقسيم كرد: الف ) ادعاى اجماع از سوى فقهاى پيش تر از شيخ طوسى يا نزديك به وى وخود شيخ .
ب ) ادعاى اجماع از سوى فقهاى متاءخر.
گـرچه عبارات دسته دوم در ادعاى اجماع شيعه بر نجاست اهل كتاب صريح تراست , روشن است كـه ادعـاى آنـان , بـر ادعـاها و فتاواى پيشينيان متكى است .
برهمين اساس , براى كشف واقعيت ((تـحـقـق اجـماع )) بايد به آن اسناد و گفته ها مراجعه كرد.
اين در حالى است كه تعبيرات قدما مـتزلزل بوده , و به روشنى بر وجود اجماع بر نجاست ذاتى بدن كفار و اهل كتاب دلالت ندارد, و با اين وصف هيچ ادعاى اجماعى در مسئله پذيرفتنى نيست .
مهم ترين ادعاهاى دسته اول در چهار كتاب آمده است :
1 - سـيـد مـرتضى در ((الناصريات )) فرموده است : ((سؤر المشرك نجس عندنا.
ان سؤر كل كافر باءى ضرب من الكفر كان كافرا, نجس , لا يجوز الوضوء به )). آن چه در شناخت مفاد عبارت فوق لازم است , توجه به فرق ((نجاست سؤركافر)) و ((نجاست ذاتى بـدن كافر)) و تفكيك بين اين موضوع است , كه مؤلف كتاب ((معالم الاصول )) نيز بحث مستقلى دربـاره مـلازمـه بـين نجاست نيم خورده حيوان ونجاست خود حيوان مطرح كرده است .
گرچه بـيـش تـر فـقهاى شيعه قائل به ملازمه هستند, عده اى از آنان , مثل شيخ طوسى , ابن جنيد و ابن ادريس قائل به عدم ملازمه بوده و بر همين مبنا, با اين كه بدن حيوانات حرام گوشت ـ غير از سگ وخـوك ـ را پـاك مى دانند, نيم خورده آنان را نجس مى شمرند, چنان كه بسيارى از اهل سنت نيز ضمن پاك دانستن بدن كافر, نيم خورده او را نجس مى دانند.
بنابراين ,ملازمه اى بين اين دو حكم نـيـسـت و بـه هـمين سبب اجماعى كه سيد مرتضى برنجاست نيم خورده كافر ادعا كرده است , نمى تواند به معناى ادعاى اجماع شيعه برنجاست ذاتى بدن كفار باشد.
2 - سيد مرتضى در ((الانتصار)) فرموده است : و مما انفردت به الاماميه , القول بنجاسة سؤر اليهودى و النصرانى و كل كافر.
تـعـبـيـر ((انـفراد اماميه )) كه از اصطلاحات سيد است , گرچه مرادف با اجماع دانسته شده , در حقيقت چنين نيست , زيرا اولا, مفهوم انفراد اماميه , اجماع علماى اماميه نيست , بلكه همراه نبودن عـلـماى اهل سنت با اماميه در آن فتواست ـ چه آن فتوامتفق بين همه اماميه باشد يا نباشد.
ثانيا, سيد در مسائل متعددى كه مورد اختلاف فقهاى شيعه بوده , مانند مسئله ((انفعال بئر)) كه حتى عـمانى و ابن غضائرى با آن مخالفت كرده اند, ادعاى انفراد اماميه نموده و بديهى است كه مقصود اجماع نيست .
بنابراين , جمله گذشته سيد دلالتى بر ادعاى اجماع ندارد.
3 - شـيـخ طـوسـى ـ طبق نقل علامه ـ در ((تهذيب )) فرموده است : ((انه اجمع المسلمون على نـجـاسـة الـمشركين و الكفار اطلاقا)). به طور مسلم ظاهر اين جمله غلط است , زيرا علماى اهل سـنـت كـه بـخـشى از مسلمين اند, نه فقط به نجاست كفارفتوا نداده اند, بلكه بسيارى از آنان به نـجاست مشركان نيز فتوا نداده اند.
از طرفى هم نمى توان گفت كه مقصود شيخ از ((مسلمون )) فـقـط شـيـعـيـان بوده و علماى عامه رامسلمان نمى دانسته است , لذا بايد گفت مقصود وى از نـجـاسـت , نـجاست روحى وخباثت باطنى , يا مفهوم عام خباثت ـ اعم از نجاست بدنى و روحى ـ اسـت , تـا مـورداتـفـاق و اجـمـاع و تـسـالم همه مسلمانان قرار گيرد كه در اين صورت عبارت فوق دلالتى بر اجماع شيعه بر نجاست ذاتى بدن كفار ندارد.
4 - ابـن زهـره نـيز به گونه اى كه همگان به ناتمامى آن معترف اند, ادعاى اجماع كرده است , وى فرموده است : والثعلب والارنب نجسان بدليل الاجماع المذكور, والكافر نجس بدليله ايضا.
بـا اطـمـينان , مقصود وى از اجماع بر نجاست روباه و خرگوش , اتفاق آرا ونظريات همه فقيهان شيعه بر نجاست آن ها نبوده , زيرا اكثر فقيهان شيعه قائل به طهارت آن دو حيوان هستند.
پس بايد مقصود ايشان چيز ديگر باشد كه براى مامفهوم و داراى حجيت نيست .
به هر تقدير او براى نجاست كافر به همان اجماعى تمسك كرده است كه براى نجاست روباه و خرگوش به آن استدلال نموده , و درجه اعتبار چنين اجماعى نيز روشن است .
ادعـاى اجـمـاع از نـاحـيـه بـزرگان در صورتى قابل قبول است كه به نظريات و فتاواى فقيهان گـذشـته دست رسى نداشته باشيم , اما اكنون كه ده ها كتاب فقهى فقيهان بزرگ شيعه و فتاواى آنان از قرون اوليه تا كنون نزد ماست , ديگر ادعاى اجماع محصل واجماع منقول ـ اعم از منقول به خـبـر واحـد يـا مستفيض ـ چندان معتبر نيست .
به ويژه , پس از مراجعه به آن كتاب ها در مى يابيم ده هـا نـفر از فقيهان شيعه ـ از قدما,متاءخران و معاصران ـ به صراحت به طهارت اهل كتاب فتوا داده , و يـا حـداقل دلايل اقامه شده بر نجاست آنان را مردود و ناتمام دانسته اند.
به همين سبب به نـجاست آنان فتوا نداده و به احتياط استحبابى يا وجوبى حكم كرده اند.
در اين صورت اصولادليل اجـماع به انتفاى موضوعش باطل و بى پايه خواهد شد.
البته انصاف آن است كه اكثر قاطع فقيهان شيعه از گذشته تا حال به نجاست اهل كتاب فتوا داده اند و به همين سبب اين نظر, فتواى مشهور شيعه و به فرموده وحيد بهبهانى ((شعار شيعه ))شده است , اما اين شهرت هرگز به معناى اجماع نـيـسـت .
بـراى روشـن شدن كامل اين موضوع مجموعه نظريات و فتاواى فقيهان بزرگ شيعه را بـه صـورت مـبـسـوط ارائه مـى كنيم , تا دست رسى به آرا و نظريات فقيهان شيعى , براى اهل نظر آسان ترباشد.