عمه شهربانو

ناهید طیبی

نسخه متنی -صفحه : 12/ 2
نمايش فراداده

سخنى صميمانه

ما ز بالاييم و بالا مى رويمما ز درياييم و دريا مى رويم ما از اينجا و از آنجا نيستيمما ز هرجاييم آنجا مى رويم. دفتر زندگانى ما داراى شش فصل پر خاطره است. «نوباوگى» و «كودكى»، دوفصل زيبايى بوده كه با نيازها و نازهاى خاصى همراه است. در اين دو، تنها به خواسته هاى خود مى انديشيم و بيشتر برآنيم گواراتر بنوشيم و زيباتر بپوشيم.

«نوجوانى» نوروزى دلپذير و پر طراوت اما زودگذر است كه گاه با توفان هاى تند احساسات همراه گشته و زمانى، نسيمى روح بخش و دلربا از معنويت، بيدارى مذهبى و عشق به ارزش هاى الهى در آن به چشم مى خورد و «جوانى» بهارى است زيبا، پر نشاط و سرشار از عشق، اميد، هيجان، لذت و شادى. لذت از تفريح، آراستگى ظاهرى، خوردنى ها و نوشيدنى ها و شادى از گفت و گوهاى پر خاطره و شيرين. نگرش ما به آفرينش و آفريده ها در اين دوران شكل مى گيرد و گرايش هاى گوناگون با سرعت بسيار در مسير اصلى خود قرار مى گيرد. انتخاب ها يكى پس از ديگرى فرا مى رسد و ديرى نمى پايد كه بنيان آينده زندگى، استحكام يافته، بنيادهاى فكرى فرهنگى انسان تبلور مى يابد.

«ميانسالى» فصل پنجم از دفتر حيات ماست كه با شتاب بسيارى در راه تفاخر، كسب موقعيت هاى برتر اجتماعى و به دست آوردن نام و نشان هاى مردمى در جامعه همراه است. و سرانجام «كهنسالى» است كه با تكاثر همراه بوده، و ثروت اندوزى و گسترش دارايى و موقعيت مادى در آن وجود دارد.

بى شك ايام «نوجوانى و جوانى»، دو فصل بسيار حساس و پرفراز و نشيب است كه در آن بينش هاى ما شكل مى گيرد، گرايش هايمان رشد مى يابد و كنش ها و واكنش هاى شديدى در ما پديد مى آيد. چشمگيرترين نماد اين دوره، اوج احساسات پاك و پرصفاى دين باورى و خدا محورى است كه در چهره پرسش هاى بسيار رخ مى نمايد و همه ما در اين زمان به دنبال زلال معرفت و ناب حقيقت هستيم تا جرعه هايى گوارا از دانش و بينش بنوشيم و عطش روح و روان خويش را برطرف كنيم. شيوه هميشه دشمن، استفاده بهنگام و شيطانى از جوشش ها و كوشش هاى اين ايّام و بهره گيرى از احساسات آسمانى نوجوانان و جوانان است. گام نخست او واژگونى بينش ها نسبت به حقايق هستى و آفرينش و آفريده ها است. در اين راه ابتدا از ابزار «ترديد» استفاده مى كند سپس به «تضعيف» ارزش ها مى پردازد و در پى آن به «تحقير» مقدّسات رو مى كند، تا در پى واژگونى بينش ها، گرايش هاى ما را بر اساس خواسته هاى خود سوق دهد و صراط سعادت مان را در بيراهه اى - به ظاهر زيبا و دلربا - نمايش دهد. در اين هنگام جشن پيروزى برپا كرده و همه ساده انديشان به دور از خودباورى و تحليل براى هميشه در دام ناپيداى او گرفتار خواهند بود!

«اسپنسر» فيلسوف معروف انگليسى در سخنى كوتاه به دوستان خود مى گويد: «اخلاق و آداب و زبان و تمدّن خودتان را به اقوام و مردم مورد علاقه سيطره خود بياموزيد و آنان را به حال خودشان واگذاريد كه «هميشه» از آن شما خواهند بود!!».(1)

كتابى كه در دست داريد، مجموعه اى از باورهاى پاك و آسمانزادى است كه از زبان بانويى كهنسال به نام «عمّه شهربانو» بيان شده است. عقايدى در جامعه سنّتى سالهاى گذشته با دنيايى از صفا و صميميت همراه شده و قداستى خاص در عمق هر يك به چشم مى خورد، به گونه اى كه آشنايى نوجوانان و جوانان را با فضاى آن زمان و آموزه هاى ناب دينى - كه گاه در چهره طنز و شيرين عرضه شده است - فراهم مى سازد.

نويسنده كه خود از چهره هاى فاضل و آشنا به مبانى مذهبى است و در حوزه علميه قم به تدريس، تحقيق و تأليف مشغول است با سليقه اى نو و انگيزه اى الهى، به پرداخت دقيق صحنه ها و نگاه ظريف به لحظه ها رو كرده و با چرخش قلم و نوع نگارش، جذّابيت و شيرينى خاصى به نوشتار بخشيده است. گرچه پيشتر سلسله نوشتار «بارقه» را از ايشان شاهد بوديم امّا فضاى گفتگوى وى با عمّه شهربانو و استفاده از واژه هاى قديمى و عبارات سنّتى زيبايى ويژه اى به اين نوشتار داده است.

اجازه دهيد سخن كوتاه كنيم و شما را با «عمّه شهربانو» و ماجراهاى گوناگون او تنها بگذاريم.

والسّلام 1- اسلام بر سر دوراهى، پاورقى صفحه 23.