از جلالت قدر عبدالعظيم از وى سؤال كردند «فقال لولاه لقلنا ما اعقب على بنالحسن ابن زيد» فرمود: اگر عبدالعظيم نبود مى گفتيم على الشديد بن حسن بن زيدفرزند نياورد.
أما عبدالعظيم را پسرى بود بنام محمد، او نيز مردى بزرگ و به زهادت و كثرتعبادت معروف بود، اما محمد بن عبداللّه بن على الشديد معروف بود به مهفهف، و ازبراى او فرزندى رقم نكرده انداما حسن بن عبداللّه بن على الشديد صاحب فرزندبوداين جمله فرزندان على الشديد بودند كه نگارش يافت.
اول ـ السيد الجليل ابوالقاسم عبدالعظيم ابن سيد عبداللّه بن سيد على بن السيدحسن الامير ابن زيد بن الحسن المجتبى عليه السلامو ايشان از اصحاب حضرت جواد و حضرتهادى سلام اللّه عليهما بودند و خيلى محترم بودند خدمت اين دو بزرگوار و او راخيلى دوست مى داشتند، و دينش را به حضرت هادى عرضه داشت، چنانچه شيخصدوق به اسانيد معتبره نقل فرموده كه حضرت عبدالعظيم عليه السلام فرمود: داخل شدم برحضرت هادى عليه السلام ، چون چشم حضرت هادى به من افتاد فرمود: «مرحباً بك يااباالقاسم، انت ولينا حقاً» بعد من گفتم: يابن رسول اللّه مى خواهم دينم را عرضه دارمبه شما، اگر خوب است ثابت بمانم تا وقتى كه ملاقات نمايم خداوند عزوجل را.
حضرت فرمود: بگو يا اباالقاسم، عرض كردم: من اعتقادم اين است «ان اللّه تباركو تعالى واحد ليس كمثله شيى ء، خارج من الحدين، حدالابطال و حد التشبيه و انه
1.ناسخ التواريخ، تصحيح و حواشى: محمدباقر بهبودى، سوم، تهران، كتابفروشى اسلاميه، 1366ق، ج 2،ص 308 و 309.