هیأت شهدا

نسخه متنی
نمايش فراداده

هيأت شهدا

شفاي مادر شهيد

در سال 1368 كرامتي از سيدالشهدا(ع) ، در شهر قم مشاهده شد و طي آن مادر شهيدي شفا يافت و به تقاضاي نگارنده، اين بانوي محترم، جريان را به طور كامل به نگارش درآورد كه خلاصة‌ آن تقديم خوانندگان مي‌شود.

مادر شهيد محمد معماريان، روز اول محرم به اتفاق خانواده به يكي از روستاهاي اطراف قم مسافرت كردند و در اثر حادثه‌اي به زمين افتادند، پس از حاضر شدن دكتر از درمانگاه منطقه، قرار شد به خاطر احتمال خون‌ريزي مغزي و به پيشنهاد پزشك، سريعاً‌ به قم منتقل گردند و پس از درمان‌هاي اوليه و عكس‌برداري مشخص شد پاي ايشان دچار شكستگي گشته و احتياج به گچ گرفتن دارد، ولي وي از گچ گرفتن خودداري كرده و با مراجعه به پيرمرد شكسته‌بندي به نام حاج محمد، پاهاي خود را بست و درد را تحمل مي‌كرد و به توصية پزشك معالج به استراحت پرداخت تا پايش جوش خورده و شكستگي برطرف گردد.

ايشان در روز هفتم محرم نيز به خون‌دماغ مبتلا گشتند. در روز هشتم، باعصا سوار بر ماشين شده و در مسجدالمهدي(ع) واقع در بلوار محمّدامين(ص) حاضر و به خانم‌هايي كه براي آماده سازي تدارك پذيرايي از عزاداران حسيني در شب عاشورا زحمت مي‌كشيدند كمك كرده و به منزل برگشتند و در روز تاسوعا نيز عصازنان به مسجد رفته و كمك كردند.در شب عاشورا نماز جماعت را به حال نشسته خواندند و منتظر مراسم سينه‌زني شدند، تا آن كه نوحه‌خواني و عزاداري آغاز گشت. در اين هنگام حالشان به شدت منقلب گشته و به سيدالشهدا(ع) و حضرت زهرا(ع) متوسل شدند و از ايشان شفاي خود را خواستند و عرض كردند:

يا امام حسين! اگر اين مقدار زحمت من، قابل قبول شماست، شما از خدا بخواهيد به من شفا بدهد و اگر من تا صبح فردا شفا يابم و پايم به زمين برسد، ديگ‌هاي مسجد المهدي(ع) و ديگ‌هاي مربوط به عزاداريت را در منزل عمه‌ام خواهم شست.

بعد از عزاداري به منزل آمدند و خوابيدند. هنگام نماز صبح بيدار شده و پس از نماز عرض كرد:

يا امام حسين(ع)؛ صبح عاشورا شد ولي خبري از پاي من نشد!!

هنوز هوا تاريك بود كه مجدداً خوابيدند.در خواب ديدند كه در مسجدالمهدي(ع) هستند و مي‌گويند: هيأتي به مسجد مي‌آيد، با خود گفت: بروم و ببينم چه كساني هستند؟ديدند هيأتي فوق‌العاده منظم با لباس‌هاي سفيد، سربندهاي مشكي وكفني تقريباً خون‌آلود به گردن، وارد مسجد شدند و شهيد سيد محمد سعيد آل طه نوحه‌خواني مي‌كنند و بقيه سينه مي زنند، با خود گفت:سيدمحمد كه شهيد شده بود! يك مرتبه متوجه شدند فرزند شهيدشان محمد معماريان نيز در جلوي هيأت حركت مي‌كنند و بقيه هم از دوستان شهيد فرزندشان هستند، به اين ترتيب، برايشان مسلم شد كه هيأت مربوط به شهداست.

بعد از اتمام سينه‌زني، فرزند شهيدش جمعيت را دور زد و كنار پرده به طرف مادر آمد و همديگر را در آغوش گرفتند. در اين هنگام يكي ديگر از شهيدان نزديك آنان آمده و گفت: سلام حاج‌خانم! خدا بد ندهد! چه شده است؟محمد گفت: نه! مادر من مريض نيست، مادر، اين‌ها چيست (كه به پايت) بسته‌اي؟گفت: چيزي نيست، چند روزي است پايم درد مي‌كند و با عصا راه مي‌روم ان‌شاءالله خوب مي‌شود.محمد گفت: مادر جان چند روزي است كه با دوستان به كربلا رفتيم، از ضريح امام حسين(ع) شال سبزي براي شما آورده‌ام و مي‌خواستم به ديدن شما بيايم ولي دوستان گفتند، صبر كن با هم برويم و امشب كه شب عاشورا بود،‌ رفتيم به زيارت امام خميني(ره) و آمده‌ايم تا نمازصبح را در مسجدالمهدي(ع) همراه با زيارت عاشورا بخوانيم و شما را ببينيم و برگرديم.

در اين هنگام دست را بالا آورد و ازسر تا پاي مادرش را دست كشيد، باندها را از پاي مادر باز كرد و شال سبز ضريح مطهر را به پاهايش بست و گفت: مادر، پايت خوب شده است و اگر هم مقداري درد مي‌كند از عضله است كه آن هم خوب مي‌شود...

در همين حال از خواب بيدار شدند و دچار اضطراب گرديدند و قدرت تكلم نداشتند و قبل از برخاستن و مشاهدة پا، به خود گفتند: ببينم خواب ديده‌ام يا واقعيت بوده است.

وقتي كه نگاه كردند، ديدند تمام باندها باز شده و به جاي آن، شال سبزي به پاهايش بسته شده است. بلند شده ومتوجه گرديدند كه پايش كاملاً خوب شده است.‌ اهل منزل را مطلع ساختند، و براي انجام نذر شستن ديگ‌ها، به طرف مسجد حركت كردند.با حضور ايشان در مسجد، بانواني كه ايشان را مي‌شناختند، گفتند: شما كه نمي‌توانستيد راه برويد، الان چه شده است؟گفت: «من امروز صبح شفا گرفتم».

خانم‌هاي حاضر، شال معطر را گرفته و مي‌بوسيدند و يكي ازخانم‌ها كه اتفاقاً مدت‌ها به سردردي مزمن، مبتلا بود آن را به سر خود كشيد و گفت: به سر مي‌بندم تا ان‌شاءالله خوب شوم و سرم درد نگيرد، همان لحظه سرش خوب شد.

خبر در سطح شهر پيچيد واز طرف حضرت آيت‌الله العظمي گلپايگاني(ره)، فرزند معظم‌له به ملاقات ايشان آمده و با مشاهدة شال سبز معطر، از ايشان دعوت كرد خدمت آن مرجع عظيم‌الشأن برسند.

روز دوازدهم محرم به اتفاق خانواده به محضر آيت‌الله العظمي گلپايگاني(ره) رسيدند و جريان را عرض كرده و شال را خدمت آن بزرگوار تقديم كردند، آن مرد بزرگ آن شال رابوسيد و فرمود: بوي جدم حسين(ع) را مي‌دهد، بعد چند بار دوباره آن را بوسيدند و گريستند وفرمودند:

شما قدر اين شال را بدانيد و كمي از اين شال را به من بدهيد كه اين سند و اثري از مقام شهداست و در تاريخ چنين چيزي نادر و كم نظير است.

بعد از آن دستور فرمودند: تربت مخصوص را كه قبلاً توسط بعضي از علما برايشان آورده حاضر كنند، وقتي آن را آوردند، فرمود:

يك مقدار از اين تربت رابه شما مي‌دهم، كمي از شال را با تربت در شيشه‌اي بريزيد و به مريض‌ها بدهيد، ان‌شاءالله خداوند شفا مي‌دهد.

نگارنده مي‌افزايد: بيش از ده‌ها نفر از مريض‌هايي كه بعضاً از دكترها جواب ردّ گرفته وبعضي از آن‌ها نيز براي درمان به خارج كشور رفته ولي نتيجه‌اي نگرفته بودند، از آب متبرّك آن شيشه استفاده كرده و شفا يافتند، كه اسناد همگي در نزد خانواده محترم شهيد موجود مي‌باشد.1

دلدادگي شيخ عبدالكريم و شفاعت امام حسين(ع)

يكي از عجايبي كه افراد موثق در مورد مرحوم آيت‌الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري، نقل مي‌كنند اين است معظم له در مدتي كه سرپرستي حوزة‌ علمية اراك را بر عهده داشتند براي حضرت آيت‌الله حاج آقا مصطفي اراكي نقل مي‌كنند: هنگامي كه من در كربلا بودم،‌ شب سه‌شنبه‌اي در خواب ديدم، شخصي به من گفت: شيخ عبدالكريم كارهايت را انجام بده، سه روز ديگر خواهي مرد. من از خواب بيدار شدم و متحير بودم. گفتم: البته خواب است و ممكن است تعبير نداشته باشد. روز سه‌شنبه و چهارشنبه مشغول درس و بحث بودم تا خواب از خاطرم رفت، روز پنج‌شنبه كه تعطيل بود با بعضي از رفقا به طرف باغ مرحوم سيد جواد رفتيم در آنجا قدري گردش و مباحثه علمي نموديم تا ظهر شد. نهار را همان جا صرف كرديم. پس از نهار ساعتي خوابيدم.

در همين موقع لرزة شديدي مرا گرفت، رفقا آنچه عبا و روانداز داشتند روي من انداختند ولي همچنان بدنم لرز داشت و در ميان آتش تب افتاده بودم، حس كردم كه حالم بسيار وخيم است، به رفقاگفتم: زودتر مرا به منزلم برسانيد، آن‌ها وسيله‌اي فراهم كرده و زود مرا به شهر كربلا آورده و به منزلم رساندند.

در منزل بي‌حال و بي‌حسّ در بستر افتاده بودم، بسيار حالم دگرگون شد. دراين ميان به ياد خواب سه شب پيش افتادم؛ علايم مرگ را مشاهده كردم. با در نظر گرفتن خواب احساس فرا رسيدن آخرعمر را داشتم.

ناگهان ديدم دو نفر ظاهر شدند و در طرف راست و چپ من نشستند و به همديگر نگاه مي‌كردند و گفتند: اجل اين مرد رسيده، مشغول قبض روحش شويم.

در همين حال با توجه عميق قلبي به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله الحسين(ع) متوسل شده و عرض كردم: اي حسين عزيز! دستم خالي است، كاري نكرده‌ام و زادي تهيه ننموده‌ام. شما را به حق مادرتان زهرا(س) از من شفاعت كنيد كه خدا مرگ مرا تأخير اندازد تا فكري به حال خود نمايم.

بلافاصله پس از اين توسل، ديدم شخصي نزد آن دو نفر كه مي‌خواستند روحم را قبض كنند آمد و گفت: حضرت سيدالشهدا(ع) فرمودند: «شيخ عبدالكريم، به ما توسل كرد و ما هم در پيشگاه خدا از او شفاعت كرديم كه عمرش را تأخير اندازد و خداوند اجابت فرمود. بنابراين شما روح او را قبض نكنيد.»

در اين موقع آن دو نفر به هم نگاه كردند و به آن شخص گفتند: «سمعاً و طاعةً». سپس ديدم آن دو نفر و فرستادة امام حسين(ع) «سه نفري» صعود كردند و رفتند.

در اين وقت احساس سلامتي كردم، صداي گريه و زاري را شنيدم كه بستگانم به سر و صورت مي‌زدند. آهسته دستم را حركت دادم و چشمم را گشودم و ديدم چشمم رابسته‌اند و به رويم چيزي كشيده‌اند، خواستم پايم را جمع‌كنم، ملتفت شدم كه شستم (انگشت بزرگ پايم) را بسته‌اند.دستم را براي برداشتن چيزي بلند كردم، شنيدم مي‌گويند: ساكت شويد، گريه نكنيد كه بدن حركت دارد. آرام شدند. رواندازي كه بر روي من انداخته بودند برداشتند و چشمم را گشودند و پايم را فوري باز كردند، با دست اشاره به دهانم كردم كه به من آب بدهيد، آب به دهانم ريختم كم كم از جا برخاسته و نشستم، تا پانزده روز ضعف و كسالت داشتم و بحمدالله از آن حال به كلّي خوب شدم. اين موهبت به بركت مولايم امام حسين(ع) بود، آري به خدا قسم.2

از امتيازات مرحوم آيت‌الله حاج شيخ عبدالكريم حائري علاقة‌ فوق‌العادة ايشان به خاندان پيامبر (ص) بود و در اين ميان به حضرت سيّدالشهدا حسين‌بن علي(ع) بسيار عشق مي‌ورزيد و حتّي قبل از تدريس، از مرحوم حاج شيخ ابراهيم صاحب‌الزّماني تبريزي خواسته بود كه روضه‌خواني كند و اين مرد بزرگ هر روز پيش از درس، چند دقيقه‌اي روضه مي‌خواند و آن‌گاه مرحوم حاج شيخ، درس را شروع مي‌كردند.

روضه‌خواني مرحوم حائري مخصوص به روزهاي درسي نبود و در ايّام عاشورا نيز اقدام به اقامة عزا مي‌فرمود و در روز عاشورا با هيأتي خاص (پابرهنه و گِل به پيشاني و صورت ماليده) در دسته‌هاي عزاداري شركت مي‌كرد و به عزاداري مي‌پرداخت.3

آيت‌الله العظمي آقاي اراكي مي‌فرمودند:‌ ايشان در زمان جواني نوحه‌خوان سينه‌زن‌هاي اهل علم در سُرّ من رأي بوده؛ زيرا مرحوم آقاي ميرزا حسن شيرازي فرموده بودند: در دهة‌ عاشورا بايد دستة سينه‌زن ازاهل علم بيرون بيايد. نوحه‌خوان آن دسته‌ها مرحوم حاج شيخ بوده و ايشان جواني قوي هيكل بوده است.اوّل آن اشعاري كه مي‌خوانده اين بوده:


  • يا عليّ المرتضي غوث الوري كهف الحجي قم مغيثا آلك الامجاد عن حد الظّبي

  • قم مغيثا آلك الامجاد عن حد الظّبي قم مغيثا آلك الامجاد عن حد الظّبي

اي مولا عليّ مرتضي(ع)، اي پناه و فريادرس عالميان، براي فريادرسي خاندان مكرّمت از مقابل تيغ‌ها و نيزه‌ها برخيز.

همين دم را مي‌گرفتند. در اثر اين نوحه‌خواني يك شب خدمت اباعبدالله الحسين(ع) مشرّف مي‌شود، حضرت يك مشت نُقل به او مرحمت مي‌كنند و از آن تناول مي‌كند و اين بيان جذّاب ايشان در درس و حلاوت محضرشان در مواقع عادي، از آثار و بركات همان عنايتي بود كه امام حسين(ع) به ايشان كرده بودند.3

مهر حسين(ع) و خاموشي آتش

سيد جليل مرحوم دكتر اسماعيل مجاب (دندانساز) عجايبي از ايام مجاورت در هندوستان كه خود مشاهده كرده بود نقل مي‌كرد. از آن جمله مي‌گفت: عده‌اي از بازرگانان (بت‌پرست) هند به حضرت سيدالشهدا(ع) معتقد و علاقه‌مندند و براي بركت مالشان با آن حضرت شركت مي‌كنند؛ يعني در سال مقداري از سود خود را در راه آن حضرت صرف مي‌كنند. بعضي از آن‌ها روز عاشورا به وسيلة شيعيان، شربت و پالوده و بستني درست كرده و خود به حال عزا ايستاده و به عزاداران مي‌دهند و بعضي آن مبلغي را كه راجع به آن حضرت است به شيعيان مي‌دهند تا در مراكز عزاداري صرف نمايند.عادت يكي از آنان چنين بود كه همراه سينه زن‌ها حركت مي‌كرد و با آن‌ها به سينه مي‌زد وقتي مُرد، بنا به مرسوم مذهبي خودشان بدنش را با آتش سوزانيدند تا تمام بدنش خاكسترشد، جز دست راست و قطعه‌اي از سينه‌اش كه آتش آن دو عضو را نسوزانيده بود. بستگانش آن دو قطعه را آوردند نزد قبرستان شيعيان و گفتند: «اين دو عضو مربوط به حسين شماست.»جايي كه آتش دنيا به وسيلة حسين(ع) خنك و سلامت مي‌شود، پس نسوزانيدن آتش ضعيف دنيوي به وسيلة آن بزرگوار جاي تعجب نيست.و جماعتي از هندي‌ها هر ساله شب‌هاي عاشورا در آتش مي‌روند و نمي‌سوزند و اين مطلب مشهور و مسلم است.

گِل قدم عزاداران و شيعه شفاي چشم مرجع

معمولاً كسي كه از عمرش بيش از هشتاد سال گذشت، چشمش كم سو شده و نياز به عينك دارد، به خصوص اگر از دوران كودكي تا آخر عمر شب و روز با كتاب و درس و نوشتن سروكار داشته باشد. ولي آيت‌الله بروجردي(ره) تا پايان عمر در سن 88 سالگي، چشمش خوب مي‌ديد و هيچ‌گاه نياز به عينك پيدا نكرد، با توجه به اين‌كه ايشان شب و روز مشغول مطالعه و نوشتن بود.

آيت‌الله بروجردي دربارة راز اين مسئله مي‌فرمايند:

در آن دوران كه در بروجرد بودم، چشم درد سختي داشتم و هر چه معالجه كردم، نتيجه نگرفتم، حتي دكترهاي بروجرد از معاينة‌چشم من مأيوس گرديدند، تا اين كه ايام عاشورا شد، دسته‌هاي سينه‌زن، طبق معمول به منزل ما مي‌آمدند در حالي كه هيآت عزادار را مي‌نگريستم و اشك مي‌ريختم و از ناحية چشم نيز ناراحت بودم، به دلم گويي الهام شد كه مقدار كمي از گِلي كه عزاداران به مناسبت عاشوراي حسيني به سر و صورت ماليده‌اند بردارم و به چشمم بمالم. همين كار را كردم، در همان لحظه احساس آرامش نمودم و به طور كلي درد چشمم رفع شد و ديگر محتاج عينك نشدم.

زيارت بهشتي

محمّدبن عبداللّه بن جعفر حميري به اسنادش از اصم نقل نموده كه وي گفت:

هشام بن سالم از حضرت ابي‌عبدالله در حديثي طولاني نقل كرده كه شخصي نزد امام صادق(ع) مشرّف شد و به آن جناب عرض كرد: اي پسر رسول خدا! آيا پدر شما را مي‌توان زيارت كرد؟

حضرت فرمودند: بلي، علاوه بر زيارت، نماز هم نزد قبر مي‌توان خواند. منتهي نماز را بايد پشت قبر به جا آورد، نه مقدّم و جلوي آن.

آن شخص عرض كرد: كسي كه آن حضرت را زيارت كند چه ثواب و اجري دارد؟

حضرت فرمودند: اجر او بهشت است مشروط به اين كه به آن حضرت اقتدا كرده و از او تبعيت كند.

عرض كرد: اگر كسي زيارت آن حضرت را از روي بي‌رغبتي و بي‌ميلي ترك كند چه خواهد ديد؟

حضرت فرمود: روز حسرت (روز قيامت) حسرت خواهد خورد.

عرض كرد: كسي نزد قبر آن جناب اقامت كند اجر و ثوابش چيست؟

حضرت فرمودند: هر يك روز آن معادل يك ماه است.

عرض كرد: كسي كه براي رفتن و زيارت نمودن آن حضرت متحمل هزينه و خرج شده و نيز نزد قبر مطهّر پول خرج كند چه اجري دارد؟

حضرت فرمودند: درمقابل هر يك درهمي كه خرج كرده، هزار درهم دريافت خواهد نمود.

عرض كرد: اجر كسي كه در سفر به طرف آن حضرت فوت كرده چيست؟حضرت فرمودند: فرشتگان مشايعتش كرده و براي او حنوط و لباس از بهشت آورده و وقتي كفن شد بر او نماز خوانده و روي كفني كه بر او پوشانده‌اند فرشتگان نيز كفن ديگر قرار مي‌دهند و زير او را از ريحان فرش مي‌نمايند و زمين را چنان رانده و جلو برده كه از مسافت و فاصله منهدم و ساقط مي‌گردد و براي آن دري از بهشت به طرف قبرش گشوده شده و نسيم و بوي خوش بهشتي به قبرش داخل گشته و تا قيامت به اين منوال خواهد بود.

محضر مباركش عرضه داشتم: كسي كه نزد قبر نماز بخواند اجر و ثوابش چيست؟

حضرت فرمودند: كسي كه نزد قبر مطهرش دو ركعت نماز بخواند از خداوند چيزي را درخواست نمي‌كند مگر آن‌كه حق جلّ و علي آن را به او اعطا مي‌فرمايد.

عرض كردم:‌ اجر كسي كه از آب فرات غسل كرده و سپس به زيارت آن جناب رود چيست؟

حضرت فرمودند: زماني كه شخص از فرات غسل كرده در حالي كه ارادة زيارت آن حضرت را داشته باشد تمام لغزش‌ها و گناهانش ساقط و محو شده و وي نظير آن روزي شود كه از مادر متولد شده است.عرض كردم: اجر كسي كه ديگري را مجهّز كرده و به زيارت قبر آن حضرت بفرستد ولي خودش به واسطة عارضه و بيماري پيش آمده به زيارت نرود چيست؟

حضرت فرمودند: به ازاي هر درهمي كه خرج كرده و انقاق نموده، همانند كوه احد، حق تعالي حسنات براي او منظور مي‌فرمايد و باقي مي‌گذارد و چند برابر آن چه متحمّل شده و بلا و گرفتاري‌هايي كه به طور قطع نازل شده تا به وي اصابت كرده از او دفع مي‌نمايد و مال و دارايي او را حفظ و نگهداري مي‌كند.

عرض كردم: اجر و ثواب كسي كه نزد آن حضرت كشته شود چيست؟ مثلاً سلطان ظالمي بر وي ستم كرده و او را در آن جا بكشد؟

حضرت فرمودند: اولين قطرة خونش كه ريخته شود خداوند متعال تمام گناهانش را مي‌آمرزد و فرشتگان، طينتي را كه از آن آفريده شده، غسل داده تا از تمام آلودگي‌ها و تيرگي‌ها پاك و خالص شود همان طوري كه انبياي مخلص خالص و پاك مي‌باشند و به اين ترتيب آن چه از جنس خاك اهل كفر با طينت وي آميخته شده زدوده مي‌گردد و قلبش را شستشو داده و سينه‌اش را فراخ نموده و آن را مملو از ايمان كرده و به اين ترتيب خدا را ملاقات كرده در حالي كه از هر چه ابدان و قلوب با آن مخلوط هستند پاك و منزه است و برايش مقرّر مي‌شود كه اهل بيت و هزار تن از برادران ايماني خود را بتواند شفاعت كند و فرشتگان با همراهي جبرئيل و ملك‌الموت متولي خواندن نماز بر آن مي‌گردند و كفن و حنوطش را از بهشت آورده و در قبرش توسعه داده و چراغ‌هايي در آن مي‌افروزند و دربي از آن بهشت باز مي‌كنند و فرشتگان براي او اشياي تازه و تحفه‌هايي بديع از بهشت مي‌آورند و پس از هيجده روز او را به خطيره‌القدس(بهشت) برده پس پيوسته در آن جا با اولياي خدا خواهد بود تا نفخه‌اي كه با دميده شدنش هيچ چيز باقي نمي‌ماند دميده شود و وقتي نفخه دومي دميده شد و وي از قبر بيرون آمد اولين كسي كه با او مصاحفه مي‌كند رسول خدا(ص) و اميرالمؤمنين(ع) و اوصيا ـ سلام‌الله عليهم ـ بوده كه به وي بشارت داده و مي‌گويند: با ما باش و سپس او را كنارحوض كوثر آورده و از‌ آن به او مي‌نوشانند و سپس به هر كسي كه او بخواهد و دوست داشته باشد نيز مي‌آشامانند.

عرض كردم:‌ اجر و ثواب كسي كه به خاطر زيارت آن حضرت حبس شده چيست؟

حضرت فرمودند: در مقابل هر روزي كه حبس شده و غمگين مي‌گردد سرور و شادي منظور شده كه تا قيامت ادامه دارد و اگر پس از حبس او را زدند در قبال هريك ضربه‌اي كه به وي اصابت مي‌كند يك حوريّه‌اي به او داده شده و به ازاي هر دردي كه بر پيكرش وارد مي‌شود هزار هزار درجه ارتقا داده مي‌شود و از نديمان رسول خدا(ص) محسوب شده تا از حساب فارغ گردد و پس از آن فرشتگاني كه حامل عرش هستند با او مصاحفه كرده، به او مي‌گويند: آن چه دوست داري بخواه.

و زننده وي را براي حساب حاضر مي‌كنند پس هيچ سؤالي از او نكرده و با هيچ چيز اعمالش را نسنجيده و محاسبه نكرده بلكه دو بازويش را گرفته و او را برده و به فرشته‌اي تحويل داده و آن فرشته به او جرعه‌اي از حميم (آب داغ جهنم) و جرعه‌اي از غسلين (آب چرك كه از پوست و گوشت دوزخيان جاري مي‌باشد) مي‌چشاند و سپس او را روي تكه‌اي سرخ از آتش قرار داده و به وي مي‌گويند:‌ بچش چيزي را كه دست‌هايت پيش پيش به واسطة زدن شخصي كه او را زدي براي تو فرستاده‌اند، كسي را كه زدي پيك و پيام آور خدا و رسول خدا بود و در اين هنگام مضروب را آورده و نزديك درب جهنم نگاه داشته و به او مي‌گويند: به زننده خود بنگر و به آن چه به سرش نظر نما آيا سينه‌ات شفا مي‌يابد؟ اين عذابي كه به او وارد شده به خاطر قصاص براي تو مي‌باشد، پس مي‌گويد: حمد خدا را كه من و فرزند رسول خدا را ياري فرمود.6

حقّ زيارت حسين(ع)

مردي از شيعيان آورده است كه به امام صادق(ع) گفت: هنگامي كه حسين(ع) را زيارت كردم، شوق ديدار شما نيز در انديشه‌ام پديدار شد و مرا وادار كرد تا رنج اين سفر طولاني را براي ديدار شما، به جان بخرم.

امام صادق(ع) فرمود: « به وعده‌هاي پروردگا، يقين داشته باش، تو از سراي بزرگ مردي كه حق پرشكوه‌تري از من بر شما دارد، آمده‌اي.»

پرسيدم: چه حق بزرگ‌تري از وجود گرامي شما بر من دارد؟فرمود:

«حق او اين است كه وقتي بر او وارد شدي، خداي را در حرم او بخواني و خواسته‌ها را به بارگاه او ببري.»7

امام باقر(ع) به ديدار زائران حسين(ع) مي‌شتافت.

برگرفته از: معجزات و كرامات امام حسين(ع)، نوشتة عباس عزيزي، نشر سلسله.

1. زندگاني امام حسين(ع)، ص 203 ـ 200.

2. گنجينه دانشمندان، ج 1، ص 304.

3. مردان علم در ميدان عمل، ص 218

4. داستان‌هاي شگفت‌، ص 72 ـ 71.

5. سيماي فرزانگان، ج 3، ص 186؛ منهاج الدّموع، ص 205.

6. كامل الزيارات. ص 406 ـ 402.

7. بحارالانوا، ج 101، ص 46.