نقد از وى به مصادره گرفت، آن گاه به حبسش فرمان داد مدت دو سال و دو ماهمحبوس ماند تا نود هزار تومان ديگر تسليم كردند و خلاص يافت.
از نوادر وقايع و غرايب حكايات وى يكى آن است كه؛ روزى به بغداد در ديوانابوشجاع عضدالدوله ديلمى با وزير اعظم عضدالدوله عبداللّه نشسته بوددست خطى از عضدالدوله در خطاب وزير بيرون آمد كه فرستاده قرامطه به كوفهرسيد برعهده گماشتگان حكومت فرمانى بنويس كه اسباب پذيرايى و مقدمات ورودآن رسول را تهيّه كنند.
وزير دستخط عضدالدوله بخواند و به نزد شريف جليل انداخت و گفت كس بهكوفه فرست كه رسوم ميزبانى رسول و مايحتاج نزول و توقف وى فراهم كنند آن گاهوزير به مهمى كه قبل از صدور دستخط در ميان داشت مشغول شد.
چون ساعتى بگذشت ملتفت شريف جليل شد كه همچنان نشسته است گفت: ايهاالشريف! اين امر نه از آن ها است كه قابل مسامحت باشد از چه همى ساكت نشستهو از پى تقديم اين حكم برنخيزى؟ گفت: فرستادم و خبر دادم تهيه اسباب نيز رسيدوزير به حيرت شد و گفت تو هنوز از جايى كه نشسته هنوز برنخواسته اى اين سخنچگونه گويى؟! گفت: مرا در بغداد طيورى است كوفيه؛ و در كوفه طيورى استبغداديه؛ بگفتم تا فرمان وزير با يكى از طيور كوفيه به كوفه فرستاده جواب با يكى ازطيور بغداديه رسيد كه اينك به تهيه اسباب مشغول شديم و انتظار ورود رسولمى بريمحاضران از اين معنى عظيم در تعجب شدندسادات بنى خزعل جميعاً ازنسل شريف جليلند.
جدّ ششم طاهر بن محمد مادرش امّ ولد استهنگام شهادت پدرش زيد كودكىهفت ساله بوددر عداد اصحاب حضرت امام ابى عبداللّه جعفر بن محمد الصادق عليه السلام