امامزادگان و زیارتگاه های شهر ری

محمد قنبری

نسخه متنی -صفحه : 285/ 209
نمايش فراداده

ماشاءاللّه بود ـ مى گويد: من امشب در اين مسجد مى خوابم تا ببينم چه خبر است ،مسجد آدم كش يعنى چه؟!

رفيقش او را ممانعت مى كند و مى گويد: با وجود اين آگهى كه ديده اى ، باز در اينمسجد مى روى و خودكشى مى كنى .

آن مرد قبول نكرد و گفت حتماً من شب را در اين مسجد مى مانم اگر مُردم كه توخبر را به خانواده ام برسان و اگر زنده ماندم كه نعم المطلوب و سرّى را كشف كرده ام .

پس قفل را گشود و داخل مسجد شد و تا نزديك نصف شب توقّف كرد خبر نشد .و چون شب از نصف گذشت ، ناگاه صدايى مهيب و وحشت زايى بلند شد ، آهاىآمدم ـ آهاى آمدم ، گوش داد تا ببيند صدا از كدام طرف است ، باز همان صدا بلند شد ،آمدم ، آمدم ، آهاى آمدم و هر لحظه صدا مهيب تر و هولناك تر بود .

پس آن مرد برخاست و ايستاد و چوب دست خود را بلند كرد و گفت اگر مردى وراست مى گويى ، بيا ، و چوب دست خود را به طرف صدا فرود آورد كه به ديوارمسجد خورد و ناگهان ديوار شكافته شد و زر و طلاى بسيارى به زمين ريخت ومعلوم شد دفينه و گنجى در آن ديوار گذارده و طلسم كرده بودند كه اين صدا بلندمى شود و آن طلسم به واسطه پر جرأتى آن مرد شكست پس طلاها را جمع كرد وصبح از آن مسجد صحيح و سالم با پول زيادى بيرون آمد و از آن همه پول ، املاكخريده و از ثروتمندان گرديد و آن مسجد را تعمير و به نام او مسجد ماشاءاللّه معروف گرديد .

1 .اختران تابناك، ج 2 ، ص 69 ـ 70؛اختران فروزان رى و تهران، ص 394 ـ 395 .