امامزادگان و زیارتگاه های شهر ری

محمد قنبری

نسخه متنی -صفحه : 285/ 253
نمايش فراداده

رسانيد ، شب و روز مراقب احوال او بود تا وضع حمل نمود و آن طفل متولّد شد وبعد اسم او را قاسم ثانى نهادند .

ملكشاه قاضى ، پسر يزدجرد شهريار كه برادر شهربانو بود و در آن زمان پادشاهعجم بود ، فصل تموز در ييلاقات شميران به سر مى برد شنيد كه از زبيده خاتونطفلى به وجود آمده و اسم او را قاسم ثانى نهاده اند چند نفر را فرستاد تا آن طفل راآوردند و من جميع الجهات مراقب احوال او بود و بسيار معزّز و گرامى اش مى داشتتا آن كه حجاج بن يوسف ـ عليه اللعنة و العذاب ـ خروج كرده ، قطع نسل اولادفاطمه ـ عليها افضل الصلوات ـ مى كرد و آن ملعون شقى حرامزاده ، زياد به اين جهتساعى بود و شب و روز در تعقيب و تفحّص اولاد ائمه قدس سرهما مى گذراند و از هر ولايتىكه حكّام و عمّال او (شخصى از سادات را) گرفته ، نزد آن حرامزاده مى فرستادند ،فوراً حكم به قتل او مى كرد و خود در ولايتها گردش مى نمود و وقتى كه به شهر رىرسيد ، تفحّص از اولاد فاطمه عليه السلام كرد آنگاه سعد بن حريره ملعون روى به حجّاجكرد و گفت: در قلعه شميران جماعتى از ملوك زادگان هستند كه پسر قاسم بنحسن عليه السلام كه قاسم ثانى نام دارد نزد ايشان است .

كيفيّت آنان را از آغاز تا انجام بيان كرد كه در همان ساعت با لشكر انبوهى رو بهشميران نهاد ، چون به قلعه نزديك شدند ، مَلَك زادگان از آمدن حجّاج خبردار شدهبيرون آمدند و مجادله بسيار كردند از طرفين مردان زياد به قتل رسيده ، و چند تن ازمَلَك زادگان كشته شدند حجّاجِ ولد زنا ، از كثرت لشكر غلبه كرد و قاسم ثانى راگرفته نزد آن ملعون برده و شهيد كردند .

چون حجاج مراجعت كرد ، باقى ملك زادگان نعش قاسم ثانى را به موضع «درجعليا» آوردند كه دفن نمايند ، محلى كه سر مبارك قاسم بن حسن عليه السلام بود .

به طورى كه سابق ذكر شد ، آوازى برآمد كه محبوب را نزد حبيب بياوريد! بعد ازآن قاسم ثانى را در محلى كه سر مبارك قاسم بن الحسن عليه السلام است ، دفن نمودند ، تا برعلماى عظام و فضلاى كرام معلوم شود كه اولاد قاسم بن الحسن عليه السلام است .