چکیده کتاب قیام و انقلاب مهدی (علیه‏السلام)

مرتضی مطهری؛ تلخیص و تنظیم: صدف رسولی

نسخه متنی
نمايش فراداده

چكيده كتاب قيام و انقلاب مهدى، عليه‏السلام

انديشه پيروزى نهايى نيروى حق و صلح و عدالت‏بر نيروى باطل و ستيز و ظلم، گسترش جهانى ايمان اسلامى، استقرار كامل و همه جانبه ارزشهاى انسانى، تشكيل مدينه فاضله و جامعه مطلوب و بالاخره اجراى اين ايده عمومى و انسانى به وسيله شخصيتى مقدس و عاليقدر كه در روايات متواتر اسلامى از او به «مهدى‏» تعبير شده است، انديشه‏اى است كه كم و بيش همه فرق و مذاهب اسلامى با تفاوتها و اختلافهايى بدان مؤمن و معتقدند. زيرا قرآن مجيد با قاطعيت تمام، پيروزى نهايى ايمان اسلامى، غلبه قطعى صالحان و متقيان، كوتاه شدن دست‏ستمكاران و جباران براى هميشه و آينده درخشان و سعادتمندانه بشريت را نويد داده است.

انتظار فرج دوگونه است: انتظارى كه سازنده و تعهدآور است و نيروآفرين و تحرك‏بخش به گونه‏اى كه مى‏تواند عبادت و حق‏پرستى شمرده شود، و انتظارى كه ويرانگر و اسارت‏بخش و فلج‏كننده است و بايد نوعى «اباحيگرى‏» محسوب گردد. اين دو نوع برداشت از ظهور مهدى موعود، عليه‏السلام، از دو نوع بينش درباره تحولات و انقلابات تاريخى ناشى مى‏شود. يكى از اين دو شيوه را «ابزارى‏» و از نظرى «ديالكتيكى‏» مى‏ناميم و به شيوه ديگر «انسانى‏» يا «فطرى‏» مى‏گوييم.

كسانى كه به شيوه ديالكتيكى مى‏انديشند; عقيده دارند كه در جامعه دو طبقه نو و كهنه وجود دارند كه در مقابل هم قرار مى‏گيرند. طبقه كهن يعنى طبقه وابسته به وضع موجود و منتفع از آنچه هست و طبقه نو يعنى طبقه ناراضى از وضع موجود و الهامگير از ابزار توليدى جديد كه وضع موجود را به زيان خويش مى‏بيند و طرفدار دگرگونى رو بناى اجتماع است. به تعبير ديگر، نو و كهنه يعنى روشنفكر و تاريك انديش.

نظر به اينكه مبارزه نو و كهنه شرط اساسى انتقال تاريخ از دوره‏اى به دوره‏اى و ركن لازم تكامل جامعه بشرى است و عامل مبارزه انسان است، پس جهاد يعنى مبارزه‏نو با كهنه به هر حال مقدس است. نه تنها مبارزه نو با كهنه مشروع و مقدس است، هر جريان ديگر نيز كه مقدمات انقلاب را فراهم و تكامل را تسريع نمايد مشروع و مقدس است، از قبيل ايجاد نابسامانيها براى ايجاد نارضاييها و توسعه شكافها و داغتر و پيگيرتر شدن مبارزه‏ها.

متقابلا اصلاحات جزئى، گامهاى التيام بخش و تسكين آلام اجتماع، خيانت و تخدير و نارواست، سنگ در راه تكامل انداختن و در صف دشمنان تكامل وارد شدن است.

اما كسانى كه به اين شيوه ابزارى عقيده‏اى ندارند و به تفكر «انسانى‏» يا «فطرى‏» مى‏انديشند عقيده دارند كه نبردهاى پيش برده كه تاريخ و انسانيت را به جلو برده و تكامل بخشيده است نبرد ميان انسان متعالى وارسته از خودخواهى و منفعت پرستى و وابسته به عقيده و ايمان و ايدئولوژى با انسان بى مسلك خودخواه منحط حيوان صفت و فاقد حيات عقلانى و آرمانى بوده است.

نبردهاى پيش برنده و تكامل بخش، ماهيت طبقاتى نداشته و به صورت صف آرايى ميان نو و كهنه به مفهومى كه در نظريه ابزارى بيان شده نبوده است.

در طول تاريخ گذشته و آينده نبردهاى انسان تدريجا بيشتر جنبه ايدئولوژيك پيدا كرده و مى‏كند و انسان تدريجا از لحاظ ارزشهاى انسانى به مراحل كمال خود يعنى به مرحله انسان ايده آل و جامعه ايده آل نزديكتر مى‏شود تاآنجا كه در نهايت امر حكومت كامل ارزشهاى انسانى كه در تعبيرات اسلامى از آن به «حكومت مهدى‏» تعبير شده است مستقر خواهد شد و از حكومت نيروهاى باطل و حيوان مآبانه و خودخواهانه و خود گرايانه اثرى نخواهد بود.

مشروعيت مبارزه و قداست آن مشروط به اين نيست كه حقوق فردى يا ملى مورد تجاوز واقع شده باشد. آنچه مبارزه را مشروع مى‏كند اين است كه حقى به مخاطره افتاده باشد، خصوصا اگر آن حق متعلق به جامعه بشرى باشد.

اصلاحات جزئى و تدريجى به هيچ وجه محكوم نيست. بنابراين بينش، آنچه بايد رخ دهد از قبيل رسيدن يك ميوه بر شاخ درخت است نه از قبيل انفجار يك ديگ بخار. درخت هر چه بهتر از نظر آبيارى و غيره مراقبت گردد و هر چه بيشتر با آفاتش مبارزه شود ميوه بهتر و سالمتر و احيانا زودتر تحويل مى‏دهد.

به همان دليل كه اصلاحات جزئى و تدريجى مشروع است، ايجاد نابسامانيها و تخريبها به منظور ايجاد بن بست و بحران كه نظريه ابزارى تجويز مى‏كند نامشروع است.

سير تكاملى بشريت‏به سوى آزادى از اسارت طبيعت مادى و شرايط اقتصادى و منافع فردى و گروهى، و به سوى هدفى بودن و مسلكى بودن و حكومت و اصالت‏بيشتر ايمان و ايدئولوژى بوده و هست.

جهاد و امر به معروف ماهيت انسانى دارد نه طبقاتى.

اين دو نوع بينش درباره حركت تكاملى تاريخ، نتيجه دو نوع تلقى از انسان و هويت واقعى او و استعدادهاى نهفته اوست. بنابر يكى از اين دو تلقى، انسان در ذات خود فاقد شخصيت انسانى است، هيچ امر ماوراء حيوانى در سرشت او نهاده نشده است، هيچ اصالتى در ناحيه ادراكات و بينشها و يا در ناحيه احساسات و گرايشها ندارد.

اما بنابر تلقى فطرى، انسان موجودى است داراى سرشت الهى، مجهز به فطرتى حق‏جو و حق‏طلب، حاكم بر خويشتن و آزاد از جبر طبيعت و جبر محيط و جبر سرشت و جبر سرنوشت.

خصلت اساسى و ويژه انسان كه معيار انسانيت اوست و بدون آن از انسانيت فقط نام مى‏ماند و بس نيروى تسلط و حاكميت انسان بر نفس خويشتن و قيام عليه بزهكاريهاى خود است. روشنيهاى حيات انسانى در طول تاريخ از همين خصلت ناشى مى‏شود و اين خصلت عالى در نظريه ابزارى ناديده گرفته شده است.

از نظر قرآن هر فرعونى موسايى در برابر خود داشته است (لكل فرعون موسى). در اين نبرد و ستيزها گاهى حق و گاهى باطل پيروز بوده است، ولى البته اين پيروزيها و شكستها بستگى به يك سلسله عوامل اجتماعى، اقتصادى و اخلاقى داشته است.

آرمان قيام و انقلاب مهدى، عليه‏السلام، يك فلسفه بزرگ اجتماعى اسلامى است. اين آرمان بزرگ، گذشته از اينكه الهام‏بخش و راهگشا به سوى آينده است، آينه بسيار مناسبى است‏براى شناخت آرمانهاى اسلامى.

مشخصات انتظار بزرگ:

1. خوشبينى به آينده بشريت;

2. پيروزى نهايى صلاح و تقوا و صلح و عدالت و آزادى و صداقت‏بر زور و استكبار و استعباد و ظلم و اختناق;

3. حكومت واحد جهانى;

4. عمران تمام زمين در حدى كه نقطه خراب و آباد ناشده باقى نماند;

5. بلوغ بشريت‏به خردمندى كامل و پيروى از فكر و ايدئولوژى و آزادى از اسارت شرايط طبيعى و اجتماعى و غرايز حيوانى;

6. حداكثر بهره‏گيرى از مواهب زمين;

7. برقرارى مساوات كامل ميان انسانها در امر ثروت;

8. منتفى شدن كامل مفاسد اخلاقى از قبيل دزدى، ربا، شراب خوارى، خيانت، آدمكشى و غيره و خالى شدن روانها از عقده‏ها و كينه‏ها;

9. منتفى شدن جنگ و برقرارى صلح و صفا و محبت و تعاون;

10. سازگارى انسان و طبيعت.

دو نوع انتظار:

انتظار ويرانگر

برداشت قشرى از مردم از مهدويت و قيام و انقلاب مهدى موعود، عليه‏السلام، اين است كه صرفا ماهيت انفجارى دارد و آنگاه كه صلح به نقطه صفر برسد اين انفجار رخ مى‏دهد. على‏هذا هر اصلاحى محكوم است، زيرا هر اصلاح يك نقطه روشن است و تا در صحنه اجتماع نقطه روشنى هست دست غيب ظاهر نمى‏شود. پس بهترين كمك به تسريع در ظهور و بهترين شكل انتظار ترويج و اشاعه فساد است.

2. انتظار سازنده

آن عده از آيات قرآن كريم كه ريشه اين انديشه است و در روايات اسلامى بدانها استناد شده است در جهت عكس برداشت‏بالاست. از اين آيات استفاده مى‏شود كه ظهور مهدى موعود حلقه‏اى است از حلقات مبارزه اهل حق و اهل باطل كه به پيروزى نهايى اهل حق منتهى مى‏شود. سهيم بودن يك فرد در اين سعادت موقوف به اين است كه آن فرد عملا در گروه اهل حق باشد.

سخن در اين است كه گروه سعدا و گروه اشقيا هر كدام به نهايت كار خود برسند. سخن در اين نيست كه سعيدى در كار نباشد و فقط اشقيا به منتهى درجه شقاوت برسند.

مهدى موعود تحقق‏بخش ايده آل همه انبيا و اوليا و مردان مبارزه راه حق است.