انديشه پيروزى نهايى نيروى حق و صلح و عدالتبر نيروى باطل و ستيز و ظلم، گسترش جهانى ايمان اسلامى، استقرار كامل و همه جانبه ارزشهاى انسانى، تشكيل مدينه فاضله و جامعه مطلوب و بالاخره اجراى اين ايده عمومى و انسانى به وسيله شخصيتى مقدس و عاليقدر كه در روايات متواتر اسلامى از او به «مهدى» تعبير شده است، انديشهاى است كه كم و بيش همه فرق و مذاهب اسلامى با تفاوتها و اختلافهايى بدان مؤمن و معتقدند. زيرا قرآن مجيد با قاطعيت تمام، پيروزى نهايى ايمان اسلامى، غلبه قطعى صالحان و متقيان، كوتاه شدن دستستمكاران و جباران براى هميشه و آينده درخشان و سعادتمندانه بشريت را نويد داده است.
انتظار فرج دوگونه است: انتظارى كه سازنده و تعهدآور است و نيروآفرين و تحركبخش به گونهاى كه مىتواند عبادت و حقپرستى شمرده شود، و انتظارى كه ويرانگر و اسارتبخش و فلجكننده است و بايد نوعى «اباحيگرى» محسوب گردد. اين دو نوع برداشت از ظهور مهدى موعود، عليهالسلام، از دو نوع بينش درباره تحولات و انقلابات تاريخى ناشى مىشود. يكى از اين دو شيوه را «ابزارى» و از نظرى «ديالكتيكى» مىناميم و به شيوه ديگر «انسانى» يا «فطرى» مىگوييم.
كسانى كه به شيوه ديالكتيكى مىانديشند; عقيده دارند كه در جامعه دو طبقه نو و كهنه وجود دارند كه در مقابل هم قرار مىگيرند. طبقه كهن يعنى طبقه وابسته به وضع موجود و منتفع از آنچه هست و طبقه نو يعنى طبقه ناراضى از وضع موجود و الهامگير از ابزار توليدى جديد كه وضع موجود را به زيان خويش مىبيند و طرفدار دگرگونى رو بناى اجتماع است. به تعبير ديگر، نو و كهنه يعنى روشنفكر و تاريك انديش.
نظر به اينكه مبارزه نو و كهنه شرط اساسى انتقال تاريخ از دورهاى به دورهاى و ركن لازم تكامل جامعه بشرى است و عامل مبارزه انسان است، پس جهاد يعنى مبارزهنو با كهنه به هر حال مقدس است. نه تنها مبارزه نو با كهنه مشروع و مقدس است، هر جريان ديگر نيز كه مقدمات انقلاب را فراهم و تكامل را تسريع نمايد مشروع و مقدس است، از قبيل ايجاد نابسامانيها براى ايجاد نارضاييها و توسعه شكافها و داغتر و پيگيرتر شدن مبارزهها.
متقابلا اصلاحات جزئى، گامهاى التيام بخش و تسكين آلام اجتماع، خيانت و تخدير و نارواست، سنگ در راه تكامل انداختن و در صف دشمنان تكامل وارد شدن است.
اما كسانى كه به اين شيوه ابزارى عقيدهاى ندارند و به تفكر «انسانى» يا «فطرى» مىانديشند عقيده دارند كه نبردهاى پيش برده كه تاريخ و انسانيت را به جلو برده و تكامل بخشيده است نبرد ميان انسان متعالى وارسته از خودخواهى و منفعت پرستى و وابسته به عقيده و ايمان و ايدئولوژى با انسان بى مسلك خودخواه منحط حيوان صفت و فاقد حيات عقلانى و آرمانى بوده است.
نبردهاى پيش برنده و تكامل بخش، ماهيت طبقاتى نداشته و به صورت صف آرايى ميان نو و كهنه به مفهومى كه در نظريه ابزارى بيان شده نبوده است.
در طول تاريخ گذشته و آينده نبردهاى انسان تدريجا بيشتر جنبه ايدئولوژيك پيدا كرده و مىكند و انسان تدريجا از لحاظ ارزشهاى انسانى به مراحل كمال خود يعنى به مرحله انسان ايده آل و جامعه ايده آل نزديكتر مىشود تاآنجا كه در نهايت امر حكومت كامل ارزشهاى انسانى كه در تعبيرات اسلامى از آن به «حكومت مهدى» تعبير شده است مستقر خواهد شد و از حكومت نيروهاى باطل و حيوان مآبانه و خودخواهانه و خود گرايانه اثرى نخواهد بود.
مشروعيت مبارزه و قداست آن مشروط به اين نيست كه حقوق فردى يا ملى مورد تجاوز واقع شده باشد. آنچه مبارزه را مشروع مىكند اين است كه حقى به مخاطره افتاده باشد، خصوصا اگر آن حق متعلق به جامعه بشرى باشد.
اصلاحات جزئى و تدريجى به هيچ وجه محكوم نيست. بنابراين بينش، آنچه بايد رخ دهد از قبيل رسيدن يك ميوه بر شاخ درخت است نه از قبيل انفجار يك ديگ بخار. درخت هر چه بهتر از نظر آبيارى و غيره مراقبت گردد و هر چه بيشتر با آفاتش مبارزه شود ميوه بهتر و سالمتر و احيانا زودتر تحويل مىدهد.
به همان دليل كه اصلاحات جزئى و تدريجى مشروع است، ايجاد نابسامانيها و تخريبها به منظور ايجاد بن بست و بحران كه نظريه ابزارى تجويز مىكند نامشروع است.
سير تكاملى بشريتبه سوى آزادى از اسارت طبيعت مادى و شرايط اقتصادى و منافع فردى و گروهى، و به سوى هدفى بودن و مسلكى بودن و حكومت و اصالتبيشتر ايمان و ايدئولوژى بوده و هست.
جهاد و امر به معروف ماهيت انسانى دارد نه طبقاتى.
اين دو نوع بينش درباره حركت تكاملى تاريخ، نتيجه دو نوع تلقى از انسان و هويت واقعى او و استعدادهاى نهفته اوست. بنابر يكى از اين دو تلقى، انسان در ذات خود فاقد شخصيت انسانى است، هيچ امر ماوراء حيوانى در سرشت او نهاده نشده است، هيچ اصالتى در ناحيه ادراكات و بينشها و يا در ناحيه احساسات و گرايشها ندارد.
اما بنابر تلقى فطرى، انسان موجودى است داراى سرشت الهى، مجهز به فطرتى حقجو و حقطلب، حاكم بر خويشتن و آزاد از جبر طبيعت و جبر محيط و جبر سرشت و جبر سرنوشت.
خصلت اساسى و ويژه انسان كه معيار انسانيت اوست و بدون آن از انسانيت فقط نام مىماند و بس نيروى تسلط و حاكميت انسان بر نفس خويشتن و قيام عليه بزهكاريهاى خود است. روشنيهاى حيات انسانى در طول تاريخ از همين خصلت ناشى مىشود و اين خصلت عالى در نظريه ابزارى ناديده گرفته شده است.
از نظر قرآن هر فرعونى موسايى در برابر خود داشته است (لكل فرعون موسى). در اين نبرد و ستيزها گاهى حق و گاهى باطل پيروز بوده است، ولى البته اين پيروزيها و شكستها بستگى به يك سلسله عوامل اجتماعى، اقتصادى و اخلاقى داشته است.
آرمان قيام و انقلاب مهدى، عليهالسلام، يك فلسفه بزرگ اجتماعى اسلامى است. اين آرمان بزرگ، گذشته از اينكه الهامبخش و راهگشا به سوى آينده است، آينه بسيار مناسبى استبراى شناخت آرمانهاى اسلامى.
1. خوشبينى به آينده بشريت;
2. پيروزى نهايى صلاح و تقوا و صلح و عدالت و آزادى و صداقتبر زور و استكبار و استعباد و ظلم و اختناق;
3. حكومت واحد جهانى;
4. عمران تمام زمين در حدى كه نقطه خراب و آباد ناشده باقى نماند;
5. بلوغ بشريتبه خردمندى كامل و پيروى از فكر و ايدئولوژى و آزادى از اسارت شرايط طبيعى و اجتماعى و غرايز حيوانى;
6. حداكثر بهرهگيرى از مواهب زمين;
7. برقرارى مساوات كامل ميان انسانها در امر ثروت;
8. منتفى شدن كامل مفاسد اخلاقى از قبيل دزدى، ربا، شراب خوارى، خيانت، آدمكشى و غيره و خالى شدن روانها از عقدهها و كينهها;
9. منتفى شدن جنگ و برقرارى صلح و صفا و محبت و تعاون;
10. سازگارى انسان و طبيعت.
برداشت قشرى از مردم از مهدويت و قيام و انقلاب مهدى موعود، عليهالسلام، اين است كه صرفا ماهيت انفجارى دارد و آنگاه كه صلح به نقطه صفر برسد اين انفجار رخ مىدهد. علىهذا هر اصلاحى محكوم است، زيرا هر اصلاح يك نقطه روشن است و تا در صحنه اجتماع نقطه روشنى هست دست غيب ظاهر نمىشود. پس بهترين كمك به تسريع در ظهور و بهترين شكل انتظار ترويج و اشاعه فساد است.
آن عده از آيات قرآن كريم كه ريشه اين انديشه است و در روايات اسلامى بدانها استناد شده است در جهت عكس برداشتبالاست. از اين آيات استفاده مىشود كه ظهور مهدى موعود حلقهاى است از حلقات مبارزه اهل حق و اهل باطل كه به پيروزى نهايى اهل حق منتهى مىشود. سهيم بودن يك فرد در اين سعادت موقوف به اين است كه آن فرد عملا در گروه اهل حق باشد.
سخن در اين است كه گروه سعدا و گروه اشقيا هر كدام به نهايت كار خود برسند. سخن در اين نيست كه سعيدى در كار نباشد و فقط اشقيا به منتهى درجه شقاوت برسند.
مهدى موعود تحققبخش ايده آل همه انبيا و اوليا و مردان مبارزه راه حق است.