يكدفعه آدم مىبيند كه كسروى آمد و كتابسوزى، مفاتيح الجنان هم جزو كتابهائى بود كه سوزاند، كتابهاى عرفانى را هم سوزاند .
البته كسروى نويسنده زبردستى بود ولى ... نمىتوانستبه آن بالا برسد آنها را پائين مىآورد . كسروى كه كتاب مفاتيحالجنان را سوزانده نمىدانست چى تويش است . شايد يكدفعه هم مناجات شعبانيه را نخوانده بود .
اين ادعاهائى كه در ماههاست، در روزها هستخصوصا در ماه رجب و شعبان و ماه مبارك رمضان اينها انسان را تقويت روحى مىكند و راه را براى انسان باز مىكند و نورافكن استبراى اينكه اين بشر را از اين ظلمتها بيرون بياورد و وارد نور بكند كه معجزه آساست . به اين دعاها عنايتبكنيد . گول بعضى از نويسندهها و امثال كسروى را نخوريد كه ادعيه را تضعيف مىكردند . اين تضعيف، تضعيف اسلام است . (9)
با توجه به مضامين سخنرانى امام خمينى، در اعتراض و رد افكار كسروى چنين برداشت مىشود كه امام موافق با مقابله نظرى است تا مقابله عملى (حركتهاى مسلحانهاى كه منجر به حذف مخالف گردد) . امام معتقد بود كه بايد علماى مبرز اسلامى خصوصا مراجع، به نقد آرا و نظريات كسروى مىپرداختند و در دفاع از ارزشهاى اسلامى كه كسروى به آنها تاخته است، اظهارات كسروى را مورد انتقاد شديد قرار مىدادند، و اذهان عمومى را نسبتبه گفتههاى خلاف و سخن هاى نارواى وى بيدار مىساختند .
نواب در سال 1324 كه آيتالله كاشانى از زندان متفقين آزاد شد به ديدار ايشان رفت و براى اجراى احكام اسلام به ايشان دست همكارى داده بود و ياد كرد وى از آن مراسم نشانگر وفادارى نواب و همراهان وى در راه مبارزه به شمار مىرود .
نواب پس از اقامتى چند ماهه در عتبات و به سامان آوردن كارهايى كه در نظر داشتبه بازگشت ايران بازگشت و سفرى به آذربايجان نمود . وى در همان سال 1326 با دختر نواب احتشام رضوى از كاركنان پيشين آستان قدس رضوى و يكى از بازماندگان ماجراى مسجد گوهرشاد مشهد (1314)، ازدواج كرد و در همين سال با ساماندهى فدائيان اسلام به نبرد با بىحجابى زنان پرداخت و نيز براى آگاه كردن مردم ايران از مقاصد خود، سفرى دو ماهه به نقاط مختلف ايران به ويژه مرزهاى شرقى ترتيب داد .
سفرهاى زيادى به مناطق ديگر كشور مانند مناطق عشايرنشين غرب و شمال شرقى كرد . چون از سفر برگشتبه ديدار چند تن از سفراى كشورهاى اسلامى رفته ضرورت اتحاد ملل اسلامى را طرح نمود . آنگاه به درخواست طلاب مازندرانى براى مبارزه با فساد در سارى و بازپس گرفتن مدرسهاى دينى كه در زمان رضاشاه غصب گرديده و تبديل به مدرسه دخترانه شده بود به همراه سى تن به سارى رفت و وارد همان مدرسه شد و در آن جا اقامت گزيد و در سخنرانى خود در مسجد جامع تاكيد كرد كه مدرسه بايد مجددا به تصرف درآيد . مسئولان شهر نخست وعده همراهى دادند ولى بعد اقدام به محاصره مدرسه و دستگيرى نواب نمودند و به سبب داشتن همين پرونده اتهامى، نواب در دوران نخستوزيرى دكتر مصدق، بيست ماه زندانى شد .