يكى از راههايى كه سالكان عارف براى شناختحق پيمودهاند، آن است كه حق سبحانه را جامع صفات متضاد يافتهاند. (28) اين حقيقت در انسان كامل نيز جريان دارد، زيرا انسان كامل كه مظهر همه اسماء و صفات الهى است، گاهى از نظر امعيتبجايى مىرسد كه در او صفات متضاده جمع مىشود و در اين جهت نيز مظهر حق سبحانه مىگردد، لكن تفاوت در آن است كه حق سبحانه از جهت واحده متصف به صفات متضاده است و مظهر او: يعنى انسان كامل، از جهات مختلفه به صفات متضاده متصف مىگردد و بعد از پيامبر اسلام، على عليهالسلام مصداق بارز اين صفت است. لذا امام خمينى در اين زمينه گفته است: «اين موجود يك اعجازى است كه نمىشود در اطراف او آن طور كه هست صحبت كرد، هر كسى به اندازه فهم خودش در اين باب صحبت كرده است و حضرت غير اين معانى است، آن صفات متضاده كه در اشخاص نمىشود باشد، در ايشان است، از همين جهت است كه اين صفات متضاده كه هست اين كه هر كسى يك طرفش را گرفته و خيال مىكند كه ايشان اوست كسى كه عارف است و در راس عرفاى عالم واقع شده است، اين آدم در حكومت دخالت دارد، و كسى كه در جنگها آن طور فعاليت داشت، معذلك در زهد، تقوا و كنارى از خلق آن طور بوده است و آن بعد معنوى كه ايشان دارند بر كسى كشف نشده است مگر اشخاصى هم طراز خودش» (29)
نهجالبلاغه از ديدگاه امام خمينى بدون ترديد بعد از قرآن و كلام پيامبر (ص) ، نهجالبلاغه مائده بزرگ و پر بركتى است كه در اختيار امت اسلامى قرار گرفته است و با جرات مىتوان گفت كه نهجالبلاغه جلوه بزرگى قرآن كريم است، زيرا على عليهالسلام كسى است كه تمام حقايق و معارف قرآن در نهانخانه جان او پياده شده، آنگاه بصورت خطبههاى نهجالبلاغه در بيان او تجلى نموده است. پس نهجالبلاغه كه چون كوثر زلال و نسيم روحبخش است مانند آب جارى است كه از بلنداى قله وجود امير بيان بر دامنه كوهسار هستى انديشهها سرازير گرديده و مصداق بارز كلام مولاست كه فرمود: «ينحدر عنى السيل و لا يرقى الى الطير» (30) و مانند نسيم صبحگاهى است كه امت اسلام را جان دوباره مىبخشد، بدين جهتبايد گفت كه مطالعه كردن نهجالبلاغه همت، مردانگى، شهامت روحى و عظمت نفس براى انسان ايجاد مىكند، [زيرا آن كتاب از جان پر صلابتى جوشيده است كه با سختىها و مشكلات بسيار سنگينى دست و پنجه نرم كرده است] نكته قابل توجه آنكه همان گونه كه اديبان سخنور در برابر قله بلند «ينحدر عنى السيل» ناتواناند، حكيمان ژرفنگر و عارفان بلند پرواز هم در مقابل آسمان، «لا يرقى الى الطير» ضعيف و عاجز هستند. لذا چه آنان كه با دانش سخنورى كاخهاى بلند سخن ساختهاند، و چه آنهايى كه مراحل و منازل حكمت و معرفت را پيمودهاند، همه و همه در پيشگاه نهجالبلاغه سر تعظيم فرود آوردهاند.
امام خمينى كه حكيم فرزانه و عارف سترگ بود، درباره جامعيت و عظمت نهجالبلاغه گفته است: «اما كتاب نهجالبلاغه نازله روح او و معجون استبراى شفا و مرهمى استبراى دردهاى فردى و اجتماعى و مجموعهاى است كه داراى ابعاد به اندازه يك انسان و يك جامعه بزرگ انسانى، از زمان صدور آن هر چه تاريخ به پيش رود و هر چه جامعه بوجود آيد و دولتها و ملتها متحقق شوند و هر قدر متفكران و فيلسوفان بيايند، و در آن غور كنند و غرق شوند. هان فيلسوفان و حكمتاندوزان، بياييد و در جمله اول اين كتاب الهى به تحقيق بنشينيد و با كمك اصحاب معرفت و ارباب عرفان اين جمله كوتاه را به تفسير بپردازيد تا ميدان ديد فرزند وحى را دريافته و به قصور خود و ديگران اعتراف كنيد و اين است آن جمله: مع كل شىء لا بمقارنة و غير كل شىء لا بمزايلة. و اين جمله تفسير و بيان مباركه، هو معكم اينما كنتم استشما دانشمندان و متفكران ابعاد فلسفى و اخلاقى، و اجتماعى و نظامى و فرهنگى و ديگر ابعاد را به مقدار ميسور بيان فرمائيد و اين كتاب را به جوامع بشرى معرفى كنيد و عرضه بداريد كه اين متاعى است كه مشترى آن انسانها و مغزهاى نورانى است» (31)
آنچه در اين چند صفحه بصورت بسيار مختصر راجع به جلوههاى وجودى امام متقيان على عليهالسلام در انديشه و سيره فرزندش امام خمينى، حقايقى مطرح شده قطرهاى بسيار اندك از درياى حقايق است كه در اين زمينه وجود دارد، و بايد طرح و تبيين شود.