امام علی در اندیشه و سیره امام خمینی

محمدامین صادقی ارزگانی

نسخه متنی -صفحه : 12/ 11
نمايش فراداده

4- جامعيت على عليه‏السلام:

يكى از راههايى كه سالكان عارف براى شناخت‏حق پيموده‏اند، آن است كه حق سبحانه را جامع صفات متضاد يافته‏اند. (28) اين حقيقت در انسان كامل نيز جريان دارد، زيرا انسان كامل كه مظهر همه اسماء و صفات الهى است، گاهى از نظر امعيت‏بجايى مى‏رسد كه در او صفات متضاده جمع مى‏شود و در اين جهت نيز مظهر حق سبحانه مى‏گردد، لكن تفاوت در آن است كه حق سبحانه از جهت واحده متصف به صفات متضاده است و مظهر او: يعنى انسان كامل، از جهات مختلفه به صفات متضاده متصف مى‏گردد و بعد از پيامبر اسلام، على عليه‏السلام مصداق بارز اين صفت است. لذا امام خمينى در اين زمينه گفته است: «اين موجود يك اعجازى است كه نمى‏شود در اطراف او آن طور كه هست صحبت كرد، هر كسى به اندازه فهم خودش در اين باب صحبت كرده است و حضرت غير اين معانى است، آن صفات متضاده كه در اشخاص نمى‏شود باشد، در ايشان است، از همين جهت است كه اين صفات متضاده كه هست اين كه هر كسى يك طرفش را گرفته و خيال مى‏كند كه ايشان اوست كسى كه عارف است و در راس عرفاى عالم واقع شده است، اين آدم در حكومت دخالت دارد، و كسى كه در جنگها آن طور فعاليت داشت، مع‏ذلك در زهد، تقوا و كنارى از خلق آن طور بوده است و آن بعد معنوى كه ايشان دارند بر كسى كشف نشده است مگر اشخاصى هم طراز خودش‏» (29)

نهج‏البلاغه از ديدگاه امام خمينى بدون ترديد بعد از قرآن و كلام پيامبر (ص) ، نهج‏البلاغه مائده بزرگ و پر بركتى است كه در اختيار امت اسلامى قرار گرفته است و با جرات مى‏توان گفت كه نهج‏البلاغه جلوه بزرگى قرآن كريم است، زيرا على عليه‏السلام كسى است كه تمام حقايق و معارف قرآن در نهانخانه جان او پياده شده، آنگاه بصورت خطبه‏هاى نهج‏البلاغه در بيان او تجلى نموده است. پس نهج‏البلاغه كه چون كوثر زلال و نسيم روح‏بخش است مانند آب جارى است كه از بلنداى قله وجود امير بيان بر دامنه كوهسار هستى انديشه‏ها سرازير گرديده و مصداق بارز كلام مولاست كه فرمود: «ينحدر عنى السيل و لا يرقى الى الطير» (30) و مانند نسيم صبحگاهى است كه امت اسلام را جان دوباره مى‏بخشد، بدين جهت‏بايد گفت كه مطالعه كردن نهج‏البلاغه همت، مردانگى، شهامت روحى و عظمت نفس براى انسان ايجاد مى‏كند، [زيرا آن كتاب از جان پر صلابتى جوشيده است كه با سختى‏ها و مشكلات بسيار سنگينى دست و پنجه نرم كرده است] نكته قابل توجه آنكه همان گونه كه اديبان سخنور در برابر قله بلند «ينحدر عنى السيل‏» ناتوان‏اند، حكيمان ژرف‏نگر و عارفان بلند پرواز هم در مقابل آسمان، «لا يرقى الى الطير» ضعيف و عاجز هستند. لذا چه آنان كه با دانش سخنورى كاخهاى بلند سخن ساخته‏اند، و چه آنهايى كه مراحل و منازل حكمت و معرفت را پيموده‏اند، همه و همه در پيشگاه نهج‏البلاغه سر تعظيم فرود آورده‏اند.

امام خمينى كه حكيم فرزانه و عارف سترگ بود، درباره جامعيت و عظمت نهج‏البلاغه گفته است: «اما كتاب نهج‏البلاغه نازله روح او و معجون است‏براى شفا و مرهمى است‏براى دردهاى فردى و اجتماعى و مجموعه‏اى است كه داراى ابعاد به اندازه يك انسان و يك جامعه بزرگ انسانى، از زمان صدور آن هر چه تاريخ به پيش رود و هر چه جامعه بوجود آيد و دولت‏ها و ملتها متحقق شوند و هر قدر متفكران و فيلسوفان بيايند، و در آن غور كنند و غرق شوند. هان فيلسوفان و حكمت‏اندوزان، بياييد و در جمله اول اين كتاب الهى به تحقيق بنشينيد و با كمك اصحاب معرفت و ارباب عرفان اين جمله كوتاه را به تفسير بپردازيد تا ميدان ديد فرزند وحى را دريافته و به قصور خود و ديگران اعتراف كنيد و اين است آن جمله: مع كل شى‏ء لا بمقارنة و غير كل شى‏ء لا بمزايلة. و اين جمله تفسير و بيان مباركه، هو معكم اينما كنتم است‏شما دانشمندان و متفكران ابعاد فلسفى و اخلاقى، و اجتماعى و نظامى و فرهنگى و ديگر ابعاد را به مقدار ميسور بيان فرمائيد و اين كتاب را به جوامع بشرى معرفى كنيد و عرضه بداريد كه اين متاعى است كه مشترى آن انسانها و مغزهاى نورانى است‏» (31)

آنچه در اين چند صفحه بصورت بسيار مختصر راجع به جلوه‏هاى وجودى امام متقيان على عليه‏السلام در انديشه و سيره فرزندش امام خمينى، حقايقى مطرح شده قطره‏اى بسيار اندك از درياى حقايق است كه در اين زمينه وجود دارد، و بايد طرح و تبيين شود.