امام علی (ع)

نسخه متنی -صفحه : 119/ 41
نمايش فراداده

بزرگواي ـ علي ع

اصبغ بن نباته گويدصبح زودهمراه علي ع نمازخواندم ،سپس ناگهان ديدم مردي مي آيد كه معلوم بود،مسافراست ،به حضورعلي ع رسيد،علي ع به اوفرمودازكجا مي آئي ؟عرض كردازشام .

علي ع فرمودبراي كاري به اينجاآمده اي ،آن راخودت مي گوئي يامن بگويم ،اوعرض كرداي اميرمومنان خودت بفرما .

علي ع فرمود معاويه درشام اعلام كرد،هركس برودوعلي ع رابكشد،ده ديناربه اوجايزه مي دهم ،شخصي حاضرشد،ولي وقتي به خانه اش رفت ،پشيمان شدوباخودگفت من پسرعموي رسول خداوپدرفرزندان رسول خداص رانخواهم كشت .

روزديگرمعاويه ده هزاردينارديگرافزودواعلام كردهركس علي ع رابكشد ‚هزاردينارجايزه دارد،مردديگري ،قبول اين ماموريت رانمود،اونيزفكرعاقبت كارراكردو پشيمان شد .

روزبعدمعاويه سي هزاردينارجايزه قرارداد،توبخاطراين جايزه هنگفت برجستيوقبول كردي واينك خودرابه قصدكشتن من به اينجارسانده اي و توازفاميل حميرهستي .

شخص تروريست ،اقراربه راستگوئي علي ع نمود .

علي ع به اوفرموداكنون چه تصميم داري ؟ .

اوگفت ازتصميم كشتن تومنصرف شدم ، اكنون مي خواهم به شام برگردم .

حضرت علي ع به غلامش قنبرفرمودوسائل سفراورا تكميل كن وآب وغذابه اوبده واوراروانه شام كن ،قنبرفرمان علي ع رااجرا نمود .

تروريست باكمال شرمندگي ازآنهمه بزرگواري علي ع به سوي شام بازگشت