بخشش

نسخه متنی -صفحه : 30/ 21
نمايش فراداده

خاطره -مرحوم شفتي

يكي ازعلماي رباني قرن دوازدهم مرحوم سيد محمدباقرشفتي رشتي معروف به حجه الاسلام شفتي است كه ازمجتهدين برازنده و پرهيزكاربود،اوبسال 1175ه-ق درجرزه طارم گيلان ديده به جهان گشودوبسال 1260درسن 85سالگي دراصفهان ازدنيارفت ومرقدشريفش دركنارمسجدسيد اصفهان ،معروف ومزارعلاقمندان است .

وي درموردنتيجه ترحم ،وفرازونشيب زندگي خود،حكايتي شيرين داردكه دراينجامي آوريم :حجه السلام شفتي درايام تحصيل خوددرنجف واصفهان به قدري فقيروبدكه غالبالباس اواززيادي وصله به رنگهاي مختلف جلوه مي كرد،گاهي ازشدت گرسنگي وضعف ،غش مي كرد،ولي فقرخودراكتمان مي نمودوبه كسي نمي گفت:روزي درمدرسه علميه اصفهان ،پول نمازوحشتي بين طلاب تقسيم مي كردندوجه مختصري ازاين ناحيه به اورسيد،چون مدتي بودگوشت نخورده بود،به بازاررفت وباآن پول جگرگوسفندي راخريدو به مدرسه بازگشت ،درمسرراه ناگاه دركناركوچه اي چشمش به سگي افتادكه بچه هاي اوبه روي سينه اوافتاده وشيرمي خوردند،ولي ازسگ بيش ازمشتي استخوان باقي نمانده بودوازضعف ،قدرت حركت نداشت .

حجه الاسلام به خودخطاب كرده وگفت :اگرازروي انصاف داوري كني ،اين سگ براي خوردن جگر،ازتوسزاوار تراست ،زيراهم خودش وهم بچه هايش گرسنه اند،ازاين روجگرراقطعه قطعه كردوجلوآن سگ انداخت .

خودحجه السلام شفتي نقل مي كد:وقتي كه پاره هاي جگر رانزدسگ انداختم گوئي اوراطوري يافتم كه سربه آسمان بلندكردوصدائي نمود ،من دريافتم كه اودرحق من دعامي كند .

ازاين جريان چندان نگذشت كه يكي از بزرگان ،اززادگاه خودم شفت مبلغدويست تومان براي من فرستادوپيام دادكه من راضي نيستم ازعين اين پول مصرف كني ،بلكه آن رانزدتاجري بگذارتاباآن تجارت كندوازسوت تجارت ،ازاوبگيرومصرف كن .

من به همين سفارش عمل كردم ،به قدري وضع مالي من خوب شدكه ازسودتجارتي آن پول ،مبلغهنگفتي به دستم آمدوباآن حدودهزاردكان وكاروانسراخريدم ويك روستارادراطراف محلمان بنام گروند،به طوردربست خريداري نمودم ،كه اجاره كشاورزي آن هرسال نهصدخرواربرنج مي شد،داراي اهل وفرزندان شدم وقريب صدنفرازدرخانه من نان مي خوردند،تمام اين ثروت ومكنت براثرترحمي بودكه من به آن سگ گرسنه نمودم ،واورابرخودم ترجيح دادم .

/اقتباس ازكتاب صدويك حكايت ص 158 .