يك آدم بخيلي بودكه يك شب خدابه اوگاوي دادوفرداي آن شب هم به همسايه اويك گوساله .
آدم بخيل وقتي كه خبردارشدبه درگاه خداناليدوگفت:"خداوندانه ميخواهم اين گاورابه من بدهي ونه آن گوساله رابه همسايه ام .