نقل مي كننددرزمانهاي گذشته ،شاهان هندوچين و ايران وروم ،براي مذاكره دراموري ،دريكجااجتماع كردند،وبراي تحكيم روابطخودكنفرانسي تشكيل دادند .
دراين جلسه كنفرانس ،يكروزازفوائدخاموشي كنترل زبان سخن به ميان آمد،هركدام نظريه اي دادند .
يكي گفت من ازكنترل زبان ،هرگزپشيمان نشده ام ،ولي ازگفتاربسياري كه زبانم به آن حركت كرده ، بسيارپشيمانم .
ديگري گفت هروقت من سخني گفته ام ،آن سخن ،مالك من بوده است ،وهرگاه سخن نگفته ام ،خودم مالك آن بوده وصاحب اختيارم .
سومي گفت ازصاحب سخن ،درشگفتم ،زيراسخني كه مي گويد،اگربه خوداوبرگردد،ضرر مي رساند،واگربرنگردد،نفعي به اونمي رسد .
چهارمي گفت برردآنچه نگفته ام ، تواناترم ،تاآنچه گفته ام .
به اين ترتيب هركدام به نحوي به مدح ونيكي كنترل زبان وحفظآن ،اشاره اي كردند،وازبدي پرحرفي ،وبي قيدي زبان ،پرده برداشتند،وبه انسانهادرموردگرفتارشدن به آفتهاي زبان ،هشداردادند