پادشاهي شعري ساخت وبه ملك الشعرادربارخويش دادتاآن رابخواند .
اوگفت شعرمتوسطاست ودرخورمقام پاداشه نيست ملك برآشفت وامركردكه اورااخيه بستند .
پس ازچندروز شفاعت كردندوشاه اوراعفوكردمدتي گذشت شاه شعرديگري ساخت وبه ملك الشعراگفت خوب نگاه كن كه آيااين شعرخوب است ؟ملك الشعرابخواندوبه شتاب راه رفتن راپيش گرفت .
ملك گفت بكجاميروي ؟ملك الشعراگفت به اخيه /امثال وحكم