پدري داشت مجله ميخوانددرضمن چاي هم مينوشيد .
پسركوچكش گفت بابابابا .
پدركه نمي خواست خواندن راقطع كندبااشاره سرفهماندكه ساكت شود .
بازهم بچه تكراروبازهم پدرجوابي نداد .
پس ازتمام شدن مجله وآشاميدن چاي پدربه بچه گفت خوب حالا بگوچه مي خواستي بگوئي ؟بچه هيچي .
مي خواستم بگويم كه يك مگس درچاي شماست