ظهيرالدين ابوبكرمنصوربن ابي القاسم نصربن عطار يكي ازوزراي خليفه عباسي المستضي ءبالله بود .
وي درآغازكارش بازرگان بود،" سپس بادولتيان درآميخت وموردتوجه المستضي واقع شد" .
خليفه عباسي كه در سال قمري به خلافت رسيده بوددرسال قمري درگذشت وخلافت به الناصرلدين الله رسيد .
شيوه رفتارنصربن عطاربامردم ظالمانه بود .
وي به تصوراينكه هميشه برمسندقدرت خواهدبودبدون علت وسبب ،بربعضي ازافرادخشم مي گرفت ومردم راخوارمي داشت ،اماتاريخ نشان داده است كه روزگارهميشه باصاحبان قدرت همراه نيست .
دنباله سرنوشت وزيرمغروررااززبان محمدبن علي بن طباطبامي خوانيم .
"چون باناصربه خلافت بيعت شدوزيرپدرش ،ابن عطاراروزي چنددرمنصب خويش باقي گذاشت .
سپس وي راموردخشم قراردادودستگيرش كردودرون دارالخلافه به زندان افكند .
پس ازچندروزمرده اورادرآوردوبه خواهرش تسليم نمودتا وي راكفن ودفن كند .
خواهرش نيزجسداوراغسل داده ،درتابوتي نهادوروي سر حمالي گذاشت تااورابرده ،دفن كند .
دراين وقت شخصي باگوشه چشم به تابوت اشاره كردومردم تابوت راسنگباران كردند .
حمال چون اين بديد،تابوت را انداخته ،گريخت .
مردم نيزتابوت رابرداشته ،جسدابن عطاراازميان آن بيرون آوردندومثله كردند .
آنگاه ريسماني به پايش بسته ،اورامي كشيدندودرحاليكه چوبي آلوده به پليدي دردستش نهاده بودندفريادمي زدند .
اي مولاناظهيرالدين ! نامه ماراامضاءكن !ازاتفاقات جالبي كه دراين وقت رخ دادآن بودكه يكي از اتراك حمامي بناكرده ،مجراي آن راطوري ساخته بودكه ازكنارخانه يكي از همسايگانش مي گذشت .
آن همسايه ازعفونت مجراي حمام آزرده شده ،دراين باره به ابن عطاروزيرشكايت كرد .
وزيرباوي درشت سخني نموده ،اوراياري نكرد،بلكه بدوگفت:ساكت شو،وگرنه دستورمي دهم سرت رادرآن مجرافروبرند!گويند هنگامي كه مردم ،ابن عطاررامثله كرده ،مي كشيدندوي راازدرآن حمام گذراندند .
اتفاقاجسدابن عطاردرمجراي حمام افتادومردم اورادرچندگام درآن مجرا كشيدند،وازاين واقعه سخت درشگفت شدند .