شيخ حرعاملي سفري به اصفهان رفت .
شاه سليمان صفوي به ديدن شيخ آمدوازوي خواهش كردبه بازديد اوبرود .
مرحوم شيخ بامدادفرداراتعيين نمود .
شاه سليمان عرض كرد .
ده روز ديگرتشريف بياوريد .
پس ازده روزمرحوم شيخ به اتفاق علامه مجلسي وجمعي ديگر ازعلمابراي بازديدشاه سليمان به قصرسلطان تشريف برد .
وقتي واردمجلس شدند ،هريك درجاي معين خودنشستند .
مرحوم شيخ كه به مراسم دربارواردنبود،پيش رفت ودرروي فرش مخصوص شاه سليمان جلوس كرد .
شاه سليمان ناراحت شدواز مرحوم شيخ پرسيد .
فاصله ميان حروخرچقدراست ؟آن مرحوم بي درنگ فرمود:يك مسندوسيله امتيازآندوخواهدبود!شاه سكوت كرد .
بعدازانقضاي مجلس مرحوم علامه ،شيخ رامورداعتراض قراردادكه .
چرارعايت سلطان رانكرديدوچنين جواب صريحي به سلطان داديد؟گفت:اوزمامداري است چندروزه ،سلطنت حقيقي مخصوص پروردگاراست .
بنابراين تملق شايسته مانيست .