سخن

نسخه متنی -صفحه : 74/ 74
نمايش فراداده

خاكستروروزعيد

شنيدم كه وقتي سحرگاه عيد،

زگرمابه آمدبرون "بايزيد""يكي طشت خاكستري بي خبر،

فرورختندازسرايي به سر"همي گفت ،شوليده دستاروموي

كف دست شكرانه مالان به روي "كه اي نفس ،من درخورآتشم ،

به خاكستري روي درهم كشم ؟!" بزرگان نكردنددرخودنگاه

خداي بيني ازخويشتن بين مخواه "بزرگي به ناموس وگفتارنيست

بلندي به دعوي وپندارنيست "زمغروردنياره دين مجوي

خدابيني ازخويشتن بين مجوي