و اگر پس از سختى و محنتى كه به انسان رسيده، نعمتى به او بچشانيم )چنان مغرور مى شود كه( مى گويد: همانا گرفتارى ها از من دور شد )و ديگر به سراغم نخواهد آمد(، بى گمان او شادمان و فخرفروش است.
روزگار هميشه يكسان نيست، بلكه طبق روايات: الدَّهر يَومان، يَومٌ لك و يومٌ عليك، فان كان لك فلاتبطر و ان كان عَليك فاصبر فكلاهما ستُختَبر، (387) روزگار دو چهره دارد: گاهى با تو و گاهى بر عليه توست. آنگاه كه به نفع توست، مغرور مشو و آنگاه كه به ضرر توست، صبر پيشه كن، زيرا در هر حال مورد آزمايش الهى هستى.
نعمت هايى كه پس از سختى ها و مشكلات به انسان مى رسد، بايد عامل شكر و ذكر باشد، نه وسيله ى فخر و طرب.
دو چيز شادى را خطرناك مى كند: يكى تحليل غلء ذهب السيئات عنّى و ديگر آنكه اين شادى سبب تحقير ديگران و فخرفروشى خود شود. لفرحٌ فخور
1- انسان كم ظرفيّت است وبااندك نعمتى، فخرفروشى مى كند.اذقنا... لفرحٌ فخور
2- قرآن داراى آهنگ موزون و موسيقى خاصّى است. )نعماء هم آهنگ ضرّاء و ليؤس كفور هم وزن لفرح فخور است(
3- سختى ها و شادى ها زودگذرند. اذقنا... مسّته
4- فكر اينكه سختى ها ديگر به انسان روى نمى آورد، تصوّر باطلى است. ذهب السيئات عنّى
5 - كاميابى ها را نشانه ى محبوبيّت نزد خداوند ندانيم و نگوييم: ديگر گرفتار نخواهم شد! ذهب السيئات عنّى
6- تحليل ها و بينش هاى غلء سبب رفتار نادرست مى شود. گمان مى كند كه هيچ بدى ندارد، ذهب السيئات عنّى لذا فخرفروشى مى كند. لفرح فخور
7- شخصيّت بعضى انسان ها متزلزل و وابسته به حواد بيرونى است، نه كمالات درونى. گاهى يؤس كفور و گاهى فرحٌ فخور است.
387-بحار، ج 73، ص 81.