گفت‏ و گو با مرجع عالیقدر حضرت آیة‏ الله العظمی صافی گلپایگانی

نسخه متنی
نمايش فراداده

گفت‏وگو با مرجع عالى‏قدر حضرت آية‏الله العظمى صافى گلپايگانى

اشاره:

بسيارند پژوهشگران، نويسندگان، اديبان، شاعران، سخنوران و هنرمندانى كه خاموش و گمنام اما عاشق و دلباخته عمر خود را وقف برافروختن چراغ انتظار در شبستان غيبت نموده‏اند . اگر چه اين گروه در نزد مولا و صاحبشان‏شناخته شده‏اند، اما حيف است كه جامعه مهدوى ما كسانى را كه سال‏ها به عشق امام مهدى (ع) قلم زده‏اند و يا اثرى را خلق نموده‏اند نشناسد . از اين‏رو تصميم گرفتم كه از اين پس در هر شماره موعود گفت‏وگويى داشته باشيم با يكى از اين عزيزان . اميد كه مقبول حضرتش واقع شود .

در اين شماره با فقيه عاليقدر حضرت آية‏الله‏العظمى حاج شيخ لطف‏الله صافى گلپايگانى - كه به حق از شيفتگان و ارادتمندان حضرت بقية‏الله‏الاعظم، ارواحناله الفداء، و از نويسندگان پرتلاش عرصه مهدويت و انتظار هستند - به گفت‏وگو نشسته‏ايم .

پيش از پرداختن به متن اين گفت‏وگو لازم است كه اشاره مختصرى به زندگى و آثار اين فقيه وارسته داشته باشيم .

ايشان در 19 جمادى‏الاول 1337ق . در گلپايگان ديده به جهان گشودند . پدر بزرگوارشان حضرت آية‏الله مرحوم آخوند ملامحمد جواد صافى از علماى بزرگ و از اخيار و اوتاد زمان خود و صاحب تاليفات ارزشمندى‏درفقه، اصول، كلام، اخلاق و شرع و تفسير احاديث‏بودند . مادر ارجمند ايشان نيز بانويى فاضل و شاعر و شيفته اهل بيت عصمت و طهارت (ع) بودند .

اين فقيه عاليقدر تحصيلات خود را در رشته‏هاى ادبيات، كلام، تفسير، حديث، فقه و اصول در گلپايگان ابتدا در خدمت عالم جليل‏القدر، آخوند ملا ابوالقاسم مشهور به «قطب‏» و سپس در محضر پدر ارجمندشان ادامه دادند و از سال 1360ق . به شهر مقدس قم مهاجرت و با حضور در مجالس درس و بحث اساتيد بزرگ حوزه و مطالعه و تدريس و تحقيق به تكميل تحصيلات و تحقيقات علمى خويش پرداختند . مدتى نيز به نجف اشرف مشرف و در جوار حرم مطهر باب مدينه علم، على (ع) از محضر چند تن از مراجع و اساتيد عاليقدر استفاده نمودند .

مهمترين اساتيد ايشان در قم و نجف اشرف عبارت بودند از: حضرات آيات مراجع بزرگوار تقليد آقايان حاج سيد محمدتقى خوانسارى، سيد محمد حجت كوه كمرى، حاج سيد صدرالدين صدرعاملى، حاج سيد محمد حسين بروجردى، حاج سيد محمدرضا گلپايگانى، شيخ محمد كاظم شيرازى، سيدجمال‏الدين گلپايگانى و شيخ محمد على كاظمى، قدس‏الله‏اسرارهم .

ايشان تاليفات فراوانى در زمينه فقه، اصول، كلام، تفسير، اخلاق، حديث، تاريخ اسلام و . . . دارند و ديوان اشعارى نيز از ايشان منتشر شده است . اما آنچه بيش از همه در ميان آثار ايشان قابل توجه است كتاب‏ها و رساله‏هاى متعددى است كه با هدف تبيين و تفسير فرهنگ مهدويت و انتظار و پاسخ به شبهات در اين زمينه نگاشته شده‏اند . در حقيقت اين آثار ترجمان عشق و ارادت خالصانه اين فقيه وارسته به امام و مقتداى خويش حضرت ولى‏عصر، ارواحناله‏الفداء، است .

مهمترين آثارى كه در اين زمينه از ايشان منتشر شده‏اند عبارتند از: منتخب‏الاثر فى‏الامام الثانى عشر (ع)، امامت و مهدويت (2ج) ، العقيدة لالمهدوية، نويد امن و امامان، اصالت مهدويت، انتظار عامل مقاومت و حركت، فروغ ولايت در دعاى ندبه، وابستگى جهان به امام زمان، معرفت‏حجت‏خدا (شرح دعاى اللهم عرفنى نفسك) و .

در نوشته‏ها و آثار شما توجه به موضوع امام عصر (ع) زياد به چشم مى‏خورد، لطفا بفرماييد از چه زمانى اين موضوع نظر شما را به خود جلب كرد؟

بسم‏الله‏الرحمن‏الرحيم، الحمدلله رب‏العالمين و صلى‏الله على محمد و آله الطاهرين، پاسخ سؤال شما را با اين شعر آغاز مى‏كنم:


  • لا عذب الله امى انها شربت و كان بى والد يهوى اباحسن فصرت من ذى و ذا اهوى اباحسن

  • حب الوصى و غذنسيه باللبن فصرت من ذى و ذا اهوى اباحسن فصرت من ذى و ذا اهوى اباحسن

در خانواده ما به موضوع مهدويت‏بسيار توجه مى‏شد و اين موضوع هميشه در خانواده ما مطرح بود . از وقتى كه خود را شناختم با نام مبارك امام زمان (ع) و مطالبى درباره حالات و معرفت آن حضرت آشنا شدم و هميشه با آن مانوس بودم . پدر بزرگوارم كه از فقهاى عاليقدر عصر خود بودند علائق خاصى به آن حضرت داشتند كه مى‏توان گفت زندگى‏شان با ياد حضرت بود . ايشان حدود چند هزار بيت‏شعر در مدح امام مهدى (ع) و اظهار شوق‏به زيارت آن حضرت سروده‏اند . مرحوم پدرم همه ساله مجلس جشن نيمه شعبان را در گلپايگان برگزار مى‏كردند . از سوى ديگر مادرم كه خود بانويى فاضله بود در ولايت ائمه (ع) و مخصوصا حضرت صاحب‏الامر (ع) اهتمام تمام داشت و به كتاب نجم‏الثاقب ميرزاى نورى كه دربردارنده حكاياتى از تشرفات به پيشگاه امام عصر (ع) بود علاقه‏مند بود و به همين دليل از همان اول طفوليت‏حكايات صدگانه آن را بارها خوانده بودم . جهت ديگرى كه از همان زمان نوجوانى موجب آشنايى بيشتر حقير با مسائل مهدويت‏شد حضور يك نفر مبلغ بهايى در شهر گلپايگان بود كه شرح حضور او و فعاليت‏هاى مخرب او در دوره رضاخانى مفصل است و شايد يك كتاب شود . مرحوم پدرم حسب وظيفه‏اى كه علما در حفظ عقايد مردم دارند و به مصداق اين حديث‏شريف امام هادى (ع) كه مى‏فرمايند: «لولا من يبيق بعد غيبة فائمكم (ع)، من العلماء الداعين اليه والدالين عليه والذابين عن دينه بحجج‏الله . . . لما بقى احد الا ارتد عن دين‏الله . . .» در مقام دفع اضلال او برآمدند و با مجاهدات طاقت فرساى خود بسيارى از مردم را از ارتداد نجات دادند و شر او را برطرف ساختند . اين جريان موجب شد كه اينجانب نيز كتاب‏هايى را كه در رد بهاييت نوشته شده بودند; همچون مجلدات كشف‏الحيل آيتى، فلسفه نيكو، ايقاظ و . . . ; همچنين كتاب‏هايى را كه مرحوم پدرم در زمينه موضوع مهدويت و بررسى آيات و روايات مربوط به اين موضوع نوشته بودند، مطالعه كنم و از اين طريق اطلاعات زيادى نصيبم شد كه در اينجا مجال شرح آن نيست .

مرحوم پدرم علاوه بر اينكه در كتاب‏هاى خود; از جمله نفايس العرفان مشروحا به موضوع مهدويت و اثبات امامت‏حضرت ولى‏عصر (ع) و رد فرق ضاله و متمهديان پرداخته‏اند . منظومه‏اى نيز با عنوان اشعارى شيوا در رد باب و بها سروده‏اند كه در آن با بيانى شافى و كافى و به گونه‏اى علمى مطالب و استدلالات واهى و بى‏اساس بهايى‏ها را پاسخ داده‏اند . حقير هم بر اين منظومه ذيل و شرحى نوشته‏ام كه به همراه آن به چاپ رسيده است .

حاصل اينكه اين افتخار خاكسارى و چاكرى حقير در آستان ملازمان آن حضرت - ارواح العالمين له الفداء - در طول زندگانى مستمر بوده است .

اين حقير در كودكى بيانه‏هايى را كه پدرم به مناسبت نيمه شعبان مى‏نوشتند حفظ مى‏كردم و در مجالس مى‏خواندم . اين بيانيه‏ها بسيار لطيف، زيبا و اديبانه نوشته مى‏شد و علاوه بر عبارات زيباى فارسى و عربى اشعارى را نيز كه مرحوم پدرم، اعلى الله مقامه، خود سروده بود، دربر داشت .

به خاطر دارم كه ايشان در يكى از اين بيانيه‏ها شب و روز نيمه شعبان را چنين توصيف كرده بود: «فروزان شبى كه از صبح وصال نكورويان [گوى] سبقت ربوده و درخشان روزى كه چون عارض خوبان رنگ غم از آينه دلها زدوده . . .»

اولين اثرى كه قبل از منتخب الاثر در اين باره نوشتيد، چه بود؟

مرحوم پدرم در جشن‏ها شعرهاى زيادى مى‏خواندند و از من كه بچه‏اى بودم مى‏خواستند كه آن‏ها را حفظ كنم، لذا فكر مى‏كنم اولين كتابم شرحى بود كه بر اشعار شيواى پدرم نوشتم .

چه قدر زمان صرف تدوين كتاب منتخب‏الاثر كرديد؟

الان يادم نيست . ولى گمان مى‏كنم دو سه سالى طول كشيد . من غير از وقتى كه صرف درس آية‏الله بروجردى مى‏كردم، در بقيه اوقات حتى موقع غذا خوردن در فكر نوشتن كتاب منتخب‏الاثر بودم، چون در اين كتاب ابتكاراتى به كار رفته است كه در هيچ كتابى سابقه ندارد . اگر اين كتاب را به سبك كتاب‏هاى قبل از آن مى‏نوشتم شايد ده جلد كتاب مى‏شد . من سعى كردم در هر باب به روايت‏هايى كه در ابواب ديگر آمده است اشاره كنم و تواتر عناوين روايات را بيان كنم و اين كارى ابتكارى بود كه سابقه نداشت . چنين كارى خيلى فكر و تامل مى‏خواهد، آدم بايد تامل كند و دلالت هر روايتى را ببيند كه به چه موضوعى اشاره دارد . ممكن است روايتى به ده مطلب اشاره كرده باشد كه بتوان آن را در ده باب نوشت ولى ما آن را فقط در يك باب مناسب نوشته و به جاى تكرار آن در ابواب ديگر، تنها به آن باب اشاره كرده‏ايم; مثلا نوشته‏ايم كه «يملا الارض قسطا و عدلا» دويست‏يا سيصد روايت دارد . چنين كارى بى‏سابقه بود .

البته بايد عرض كنم كه شناخت كامل منتخب‏الاثر و احاطه به فوائد و نتايجى كه از اين كتاب حاصل شده است . خود نياز به تحقيق گسترده و بحث‏هاى عميق دارد .

از تاليف اين اثر چه منظورى داشتيد؟

چه منظورى بالاتر از خدمت‏به فرهنگ تشيع و مهدويت و كسب افتخار و نيل به ثواب است . اميد است‏به اين نيت از حقير به شرف قبول نائل گردد . البته اشاره مرحوم استاد آيت‏الله‏العظمى بروجردى، قدس‏سره، سبب شروع به نگارش كتاب منتخب‏الاثر شد . براى تدوين اين كتاب نخست ابوابى را در 24 يا 28 عنوان تنظيم و به عنوان طرح كتاب به ايشان نشان دادم; ايشان هم آن را تاييد كردند اما بعدها عناوين اين ابواب به 100 عنوان رسيد .

آيا در تاليف اين كتاب مشكلاتى هم داشتيد؟

مشكل اساسى در دسترس نبودن منابع و مصادر مورد نياز بود . الآن بنده بسيارى از كتاب‏هاى مهمى كه مصادر موضوع مهدويت هستند در كتابخانه‏ام دارم، ولى آن زمان; يعنى نيم قرن پيش كتاب‏هاى اندكى در دسترس بود; مخصوصا كتاب‏هاى اهل سنت‏به زحمت‏يافت مى‏شد . از آن زمان تا الآن، بيشتر يا همه كتاب‏هاى معتبرى كه در موضوع حضرت نوشته شده، از منتخب‏الاثر الهام گرفته‏اند . البته برخى به اين موضوع اشاره نكرده‏اند ولى بسيارى از بزرگان از جمله شهيد سيد محمد صدر و آقاى نجم‏الدين عسكرى، در كتاب‏هايشان نوشته‏اند كه از اين كتاب استفاده كرده‏اند . من براى تدوين منتخب‏الاثر كتاب‏هاى زيادى را مطالعه و بررسى كردم . من تمام كتاب تاريخ بغداد را كه چهارده جلد است مطالعه كرده و در آن دو يا سه روايت در اين زمينه يافتم و يا همه مسند احمد را ديده و صحيح مسلم و كتاب‏هاى مفصل ديگر را در اين زمينه مطالعه كرده‏ام . با اين حال برخى كتاب‏ها به سختى گير مى‏آمدند; مثلا مى‏خواستم اليواقيت والجواهر شعرانى را ببينم; چون معروف بود كه محى‏الدين عربى در كتاب فتوحات المكيه اسامى همه ائمه را نقل و آنها را قبول كرده است و همچنين حضرت مهدى (ع‏و را فرزند امام حسن عسكرى (ع) دانسته است . اما اين مطلب در فتوحات المكيه چاپ شده وجود نداشت .

از اين سرو سراغ اليواقيت والجواهر كه اين مطلب را از فتوحات نقل مى‏كند رفتم و براى يافتن آن راهى تهران شديم و بالاخره با گشتن در كتابخانه‏ها و كتابفروشى‏ها در يك كتابفروشى در خيابان باب‏همايون آن را يافتيم . من هم مطلبى را كه مى‏خواستم همانجا پيدا كردم و چون مى‏خواست كتاب را به 45 تومان كه آن وقت پول زيادى بود بفروشد، من آن‏مطلب‏رابااجازه‏كتابفروش‏درهمانجا يادداشت كردم .

شما براى نوشتن اين كتاب به چند منبع مراجعه كرديد؟

من به مصادر زيادى از مصادر عامه و خاصه مراجعه كرده و هر كدام را جداگانه نوشتم و تمام مطالب بلاواسطه، نقل شده است . البته اگر روايتى از كتابى نقل مى‏شد، مجددا آن را از كتاب ديگرى نقل نمى‏كردم . از صفحه پنجم تا بيست و يكم كتاب، فهرست منابع و مصادر است كه همه را بى‏واسطه نقل كرده‏ام . در مجموع در اين كتاب از حدود 65 منبع اهل سنت و 95 منبع شيعه استفاده شده است .

آيا در تدوين كتاب منتخب‏الاثر به ارزيابى متنى و سندى روايات هم توجهى داشته‏ايد؟

ما به «تواتر» توجه خاص داشتيم . براى استناد به خبر واحد بايد سندش ثابت‏شود، اما اگر خبرى متواتر شد (متواتر لفظى، معنوى يا اجمالى) ديگر نيازى به بررسى سند ندارد و موجب قطع مى‏شود . مثلا روايت «المهدى من ولد فاطمة‏» روايتى متواتر است و محتاج به بررسى سند نيست .

من بسيارى از مطالبى را كه به صورت خبر واحد موضوع مهدويت را مطرح كرده‏اند، ننوشته‏ام و عمدتا مطالبى را نقل كرده‏ام كه خبر آن متواتراست .

اين كتاب ويژگى‏هاى فنى و علمى فراوانى دارد و به همين دليل مى‏تواند بسيارى از شبهات را جواب دهد . من اين روايت‏ها را به سه واسطه نقل مى‏كنم و سند برخى مطالب به گونه‏اى است كه نيازى ندارد طولانى ذكر شود; مثلا اين مطلب كه مهدى (ع) «من ولد اميرالمؤمنين‏» در 214 روايت آمده و يا اين مطلب كه امام مهدى (ع) «من اهل البيت‏» در 389 روايت آمده و لذا انسان يقين مى‏كند كه از اين همه روايت‏حداقل يكى از آنها درست است و به همين دليل ديگر لازم نيست كه سند روايات را مورد بررسى قرار دهيم . بنابراين، در اين كتاب بررسى كامل اسناد روايات خيلى مدنظر من نبوده است و بيشتر به كثرت روايات نظر داشته‏ام، البته در آن زمان كه امكانات امروزى، مانند كامپيوتر وجود نداشت‏بررسى اين همه روايت كار ساده‏اى نبود . در هر حال ما در اين كتاب در پى اين بوده‏ايم كه نشان دهيم در مورد ويژگى‏هاى حضرت ولى‏عصر (عج) و علائم و صفات ايشان روايات زيادى داريم; مثلا در اين موضوع كه «انه يملا الارض قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا» 123 روايت و در موضوع غيبت آن حضرت 91 روايت دلالت دارد .

كتاب‏الغيبه شيخ طوسى، كتاب‏الغيبه نعمانى و كمال‏الدين شيخ صدوق از كتاب‏هايى نقل كرده‏اند كه در زمان ائمه (ع) و قبل از ولادت حضرت امام حسن عسكرى (ع) تاليف شده‏اند و من براى رفع شبهه در تجديد نظرى كه در منتخب‏الاثر كرده‏ايم روايات را مستقيما از خود آن كتاب‏ها به واسطه شيخ طوسى و امثال ايشان نقل كرده‏ام; مثلا شيخ مى‏گويد فلان شخص كه معاصر با حضرت صادق (ع) است اين كتاب‏ها را داشته و «و اخبرنا بجميع كتبه‏» . ما هم الان مى‏توانيم بدون واسطه مطلبى را از خود شيخ نقل كنيم چون‏كتابش‏هست‏واگرسندهم‏ذكرشودتشريفاتى است .

من در درس‏هايم اين مطلب را مطرح كرده‏ام كه ما وقتى مطلبى را از كتاب مرحوم كلينى نقل مى‏كنيم مثل اين است كه داريم آن مطلب را به سه واسطه از امام (ع) نقل‏مى‏كنم، لذانياززيادى به بررسى سندى وجود ندارد .

اخذ روايت از كلينى به چند صورت امكان دارد: يكى اين كه از خودش بشنويم; ديگر آن كه آن را براى كلينى بخوانيم و سوم اين كه كتابش را خودش به شما بدهد يا كتابش در دسترس باشد و شما از كتابش نقل كنيد در اين صورت سندها مهم نيست و شواهدى اين مطلب را تاييد مى‏كند كه در كتابم نوشته‏ام .

وقتى ما براين اساس، روايتى را كه راجع به ولادت امام مهدى (ع) از نسل حضرت رسول (ص) است، با دو سه واسطه از راوى اول نقل كنيم، ديگر جايى براى شك و شبهه باقى نخواهد ماند .

در پاسخ به شبهات و پرداختن به اصل مهدويت چه كتابى را تاليف كرده‏ايد؟

تمام ابواب همين منتخب الاثر پاسخ به شبهات است و حتى به ساير فرق شيعه مثل زيديه هم جواب مى‏دهد . الان بعضى از سنى‏ها با خواندن اين كتاب شيعه شده‏اند . البته به طور مستقيم مگر در موارد استثنايى، در مقام جواب نبوده‏ايم; مثلا گمان نمى‏كنم در منتخب‏الاثر نامى از بهايى‏ها برده باشم با اين كه بر عقايد آن‏ها خيلى تسلط هم داشتم; حال همه اين كتاب، به يك معنا جواب به آن‏ها و جواب به كسانى است كه مدعيان مهدويت‏اند . جواب به كسانى است كه مدعى مهدويت‏شده‏اند، كه اميد است در پاسخ به همه جهات و ابعاد موضوع فراگير باشد .

الان برخى نزديك بودن حادثه ظهور را در نشست‏ها و سخنرانى‏هايشان مطرح مى‏كنند، نظر شما در اين مورد چيست؟

كسى از من پرسيد: آيا ظهور حضرت نزديك است؟ گفتم: بله، نزديك است . گفت: چطور؟ گفتم: خدا در قرآن مى‏فرمايد: «اقتربت الساعة و انشق القمر» و از حضرت رسول (ص) نقل شده است: «انا و الساعة كهاتين‏» . آن حضرت بر حسب عمر دنيا حساب مى‏كنند و مى‏فرمايند، قيامت و بعثت من به هم نزديك است; يعنى آن قدر از عمر دنيا گذشته كه به نسبت آن قيامت و بعثت نبى‏اكرم (ص) فاصله زيادى ندارند . به اين معنا، هر روز ما به ظهور نزديك‏تر مى‏شويم . شاعر عربى هم قصيده‏اى دارد و مى‏گويد:


  • لقدظهرت‏بين الانام علائم و هذا امام‏العصر بالنصر قادم

  • و هذا امام‏العصر بالنصر قادم و هذا امام‏العصر بالنصر قادم

يعنى علائم ظهور در حال آشكار شدن است . پس به يك معنا ظهور نزديك است . اما اگر كسى بخواهد براى ظهور تعيين وقت كند و يا بخواهد بگويد علائمى كه الان آشكار شده همان علائم ظهور است، اين مشكل است . به هر حال وقتى كسى منتظر است همه جريان‏ها را به فال نيك مى‏گيرد و همه را نشانه‏اى بر تحقق آنچه در انتظارش به‏سر مى‏برد مى‏بيند . اما روى هم رفته اوضاع و احوال جهان به گونه‏اى است كه مى‏شود گفت عالم به سمت واقعه ظهور پيش مى‏رود; يعنى با توجه به وضعيت فعلى دنيا و مسائلى كه روز به روز پيدا مى‏شود، ان‏شاءالله ظهور نزديك است .

اتفاق بزرگى در عالم در حال رخ دادن است و اين اتفاق را با پوست و گوشت مى‏توان لمس كرد و اين خارج از اراده مردم است، كسى در آن دخالتى ندارد و مثل موجى در جامعه روان شده است . تنها اختصاص به ايران هم ندارد، دشمن را به نوعى درگير كرده است و دوست را هم به نوعى ديگر .

بله، همينطور است . الحمدلله توجه به حضرت ولى‏عصر (عج) خيلى در جامعه ما افزايش يافته است و شما مى‏بينيد كه شب‏هاى چهارشنبه قم اصلا غوغايى است و جمعيت وسيعى از شهرهاى مختلف به سوى مسجد جمكران حركت مى‏كنند و اين يك سر غيبى دارد كه مردم اينگونه به حضرت توجه كرده‏اند من اين واقعه را عادى نمى‏دانم و معتقدم به واسطه تصرف خود حضرت در قلوب مردم واقع شده است . اينكه مردم اينگونه ملتزم و مواظب باشند كه مرتب هر هفته به جمكران بيايند، اين خيلى قابل توجه است، وگرنه مسجد جمكران قبلا هم بود .

براى‏خوانندگان مجله موعود كه همگى علاقه‏مند به حضرت مهدى‏اند، چه پيام و تذكرى داريد؟

الان عصر غيبت و عصر امتحان است . روايات زيادى داريم كه در آنها آمده است در عصر غيبت‏شدت‏هايى براى مردم پيش مى‏آيد از جمله اين روايت كه مى‏فرمايد: «ذلك الذى يغيب عن شيعته و اوليائه غيبة لايثبت على‏القول بامامته الامن امتحن الله قلبه بالايمان‏» . البته الان هنوز آن زمان نيست وليكن مؤمنين بايد در دوران غيبت‏خودشان را بسازند و آماده باشند تا بتوانند به هنگام ظهور خودشان را از همراهان ظهور معرفى كنند و بتوانند بگويند ما اين ظهور را مى‏خواستيم . اگر كسى تعهد دينى و مذهبى نداشته باشد چگونه مى‏تواند موقع ظهور ابراز خرسندى كند؟ خوشحالى مخصوص كسانى است كه واقعا منتظر ظهورند . «طوبى للمتقين في غيبته، طوبى للصابرين فى محبته‏» . بايد در دوران غيبت، منتظران ظهور متقى، پرهيزكار و حزب الله حقيقى باشند . چنانكه در روايات هم منتظران را به عنوان حزب‏الله معرفى مى‏كند و مى‏فرمايد: «اولئك حزب‏الله على ان حزب‏الله هم المفلحون‏» ; يعنى بايد كسانى كه در عصر غيبت هستند به گونه‏اى باشند كه بشود به آن‏ها اطلاق حزب‏الله كرد . كسى كه متعهد به احكام خدا نباشد، ملتزم به احكام دين نباشد، امر به معروف و نهى از منكر نكند و نسبت‏به مسائل دينى بى‏تفاوت باشد و عزت داشتن و نداشتن برايش فرقى نكند، حزب‏الله نيست .

اينكه برخى مى‏گويند: در عصر غيبت، مؤمنين حقيقى بايد كناره‏گيرى كنند، بايد منتظر بود تا عالم پر از ظلم و جور شود و ما در عصر غيبت وظيفه‏اى نداريم، سخن درستى نيست . در عصر غيبت، وظيفه سخت‏تر است و آدم بايد در حفظ دين خودش و حفظ اساس اسلام و اساس مكتب اهل‏بيت (ع)، بيش‏تر احساس مسئوليت كند . كسانى كه با مفهوم و معناى ظهور حضرت مهدى (ع) و انتظار ظهور آشنايند بايد در عصر غيبت تعهد و التزام بيشترى به دين داشته باشند، و بر همين‏اساس‏است‏كه‏دربرخى‏روايات آمده است منتظران در عصر غيبت هر كدامشان ثواب پنجاه صديق دارند .

منتظران در اين عصر چنان بايد بر دين پاى‏بند باشند كه گويا در عصر ظهور قرار دارند و امام (ع) را مى‏بينند . ما بايد در عصر غيبت‏به تعهدات و وظايف دينى خود ملتفت‏باشيم و آنها را به طور كامل حفظ كنيم . هر جا به عزت و احكام اسلام خدشه يا توهينى شد بايد آن را توهين به خودمان و بلكه بالاتر بدانيم و عكس‏العمل نشان دهيم . ما بايد به تمام معنا در عصر غيبت زنده باشيم . انسان زنده چگونه است؟ از خودش دفاع مى‏كند; از دينش دفاع مى‏كند و از مكتبش دفاع مى‏كند، اما انسان مرده اينگونه نيست و هر چه به سر او بيايد عكس‏العملى نشان نمى‏دهد . معناى انتظار هم همين زنده بودن است .

سپاسگزاريم .

1 . اخيرا دانشمند و محقق محترم آقاى على‏اكبر مهدى‏پور رساله‏اى در معرفى و شناساندن كتاب منتخب‏الاثر نوشته‏اند كه مطالعه آن براى علاقه‏مندان بسيار مفيد است .