در دهانه كوه «حَجون» در مكّه مكرمه درهاى وجود دارد كه به نام «شِعب أبى دُبّ» معروف است.1 اَبى دُبّ مردى از قبيله بنى سُواءة بن عامر است كه چون ساكن آن دره بوده، اين مكان را به اسم او، نامگذارى كردهاند.2
ياقوت حموى در معرفى اين شعب مىنويسد:
شعب ابى دب در مكّه واقع شده، و ابودُبّ مردى از قبيله بنىسُواءة بن عامر بن صعصعه بوده است.3
اين درّه كه در شمال شرقى مكه قرار گرفته، «شِعب جَزّارين»؛ يعنى درّه قصابان نيز ناميده مىشود.4
برخى نيز اين درّه را «شعب المقبره» نام نهادهاند.5 علت اين نامگذارى اين است كه از دوره جاهلى به اين طرف، مردگان اهل مكه در همين مكان به خاك سپرده مىشدند.
ازرقى نوشته است:
مردم مكه در دوره جاهلى و آغاز اسلام، مردگان خود را در درّه ابى دبّ كه بخشى از حجون است تا دره «صُفىِّ» يعنى «صُفىِّ السّبابِ» و در درهاى كه پيوسته به گردنه مدنيين است و امروز اين بخش، گورستان مردم مكه است دفن مىكردند، سپس منطقه گورستان بالاتر كشيده و پيوسته به كوه و گردنه اذاخر و كنار محوطه حرمان شد.
وى در جاى ديگر مىنويسد: «مردم مكه مردگان خويش را در دوره جاهلى و آغاز اسلام، در سمت راست و چپ وادى دفن مىكردند. سپس همگان گورهاى مردگان خويش را در درّه سمت چپ قرار دادند و امروز هم گورهاى مردم مكه عموماً همان جاست، مگر قبور خاندانهاى عبدالله بن خالد بن اسيد بن ابى العيص بن امية بن عبدشمس و سفيان بن عبدالاسد ابن هلال بن عبدالله بن عمر بن مخزوم كه آنان همچنان مردگان خود را در گورستان بالا و كنار چشمه و نخلستان خرما دفن مىكنند».6
ابن ظهيرة در توضيح اين مطلب مىگويد: «مقصود از سمت راست، درّه ابى دب است كه امروز معروف به درّه عفاريت و درّه سلاخهاست و مقصود از سمت چپ درّه صفى است».7
اين قبرستان در گذشته به مقبرة المعلاّة معروف بوده و برخى نيز آن را مَعَلىّ (به لام و يا) ناميدهاند.8 و در ميان اهل مكّه، «جنة المعلاة» شناخته مىشود.9
ابن عباس مىگويد: پيامبر ـ ص ـ درباره اين گورستان فرمود: «اين گورستان مردم مكّه، چه نيكو گورستانى است».10
كثير بن كثير (از شعراى مشهور قرن اول هجرى) درباره اين گورستان اشعارى اين چنين سروده است:
«در اين حجون چه بسيار دوستان راستين از پيران و جوانان پاكدامن خفتهاند، آنان در محله «جزع» كه محل «جزع» كه محل خاندان ابوموسى است تا سرزمين «نخل» و «صفى السباب» سكونت داشتند».11
اين گورستان و منطقه حجون در گذشته كاملاً مشخص بوده و شعراى عرب، درباره آن اشعار فراوانى سرودهاند از جمله:
«هنگامى كه در حجون به هم رسيديم آهى كشيد، آهى كه از يك انسان دلگرفته بيمار برمىخيزد».
«شترانى كه تشنه به سرزمين كديد*(1) رسيدند، و بار سنگين از درّه حجون گذشتند».
و شاعر ديگرى چنين مىسرايد:
«شبهاى شب زندهداران حجون تا صفا؛ يعنى خزاعه، هنگامى كه جرهميان خانه خدا را براى آنان گذاشتند.
اگر سرزمين بطحا و حجون به سخن درآيند، و خيف در منى و مأزمين**(2) و زمزم نيز زبان داشته باشند».
در روايتى از پيامبر ـ ص ـ كه ابن عباس آن را نقل مىكند آمده است:
«هر كس در اين گورستان (گورستان مكه) دفن شود روز قيامت ايمن مبعوث مىشود».15
يكى از امتيازات اين گورستان اين است كه برابر با بخشى از كعبه قرار دارد.
ازرقى مىگويد: پدر بزرگم مىگفت:
«هيچ درّهاى را در مكه نمىشناسيم كه كاملاً روبروى بخشى از كعبه باشد و در آن انحرافى نباشد، مگر همين درهاى كه گورستان است كه بطور مستقيم روياروى و برابر كعبه است».16
مقبرة المعلاة از گذشته تاكنون مورد احترام مردم مكه بوده و برخى نيز عقايد خاصّى درباره آن داشتهاند.
محمد بن منصور مىگويد: از افراد مورد اعتماد ساكن مكّه شنيدم كه مىگفتند ابا نصر ابن الفخار گفته است: «در خواب ديدم انسانى را كه در قبرستان معلاة به خاك سپرده شده بود، از قبر خارج ساخته، به محل ديگرى منتقل مىكنند علّت آن را پرسيدم، گفتند: اين قبرستان بدعتگزاران را در خود نمىپذيرد».17
برخى از اهل سنّت زيارت اين قبرستان را بدان جهت كه تعدادى از صحابه و تابعين و بزرگان از علما و شايستگان را در خود جاى داده، مستحب دانستهاند.18 و از آنجا كه كوه حجون مشرف بر اين قبرستان است، برخى آن را «مقبرة الحجون» ناميدهاند.19
جوهرى مىگويد: «حَجُون (به فتح حاء) كوهى است در مكه و آنجا قبرستان است».20
ابن اثير نيز مىگويد: «حَجون كوهى است در مكّه مُشرف بر شِعب جَزّارين (قصّابان)».
ابن مسعود در روايتى گفته است:
«روزى پيامبر ـ ص ـ در كنار اين قبرستان توقف نموده و فرمود: خداوند از اين بقعه، يا از اين حرم هفتاد هزار نفر را برمىانگيزد و بدون حساب به بهشت وارد مىكند، هر يك از آنان هفتاد هزار نفر را شفاعت مىكنند، چهرههايشان همچون ماه شب چهارده درخشان است.
آنگاه ابابكر پرسيد: اى رسول خدا ـ ص ـ اينان كيانند؟ فرمود: ايشان غريبانند.21
محمد حسين هيكل در توصيف گورستان معلاة مىنويسد:
«قبرستان معلاة در شمال شرقى مكه قرار گرفته، و از شمال و غرب ميان دو كوه محصور است. در فاصله بين قبرستان و كوهها از سمت شرق، مساجد و خانههايى وجود دارد. پيشينه اين گورستان به قبل از اسلام برمىگردد و از آن زمان تاكنون پيوسته قبرستان مردم مكّه بوده است. شايد علّت آن كه اين قبرستان تاكنون باقى مانده، قداستى است كه مردم مكه براى قبور قديمى آن قائلند».22
فاصله گورستان معلاة تا باب بنى شيبه در مسجدالحرام 2127 ذراع يعنى حدود 1042 متر است.23
در قبرستان معلاّه بسيارى از چهرههاى سرشناس تاريخ اسلام مدفونند كه اسامى برخى از آنان بدين شرح است:
1 ـ قصى بن كلاب:
وى در شمار اولين كسانى است كه در حجون مدفون شد، او در مكه بمرد و بدنبال دفن وى در حجون، مردم نيز مردههاى خويش را در اين مكان به خاك سپردند.24
2 ـ عبد مناف.25
3 ـ عبدالمطلب.26
4 ـ هاشم.27
5 ـ ابوطالب28 وى در سن هشتاد و چند سالگى و در سال دهم بعثت وفات يافت و در قبرستان حجون مدفون شد.29
6 ـ حضرت خديجه بنت خويلد(س) همسر باوفاى رسول خدا ـ ص ـ و امّ المؤمنين. ايشان پس از خروج از شعب ابى طالب و پايان يافتن تحريم اقتصادى دشمن، در سنّ 65 سالگى بدرود حيات گفت و در حجون دفن گرديد.30 مرگ خديجه براى پيامبر ـ ص ـ سنگين بود و آن حضرت را بشدّت غمگين و متأثر ساخت.
7 ـ قاسم فرزند رسول خدا ـ ص ـ .31
8 ـ طيّب (عبداللّه) فرزند رسول خدا ـ ص ـ .32
رسول خدا ـ ص ـ در مكه داراى فرزندانى شد به نامهاى:
1 ـ قاسم
2 ـ طيب (عبداللّه)
3 ـ طاهر
4 ـ زينب
5 ـ رقيه
6 ـ ام كلثوم
7 ـ فاطمه (سلام اللّه عليها)
ابن هشام مىگويد: «قاسم از همه بزرگتر بود و پس از او طيّب و طاهر بودند».33
قاسم قبل از بعثت بدنيا آمد، ليكن عبدالله كه نام ديگرش طيّب است و نيز طاهر در دوران اسلام و پس از بعثت متولد شدند.34
9 ـ سميّه مادر عمّار اوّلين زن شهيده اسلام، نام وى سميّه دختر خباط است.
10 ـ عبدالله فرزند ياسر و برادر عمّار.
11 ـ حذامه بنت خويلد خواهر حضرت خديجه كبرى ـ عليها سلام ـ
12 ـ اسماء دختر ابابكر.
13 ـ زينب بنت مظعون خواهر عثمان بن مظعون و همسر عمر بن خطاب.
14 ـ عبدالله فرزند شهاب بن عبدالحرث جدّ محمد بن شهاب زهرى.
15 ـ عبدالله فرزند عمر بن خطاب، مادر وى زينب بنت مظعون بود، وى در سال 74 هجرى در 84 سالگى در مكه درگذشت، چون مرگش فرارسيد به عبدالله بن خالد وصيت كرد كه حجاج بن يوسف ثقفى ـ كه پس از كشتن عبدالله بن زبير امير مكه بود ـ بر او نماز نگزارد، عبدالله بن خالد شبانه بر جسد عبدالله بن عمر نماز گزارد و او را در همين مكان كه اينك مدفون است دفن كرد.35
16 ـ عبدالله فرزند زبير بن عوام.36
مجدالدين ابى الطاهر محمد بن يعقوب حافظ فيروزآبادى*(3)و محمد بن علوى مالكى هر يك در رابطه با دفن شدگان در حجون تأليفاتى داشته و به تفصيل اسامى برخى از صحابه، تابعين، دانشمندان و عرفاى مدفون در اين گورستان را ذكر كردهاند.37
برخى از مورّخان گمان كردهاند قبر آمنة بنت وَهَب بن عبد مناف، مادر پيامبر ـ ص ـ نيز در اين قبرستان قرار دارد، ليكن ابن هشام در سيره، و محمد بن سعد در طبقات گفتهاند: «مرگ آمنه ـ سلامالله عليها ـ در ابواء؛ از منازل ميان مكه و مدينه اتفاق افتاد، و در همان مكان نيز به خاك سپرده شد».38
ابواء در ناحيه شرقى شهر ـ مستوره ـ واقع شده و از رابغ تا ابواء حدود 43 كيلومتر است.39
گورستان حجون تا قبل از سلطه وهابىها مورد توجه خاصّ مكّيان و زائران بيتالله الحرام بوده، و مردم براى زيارت قبور به آنجا مىآمدند. محمد حسين هيكل در اين زمينه مىنويسد: «قبور قبرستان معلاة، هم اينك صاف و با زمين برابر است ليكن قبل از سلطه وهابىها بر حجاز اينچنين نبوده است.
بر بالاى قبور آثارى وجود دارد كه بر روى آن با خط كوفى، و يا خط ثلث زيبا، آيات قرآن و در برخى موارد اسامى صاحبان قبور نوشته شده است. وى كه به همراه دوستش شيخ عبدالحميد به زيارت اين قبرستان رفته در ادامه مىنويسد:
نگهبان گورستان ما را كمى دورتر از قبرها نگهداشت و با اشاره دست، صاحبان آنها را معرفى مىكرد و مىگفت: اين قبر عبدالله بن زبير است، اين قبر اسماء دختر ابابكر است...
در طرف كوه و شمال گورستان ديوار بلندى وجود داشت كه به دليل بلندى آن، قبور مشخص نبـود، حميدى به من گفت: وهابىها اين ديوار را كشيدهاند تا قبر مادر مؤمنان خديجه [عليهاسلام] و قبور بنىهاشم و اجداد رسول خدا ـ ص ـ از ديدگان مخفى بماند و حاجيان و زائران براى تبرك جويى به آنها نزديك نشوند.40
نگهبان قبرستان گفت: روى قبر خديجه [عليهاسلام] گنبدى بلند و زيبا بود كه طبق عقيده مورّخان در سال 950 هجرى و در دوره حكومت داودپاشا بوسيله «محمد بن سلميان جركسى» رئيس دفتر وى بناگرديد و پس از سلطه وهابيان و ورود آنان به شهر مكّه به دست آنان ويران شد.
قبور عبدالمطلب، عبدمناف اجداد رسول خدا ـ ص ـ و نيز ابوطالب عموى آن حضرت نيز گنبدهايى داشته كه همه را تخريب كردهاند.41
«پاشـا» هنگـام ورود به مكـه در قبرستـان معـلاة، قبّـههاى قبـور حضـرت خديجـه ـ عليهاسلام ـ عبدمناف، عبدالمطّلب، هاشم، و ابىطالب را ديده و تصاوير آن را در پايان كتاب خود به چاپ رسانده است.42
منطقه حجون علاوه بر اهميتى كه بخاطر مدفون شدگان در اين گورستان دارد، از قداست خاصى نيز نزد مسلمانان ـ خصوصاً اهل سنت ـ برخوردار است؛ زيرا پيامبر ـ ص ـ هنگام مراجعت از مدينه و ورود به مكّه، از همين منطقه وارد شهر شده و در همان مكان سكونت داشتند.
محمد بن جبير بن مطعم از پدربزرگش نقل مىكند كه: «پيامبر ـ ص ـ در فتح مكّه در حجون داخل خيمهاى زندگى مىكرد و براى هر نماز به مسجد مىآمد».
ازرقى نيز مىنويسد: «پيامبر ـ ص ـ پس از هجرت به مدينه، در سفر به مكه به خانههاى مكه پاى نگذاشت و هرگاه طواف ايشان تمام مىشد به منطقه بالاى مكّه ـ در حجون ـ مىرفت و در خيمههايى كه براى آن حضرت سرپا كرده بودند اقامت داشت و از همان جا به مسجدالحرام مىآمد و برمىگشت».43
ابوموسى اشعرى نيز پس از مراجعت از صفّين در درّه ابى دب ساكن شد. وى مىگفت: «مىخواهم همسايه قومى باشم كه مكر و نيرنگ نمىكنند.» و مقصودش مردگان بود.44
در تاريخ آمده است: هنگام ولاديت رسول خدا ـ ص ـ شنيده شد: گويندهاى بر بالاى حَجون مىگويد:
«سوگند مىخورم كه هيچ زنى از مردم نزاييده، و هيچ مادرى نوزادى به دنيا نياورده است».
«چنانكه اين مادر سپيد روى بالنده، و پيراسته از پستى قبايل و گرانمايه، نوزاد به دنيا آورده است».45
همچنين ابى سلمه مىگويد: «پيامبر به هنگام فتح مكه بر حَجُون ايستاده و ـ خطاب به شهر مكه ـ فرمودند:
«به خدا سوگند كه تو بهترين و محبوبترين سرزمينها در نظر خداوندى و اگر مرا از تو بيرون نكرده بودند هرگز از تو بيرون نمىرفتم، جنگ و خونريزى در اين سرزمين براى هيچكس پيش از من روا نبوده و براى هيچكس پس از من نيز روا نيست».46
فرزند اباذر نيز در دامنه حجون خانهاى داشته و در آن زندگى مىكرده است.47
برخى گمان مىكنند پيامبر ـ ص ـ و برخى از خاندان و يارانش نزديك به سه سال در همين منطقه به محاصره قريشيان درآمده، و اينجا را شعب ابىطالب معرفى مىكنند، ليكن اين گمان نادرست است.
در شماره سوّم از ميقات حج، ص 149 به تفصيل آن را بررسى، و با استفاده از منابع و مدارك معتبر ثابت نمودهام، كه شعب ابى طالب در نزديكى مسجدالحرام و در كناره كوه ابوقبيس واقع شده است.
1 ـ عقد الثمين، ج 1، ص 222. 2 ـ اخبار مكه، ازرقى، ص 471 ـ معجم معالم الحجاز، ص 56 . 3 ـ معجم البلدان، ج 3، ص 347. 4 ـ لسان العرب، ص 792 ـ 791 ، دارالكتاب المصرى. 5 ـ مرآة الحرمين، ص 31 ، دارالمعرفة، بيروت. يا شفاء الغرام، ج 1، ص 285 (ديده شود). 6 ـ اخبار مكه، ازرقى، ص 473 . 7 ـ همان مدرك. 8 ـ شفاء الغرام باخبار البلد الحرام، ج 1، ص 284 . 9 ـ فقه العبادات (الحج)، ص 205. 10 ـ ازرقى، اخبار مكه، ص 470 . 11 ـ الاغانى، ج 1، ص 322. ـ ازرقى، اخبار مكه، ص 520 ـ 473 . 12 ـ الاغانى، ج 1، ص 218 . 13 ـ همان. 14 ـ الاغانى، ج 19، ص 78 . 15 ـ ازرقى، اخبار مكه، ص 470 . 16 ـ همان . 17 ـ شفاء الغرام باخبار البلد الحرام، ج 1، ص 285 . 18 ـ همان. 19 ـ فقه العبادات (الحج) حسن ايوب، ص 205. 20 ـ لسان العرب، ص 792 ـ 791 . 21 ـ فى رحاب بيت الله الحرام، ص 252 . 22 ـ محمد حسين هيكل، فى منزل الوحى، ص 210 . 23 ـ ابراهيم رفعت پاشا ـ مرآة الحرمين، ص 339 . 24 ـ عقد الثمين، ج 1، ص 147 . 25 ـ مرآة الحرمين، ص 31 . فقه العبادات، ص 205. 26 ـ همان. 27 ـ همان. 28 ـ همان. 29 ـ ابن اثير، اسدالغابه فى معرفة الصحابه، ج 1، بيروت، دارإِحياء التراث العربى. 30 ـ مرآة الحرمين، ص 31 . فقه العبادات (الحج) حسن ايوب، ص 205. 31 ـ بحارالانوار، ج 19، ص 20. 32 ـ همان. 33 ـ ابن اثير، البداية و النهاية، ج 3، ص 294. 34 ـ يعقوبى، تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 20 . 35 ـ اخبار مكه ازرقى، ترجمه آيتى، ص 471 ـ تهران 1368 . 36 ـ فى رحاب بيتالله الحرام، ص 258 ـ 252. حسن ايوب، فقه العبادات الحج، ص 205 . 37 ـ فى رحاب بيتالله الحرام، ص 258 . 38 ـ ابن هشام. سيره، ص 177، ج 1، چاپ مصر 1355 هجرى قمرى. محمد بن سعد، طبقات، ص 73، بخش اول، ج 1، چاپ ادوارد ساخا و بريل. 39 ـ المغانم المطابه فى معالم طابه، ص 6 . 40 ـ محمد حسين هيكل، فى منزل الوحى، ص 210 . 41 ـ همان، ص 212. 42 ـ پاشا، مرآة الحرمين، ص 32 ـ 31 . 43 ـ ازرقى، اخبار مكه، ص 430 . 44 ـ همان، ص 519 . 45 ـ سبل الهدى والرشاد، ج 1، ص 426 . 46 ـ ازرقى، اخبار مكه، ص 426، تهران 1368 . 47 ـ ازرقى، ترجمه اخبار مكه، ص 431 ـ 430، تهران 1368 . * كديد، جايى ميان مكّه و مدينه، در چهل و دو ميلى مكّه (معجم المعالم الحجاز، ج 7، ص 204) ** مأزمين دو كوه يا درّه ميان آنها ميان مشعر و منى نزديك وادى محسّر. * نام اين كتاب ـ اثارة الحجون الى زيارة الحجون ـ مىباشد كه در چاپخانه ماجديه مكه در سال 1332 ه . ق به رشته طبعدرآمده است.