سيد عباس رضوى
نـهـادها هر چند بزرگ و بـا ارزش بـاشـنـد آفتها و خطـرها يشان بيش تر و در هـم كوبنده تر اسـت. امـانـتها و رسالتها نيز ايـن چنيـن هستند به ميزان بزرگـى والايـى و ارجـمـنـدى و گرانبهايى كه دارند مـواظبت فزون ترى را خـواسـتارند و نگهبانان و رسالت بـانـان هشيـارتـر و زيـرك تـرى نيـاز دارند.
حـوزه از كانونهاى پرارزش و والاه جاه اسلام است و جايگاهى بس در اوج و پـرفـراز دارد; بـا رسـالـتى بزرگ بسان رسالت پيامبران داراى پـيـشينه اى شايسته و درخشان. روشن است آفت زدگى و رنجور شـدن ايـن كـانـون مقدس اسلام و مسلمانان را با خطر رو به رو و سستى آن به ناتوانى امت اسلامى مى انجامد.
بـه گواه تاريخ هر جا اين نهاد به درماندگى و كاستى دچار گشته و نـيـروهاى آن در انجام رسالت خويش كوتاهى كرده يا آن گونه كه بـايد و شايد تلاش نورزيده اند اسلام با مشكل روبه رو شده است.
امـام خمينى چونان نگهبانى تيزبين و دورنگر بر بلنداى حوزه به ديده ورى ايستاده
بود و با نگاهى نافذ به گذشته و اينده خطرها و دردهـايـى كـه سـلامـت ايـن مـركز را تهديد مى كند شناسايى و پـيـشاپيش اعلان كرد. هشدار داد: آسيب ديدن بنيان حوزه نه تنها نـابودى روحانيت را در پى دارد كه پيامد بازتاب آن اسلام وجامعه را نـيـز بـه بـحـران مى كشاند مردم روحانيت را نگهبان دين مى شـمـرنـد آنـچه مردم را به دنبال حوزه به حركت درآورده ميراث هـزارسـالـه عـلما بوده كه هر كدام قطره اى بر آن افزوده و اين ذخـيـره بـزرگ پديد آمده است. راهيابى و رسوخ آفت به بدنه حوزه هـا خـسـارتى است هول انگيز و بر باد دهنده دستاوردهاى پيشين و نـيـز مـكـتـبـى كـه حـوزه بـه دفاع از آن رسالت دارد اگر مردم دربـاورهـاى خود سست شدند و بار بر زمين نهادند دين از حركت و بالندگى باز مى ماند.
ايـن نـوشـتـار مـرورى دارد بر نگرانيهاى امام درباره مسائل ارزشـى آمـوزشـى اجـتـماعى و تشكيلاتى حوزه و روشهايى كه براى جلوگيرى از خطر به كار بسته است.
الـف. تجمل گرايى: افزون طلبى و پافرانهادن عالمان و روحانيان از آنـچه براى يك زندگى ميانه ضرورت دارد از دل نگرانيهاى مهم امام به شمار مى رود.
در نـگـاه آن پير پارسايان درخت آگاهى آن گاه ميوه مى دهد كه بـا كردار همدم بوده و جوينده دانش به صفات نيكو آراسته باشد و تـجـمـل گـرايى و شيفته دنياى دون به درخت آگاهى آفت مى زند و ايـن چـراغ پـرتوافشان و راهياب از پرتو افشانى و راهيابى باز مى دارد و ويرانگريهايى را در پى دارد:
1. تباهى معنويت: معنويت كه هدف و جانمايه اصلى اين نهادست در لـجـن زار شيفتگى به زخارف دنيا تباه مى گردد. خود جويى به جاى خـدا خواهى مى نشيند و نيرو و توانى كه بايستى در يارى دين خدا به كار رود در خدمت
خودخواهيها به كار گرفته مى شوند.
2 . پژمرده شدن نهال دانش: دانش پژوهش در پرتو ساده زيستى و به دور مـانـدن از تـجمل گرايى و حركتهاى تبذيرى و اسراف گرايانه بـه كـمـال مى نشيند و راه پيشرفت را مى پويد. آن كه همه فكر و انـديشه اش براى رفاه بيش تر به كار گرفته مى شود مزه دانش را نـمـى چشد و پرنده فكرش در راه كشف دقايق علوم به پرواز در نمى آيد.
امـام تـاكـيـد دارد: كـسانى كه سر منشا كارهاى بزرگ شدند و در مـيـدان فـقـه و فـلـسفه و اجتماع پيشتاز بودند ساده زندگى مى كـردنـد و در خـانه هاى كوچك و تهى از امكانات معمولى كتابهاى پـرارزش نـوشتند و شاگردان بنام تربيت كردند. صاحب جواهر و شيخ انصارى زندگى ساده و بى پيرايه داشتند و شيخ عبدالكريم حائرى و شـيخ ابوالقاسم قمى و شيخ مهدى و ميرزا محمد تقى برقعى و ميرزا مـحـمـد ارباب كه آن همه بركتها به دستشان جارى شد ساده زندگى مى كردند.1
(تمام مصنفين از اين كوخ نشينان بودند... آن اشخاصى كه اين فقه را بـه ايـن غـنـا رساندند و آن اشخاصى كه اين فلسفه را به اين غـنـا رسـاندند كاخ نشين نبودند كوخ نشين بودند. شيخ طوسى كه مـبـدا ايـن امور و ارزنده ترين اشخاص در جامعه تشيع بوده است يـك كـاخ نـشين نبوده است... در قشر مرفه نمى شود يك همچو كارى انـجام بگيرد... صاحب جواهر كه يك همچو كتابى نوشته است... كاخ نـشـيـن نـبـوده... از يك آدمى كه علاقه به شكم و شهوات و مال و منال و جاه و امثال اينها دارد اين كارها بر نمى آيد.)2
امـام در گامى فراتر به دست اندركاران حوزه هشدار مى دهد: بيش از ايـن
كه در انديشه تشكيلات ظاهرى و زياد كردن ساختمان باشند تـلاش ورزنـد ساختار درونى و معنوى ساكنان آن را دگرگون سازند و سطح آگاهيها و ارزش پذيريها را بالا برند.