دیگه می ذارمت کنار (مجموعه شعر)

مریم حیدرزاده

نسخه متنی -صفحه : 30/ 7
نمايش فراداده

طاقت ناتمام

همنفس گلم سلام ، ديگه يه گوله آتيشم

مضحکه دوستم نداري ، دلم مي خواد بياي پيشم

عجيبه ، وقتي نمي خواي من يکي دوونه ترم

منتظرم ناز کني و فقط بشينم بخرم

يکي مي گفت ، که آدما ، بيشترشون اينجورين

بر عکس آرزوهاشوم ، عاشق هم تو دورين

ولي تو چي ، نه دوريو ، نه نزديکي دلت مي خواد

اولش اينجور نبودي ، خوب يادمه ، يادت مي ياد؟

باز که مث قبليا شد ، باز که م يذارمش کنار

چشات چه برقي مي زنه ، تو قاب عکست ، رو ديوار

راستي يه چيزي رو بگم ، پشت سرم حرف مي زنن

مي گن که جادو کردنش ، دوستن اونا يا دشمنن ؟

همش مي پرسن اون چي شد ؟ آره ديگه تو رو مي گن

يکي مي گفت اينجور کسا ، فکر يه آدم ديگن

چيکار کنم ، خودت بيا ، جواب حرفا رو بده

به قول جويا هوا ، بهمنه ، نامساعده

به تو نمي شه راس نگم ، از اين خيالا ترسيدم

از تو چه پنهون يه کمي پنهوني از تو رنجيدم

به اونا چيزي نمي گم ، به هيچکي حرفي نزدم

هر چيه من مال توام، اين کارا رو خوب بلدم

اما تا کي ؟ بايد تا کي اين نقشا رو بازي کنم؟

حالا که راضين همه ، بايد تو رو راضي کنم ؟

راستي عجب دنياييه ، کاراش غريب و وارونس

ديوونه کم بود ، خودشم از همه بيشتر ديوونس

ببين گلم ، بهشت من، طاقت شونه هام کمه

عين ياس همسايمون ، شاخه ي آرزوم خمه

زخم زبون آدما هر ثانيه زيادتره

همش مي گن کجاس ؟ چي شد ؟ تو رو نمي خواد ببره ؟

مادربزرگ مي گفت برو طالعتو يه جا ببين

منم آوردم عکستو ، گفتم تو فالم اينه ، اين

همه بهم مي خنديدن ، تو هم بودي مي خنديدي ؟

کاش خودتو به جاي من مي ذاشتي و مي فهميدي

خب ديگه دردا خيلي شد ، به درد آوردم سر تو

گفتم شايد دريابي اين ديوونه ي پرپر تو

يه سر بزن ، يه کار بکن ، اينجا يه کم آروم بشه

منم اگه دوس نداري ، بگو بذار تموم بشه

يه نامه ي تابستوني ، تو يک شب ابري تير

تکليفمو روشن کن و حق دل من و بگير

دوست دارم تکراريه ، خيلي بهت نياز دارم

قلبمو با هر چي توشه ، واست ، تو نامت مي ذارم

اگه دوسم داشتي که هيچ ، فقط رو نامه دس بکش

اگر نه ، راحت بگوو بدون من نفس بکش

فقط حقيقتو بگو ، هر چي تو قلبت مي گذره

به حرف قلبت گوش بده ، اينجوري خيلي بهتره