همنفس گلم سلام ، ديگه يه گوله آتيشم
مضحکه دوستم نداري ، دلم مي خواد بياي پيشم
عجيبه ، وقتي نمي خواي من يکي دوونه ترم
منتظرم ناز کني و فقط بشينم بخرم
يکي مي گفت ، که آدما ، بيشترشون اينجورين
بر عکس آرزوهاشوم ، عاشق هم تو دورين
ولي تو چي ، نه دوريو ، نه نزديکي دلت مي خواد
اولش اينجور نبودي ، خوب يادمه ، يادت مي ياد؟
باز که مث قبليا شد ، باز که م يذارمش کنار
چشات چه برقي مي زنه ، تو قاب عکست ، رو ديوار
راستي يه چيزي رو بگم ، پشت سرم حرف مي زنن
مي گن که جادو کردنش ، دوستن اونا يا دشمنن ؟
همش مي پرسن اون چي شد ؟ آره ديگه تو رو مي گن
يکي مي گفت اينجور کسا ، فکر يه آدم ديگن
چيکار کنم ، خودت بيا ، جواب حرفا رو بده
به قول جويا هوا ، بهمنه ، نامساعده
به تو نمي شه راس نگم ، از اين خيالا ترسيدم
از تو چه پنهون يه کمي پنهوني از تو رنجيدم
به اونا چيزي نمي گم ، به هيچکي حرفي نزدم
هر چيه من مال توام، اين کارا رو خوب بلدم
اما تا کي ؟ بايد تا کي اين نقشا رو بازي کنم؟
حالا که راضين همه ، بايد تو رو راضي کنم ؟
راستي عجب دنياييه ، کاراش غريب و وارونس
ديوونه کم بود ، خودشم از همه بيشتر ديوونس
ببين گلم ، بهشت من، طاقت شونه هام کمه
عين ياس همسايمون ، شاخه ي آرزوم خمه
زخم زبون آدما هر ثانيه زيادتره
همش مي گن کجاس ؟ چي شد ؟ تو رو نمي خواد ببره ؟
مادربزرگ مي گفت برو طالعتو يه جا ببين
منم آوردم عکستو ، گفتم تو فالم اينه ، اين
همه بهم مي خنديدن ، تو هم بودي مي خنديدي ؟
کاش خودتو به جاي من مي ذاشتي و مي فهميدي
خب ديگه دردا خيلي شد ، به درد آوردم سر تو
گفتم شايد دريابي اين ديوونه ي پرپر تو
يه سر بزن ، يه کار بکن ، اينجا يه کم آروم بشه
منم اگه دوس نداري ، بگو بذار تموم بشه
يه نامه ي تابستوني ، تو يک شب ابري تير
تکليفمو روشن کن و حق دل من و بگير
دوست دارم تکراريه ، خيلي بهت نياز دارم
قلبمو با هر چي توشه ، واست ، تو نامت مي ذارم
اگه دوسم داشتي که هيچ ، فقط رو نامه دس بکش
اگر نه ، راحت بگوو بدون من نفس بکش
فقط حقيقتو بگو ، هر چي تو قلبت مي گذره
به حرف قلبت گوش بده ، اينجوري خيلي بهتره