در بخش اول گلگشتي در بوستان شعر لرستان, نويسنده ,
معتقد بود كه لرستان, « سرزمين شاعران بي كتاب » عنوان گرفته است, با اين وصف, شماري از شاعران اين ديار چنان خوش درخشيده اند كه به عنوان وزنه اي در ادبيات معاصر به شمار مي آيند و اشعار دلنشين آنان در مطبوعات و مجموعه شعرها به چاپ رسيده است.
شرفشاهي, با بررسي اجمالي شعر امروز لرستان سعي داشت
كه شاعران اين سامان را به شما خوانندگان علاقه مند به ادب و شعر بشناساند. اكنون ادامه نوشتار را بخوانيد:
علي دريكوند (راهي:)
بي خبر صاحب سخن در مجلس تشخيص نيست
عمر بايد كرد وقف راه دشوار ادب
عباس غضنفري امرايي:
جليل احمدپور:
حشمت الله شفيعيان:
من از اينجا نخواهم رفت, من اينجا پاي دربندم, اسير ناله ها و ضجه ها و تير لبخندم. . .
رضا حسنوند:
اسفنديار ملايري:
. . . آه اي ديلميان پتك در دست, قانون درسر, شمشير به بزمتان
خونين, و قاضي به رزمتان لرزان. . .
شهين جهان آرا:
. . . قاصدكها, در منقار كلاغها, اسيرند, مسيح را بار ديگر به صليب كشيده اند, در اين خشكسال, به دنبال چه مي گردي
سعيد رشنو:
احمد حجتي:
داوود ياراحمدي:
. . . ريشخند ماهيها, به افكار كژمژ آب, وقتي, سيبي در حوض
, مي افتد. . .
بهمن كرم اللهي:
ابوالقاسم عبدلي:
عباس سپه وند:
رضا موسوي:
از دفتر پينه هاي دستت
مفهوم سرود ناب را مي خوانيم
حجت الله عليپور:
علي گودرزيان:
حميد رضا حسين پور:
دكتر نورالله مريدي:
پوريا پدرام:
فاطمه زرين جويي:
مهرداد سوريان:
هوشنگ حبيبي:
سيد كمال رضوي:
محمدرضا ذكايي:
مهري اديب:
راضيه بهرامي:
علي حجتي:
صادق ذاكر:
عبدالرضا فريدزاده:
مردي, برون دويد, از خود, شيدا و شنگ, به جستجوي ما ,
تا هر كجا, تا هر كجاي كجاها رفت, و در كجاي هر جا, ما را
يافت. . .
حجت الله مهدوي:
نصرت الله مسعودي:
. . . سحر سيماب بر پنجره مي پاشاند, و طنين روشنا, در تمام
اشيا مي پيچد, لبخند آينه, به جنونم كشانده است, و هزار
بال پريدن, بر شانه ام فواره مي زند, تا پژواك پنجره اي نباشم ,
در تكرار تلخ يك تصوير. . .
حسين فريدزاده:
مسعود مرادي:
. . . زني سياهپوش, شانه هاي تكيده ام را گل مي مالد, و دستي
نور را, از چشمهايم, مي دزدد, گو كه مردي سترگ به كوچ
نشسته, ييلاق قبيله ام را. . .
مجيد ميرزايي:
عبدالحسين ميري:
هادي ني زن حسيني:
عبدالرضا شهبازي:
. . . هشت بهار آتش, در چشمانتان شكوفه كرد, دستهايتان, در
خاك سوخته جنوب, جوانه زد, در پنجمين بهار, با چمداني
از خاطره, از كنارتان عبور كردم. . .
بابك لطيفي:
پژواكها, آهوان, رميده فريادند, و كودكان, لاشه پرندگان را
شخم مي زنند, معجزه عشق, ققنوس غمت بود در دلم, بانو!
نسرين جافري:
. . . هنوز به خاطرم نرسيده است, كه در آن شهر بي سايه, چه
چيزي را گم كرده ام, وقتي برمي گشتي, صدايت بوي نم مي داد
, بوي چاهي كه آب هايش, در سياره ديگري مي ريخت. . . به كارگيري واژه هاي محلي و يا استفاده از تعبيرات بومي از ويژگيهاي شعر شاعران امروز لرستان است. همچنين گاه ديده مي شود كه شاعران اين سامان در اشعار خويش از عناصر ديگري كه رنگ و بوي جغرافيايي اين منطقه را دارد مدد مي جويند كه همين امر موجب انس و الفت خواننده بومي مي شود و براي خواننده غيربومي اين اشعار به منزله سفري است اثير و رويايي در گسترده دل انگيز تاريخ, طبيعت و فرهنگ و تمدن ديرپاي لرستان.
برخلاف شعر دوره گذشته لرستان كه به لحاظ فقر اقتصادي بيشتر حالت شكوائيه و ناليدن از بخت ناسازگار داشته است , شعر معاصر لرستان آرمان گرايانه تر مي نمايد. همچنين رويكرد به مضامين مذهبي در شعر شاعران اين دوره نمودي چشمگيرتر يافته است. شعر « مويه » يا سوگ سروده ها نيز سهم مهمي در اشعار دوره حاضر لرستان دارد. اين شيوه شعر كه در گذشته نيز در ماتم مرگ جنگاوران و دلاوران سروده مي شد و از سابقه كهني برخوردار است, هنوز جايگاه خويش را در سروده هاي غم آلود شاعران اين خطه حفظ كرده است.
از حيث اشعار غنايي و يا به تعبير يكي از دوستان لرستاني « چوناني » كه شاخه اي از شعر غنايي به شمار مي آيد در يكي دو دهه اخير توجه كمتري به چشم مي آيد. احتمالا نزديكي و آشنايي شاعران لرستاني با شعر مبنا (فارسي) و تحت تاثير جريان قوي شعري كه حاكم بر كشور است موجب شده تا آنان گاه از مبدا خويش فاصله بگيرند. اين تاثيرپذيري در برخي از شاعران لرستاني به حدي است كه اگر نام آنان را از زير شعرشان برداريم هيچ صفت مشخصه اي براي تمايز اثر آنان از شعر ديگر شاعران كشور وجود ندارد. اين وضعيت بيشتر در آثار شاعراني ديده مي شود كه در قالبهاي شعر آزاد طبع آزمايي مي كنند و مي كوشند تا در فرم و محتوا به مرحله اي برسند كه سخن آنها فراتر از مرزهاي جغرافيايي قرار گيرد. كه البته اگر تمام دغدغه هنرمند اين شود كه هنگام سرودن فقط به جاودانگي و ديگران بينديشد, نتيجه اين مي شود كه رفته رفته آثار او با نمونه هاي كليشه اي و شعاري همرديف و همسان شود. از ديگر مشكلات شعر شاعراني كه بدين سبك روي مي آورند اين است كه علاوه بر تصويرسازي و تخيل, عنصر عاطفه و احساس نيز در شعر آنها نمودي ضعيف تر و بي رمق تر مي يابد.
بريدن ريشه هاي فرهنگي و قومي هيچگاه به هنرمند كمك نمي كند تا به افقهاي وسيع تري دست يابد. چنانچه هنرمندان و ادباي آمريكاي لاتين كه به موفقيت هاي چشمگير و گسترده اي در جهان ادبيات نايل شده اند, سبب موفقيت و پيشرفت خود اتصال و تكيه به فرهنگ ملي و قومي خويش مي دانند و بر اين باور استوار هستند كه هرگز نبايد به اصالت خويش پشت كرد و هويت خويش را به فراموشي سپرد.
در برنامه هاي فرهنگي كه در استان لرستان برگزار شده, بارها شاهد بوده ام كه چگونه شعري كه به لهجه لكي يا لري خوانده مي شود مورد استقبال عامه و خاصه مردم اين سامان قرار مي گيرد. همينطور هر چه شعري (گذشته از مسئله زبان) با روحيات مردم اين خطه هماهنگي بيشتر داشته باشد براي آنان پذيرفتني تر است.
از ديگر ويژگي هاي شعر معاصر لرستان تمايل افزونتر شاعران اين ديار به طبع آزمايي در قالبهاي كلاسيك است. ذهن شاعران لرستاني با وزن و موسيقي بسيار مانوس است و از قالبهاي شعر كلاسيك نيز بيشتر با غزل و دو بيتي سر و كار دارند.
در خاتمه اين گفتار اگر نام شاعران بزرگواري از قلم افتاده است. اميد است كه با بلند نظر اين خطا را بر برادر حقيرشان ببخشايند و اميدوارم نام نيك تمامي هنرمندان لرستان در صفحه روزگار همواره جاويد بماند.