لحظه ها و صحنه (مجموعه شعر)

مهدی سهیلی

نسخه متنی -صفحه : 112/ 30
نمايش فراداده

گلوله ي دشمن

چراغ ماه چو شب در حباب هاله نشست

به ياد آه بتيمان دلم به ناله نشست

ز جور دشمن تازي به چهره خطه ي پارس

غم زمانه و رنج هزار ساله نشست

چنان گلوله ي دشمن در يد سينه ي دوست

که خون به جاي مرکب به هر مقاله نشست

ز بس شکست قد سرو قامتمان در باغ

به هر شکوفه گل اشک جاي ژاله نشست

از آن شرار که در بزم غنچهها افتاد

خدا گواست چه داغي به جان لاله نشست

ز آه من که بر اين نامه ريخت خامه بسوخت

به گريه آتش اشکم بر اين رسانه نشست