لحظه ها و صحنه (مجموعه شعر)

مهدی سهیلی

نسخه متنی -صفحه : 112/ 52
نمايش فراداده

هنگامه ي طور

من عاشق گمراهم از وسوسه دورم کن

غايب شده ام از تو سرمست حضورم کن

از بسکه سيهکارم شب از نفسم زايد

اي شمس و قمر از تو سر چشمه ي نورم کن

شيطان غرورم من از قريب تو دورم من

تا سجده کنم بر گل خالي ز غرورم کن

من معصيت آلودم بايد که جزا بينم

ر چنگ عذاب اما از لطف صبورم کن

گه گه قبسي رخشد در خلوت تاريکم

تا خيره شود موسي هنگامه ي طورم کن

مهرم تو و نورم تو جنت تو و حورم تو

من از تو تو را خواهم دلکنده ز حورم کن

در شعرم اگر شوريست از قبض تو مي بينم

اي مستي شعر از تو سرمست شعورم کن

اي روشن ناپيدا من بنده ي مهجورم

تا قرب تو را يابم از وسوسه دورم کن