زبان های رایج در کانادا و وضعیت زبان فارسی

ایران.رایزنی فرهنگی.اتاوا

نسخه متنی
نمايش فراداده

زبان هاي رايج در كانادا و وضعيت زبان فارسي

رايزني فرهنگي ج .ا.ايران ـ اتاوا

پيشگفتار

دپارتمان آمار دولت كانادا در سال 1997 نتايج بخشي از سرشماري 1996 را در مورد زبان مردم كانادا منتشر ساخت.(1) اين نتايج به تفكيك ناظر بر زبان مادري Mother tongue(2)، زبان خانواده Home Language(3) و ميزان دانش آنها اززبان هاي رسمي كانادا است.(4) بررسي اين نتايج به خوبي تحولات فرهنگي و اجتماعي و به خصوص تأثير پديده مهاجرت بر تركيب فرهنگي اين كشور را نشان مي دهد. اين نتايج به خوبي نشان مي دهد كه مهاجران چگونه با استفاده از زبان مادري خود بر محيط فرهنگي ميزبان تأثير گذارده و چگونه تحت تأثير زبان محيط جديد قرار مي گيرند.

نگاهي به سير تحول زبان هاي غير رسمي در كانادا به خصوص زبان هاي ايتاليايي، آلماني و اوكرايني كه زماني پس از زبان هاي انگليسي و فرانسه قرار مي گرفتند نشان مي دهد كه زبان گنجينه اي است كه حفظ آن در نسل هاي بعدي مهاجران نياز به برنامه ريزي دقيق دارد وگرنه نسل هاي دوم و سوم مهاجران از آمار كساني كه به زبان پدران و مادران خود سخن مي گويند كسر مي شود. ايرانيان بسياري ظرف دو دهه اخير به كانادا مهاجرت كرده اند و طبيعتاً فرهنگ و زبان فارسي ارمغاني است كه با خود به سرزمين جديد آورده اند. زبان فارسي بخش مهمي از فرهنگ و تمدن ايراني ـ اسلامي است كه بايد نسل به نسل در ميان ايرانيان مهاجر حفظ شود. اگر نسل امروز رواج زبان فارسي و تشويق جوانان به تكلم به زبان فارسي را وجهه همت خود قرار ندهد به زودي شاهد خواهيم بود كه علي رغم افزايش ايراني تبارها در كانادا، جمعيت فارسي زبانان رشد منفي نشان دهد.

در اين گزارش سعي شده است ضمن بررسي تركيب زباني كانادا و تغييرات آن در طول زمان و در     استان ها و شهرهاي مختلف كانادا، وضعيت زبان فارسي را در كشور كانادا، دانشگاه ها و مدارس اين كشور توضيح دهيم. بنابراين مطالب در اين گزارش ذيل دو بخش مطرح مي شود. بخش اول گزارش به وضعيت زبان در جامعه كانادا پرداخته و تغييرات حاصل از پديده مهاجرت را در مقاطع مختلف مورد بررسي قرار مي دهد ضمن اين كه زبان هاي رايج در جداول متعدد به تفكيك استان و شهرهاي مختلف كانادا با يكديگر مقايسه شده اند.

بخش دوم گزارش به طور خاص به جايگاه زبان فارسي در كانادا پرداخته است. تعداد فارسي زبانان و چگونگي وضعيت زبان فارسي در مدارس و دانشگاه هاي كانادا مورد بحث قرار گرفته و در پايان هر قسمت نيز پيشنهاداتي در زمينه بهبودوضعيت موجود ارائه گرديده است.

بخش اول: زبان هاي رايج در كانادا

تنوع زبان مادري Mother tongue در كانادا

آمار گوياي اين نكته است كه چند زباني Multilingualism در كانادا به دليل افزايش جمعيت مهاجرين، رو به رشد است. درسال 1996، تعداد كساني كه زبان مادري خود را زباني غير از انگليسي و فرانسه اعلام نموده اند 7/4 ميليون نفر بوده است و اين رقم رشدي معادل 1/15 درصد نسبت به سال 1991 نشان مي دهد. اين رشد 5/2 برابر از نرخ رشد جمعيت كانادا در دوره 1991 تا 1996 كه معادل 7/5 درصد بوده بيشتر است. اين فاصله احتمالاً در دوره 1996 تا 2001 بسيار بيشتر شده است چرا كه از يك طرف نرخ رشد جمعيت به 4 درصد كاهش يافته است و از طرف ديگر مهاجرين بيشتري وارد كانادا شده اند.

تعداد كساني كه انگليسي را زبان مادري خود اعلام كرده اند(5) در سرشماري سال 1996 معادل 17100000 نفر بوده است كه نسبت به دوره قبل از آن 7/4 درصد افزايش داشته است و جمعاً 60 درصد جمعيت كانادا را تشكيل داده اند. جمعيت انگليسي زبان در سال 1986 معادل 62 درصد جمعيت كانادا بوده است. در مورد فرانسه زبان ها(6) در فاصله دو سرشماري 1996 و 1991 جمعيت آنها با 6700000 نفر، 3/2 درصد رشد نشان مي دهد ضمن اينكه نسبت جمعيت آنها به كل جمعيت كانادا از سال 1951 به بعد رو به كاهش گذارده و در سال 1996 تنها 24 درصد جمعيت كانادا زبان مادريشان فرانسه بوده است. جمعيت فرانسه زبان كانادا در سال 1951 معادل 29 درصد جمعيت كانادا بوده است.

در سال 1971 آن بخش از مردم كانادا كه زبان مادريشان يكي از زبان هاي غيررسمي (7) بوده است 13 درصد جمعيت راتشكيل مي داده اند ولي در سال 1996 حدود 17 درصد مردم كانادا زبان مادري خود را زباني غير از دو زبان مزبور اعلام نموده اند. بيش از سه چهارم مهاجريني كه بعد از 1990 وارد كانادا شده اند يعني 1039000 نفر از مهاجرين زبان مادريشان غير از دو زبان رسمي بوده است. بيش از نيمي از اين افراد از آسيا و خاورميانه به كانادا مهاجرت كرده اند. يك چهارم از مهاجريني كه بين سال هاي 1991 و 1996 وارد كانادا  شده اند، به زبان چيني سخن مي گويند و يك پنجم آنها به يكي اززبان هاي عربي، پنجابي، فارسي، تاميلي و تاگالوگ صحبت مي كنند. در همه استان هاي كانادا تعداد افرادي كه زبان ماريشان زباني غير از زبان هاي رسمي بوده است به جز سه استان افزايش داشته است. به عكس آنچه در سرشماري سال 1996مشاهده       مي شود در فاصله بين سال هاي 1961 تا 1970 تنها زبان مادري 54 درصد از مهاجرين يكي از زبان هاي غيررسمي بوده است. بيش از دو سوم آن مهاجرين متولد اروپا بودند و زبان مادري يك چهارم آنها يكي از  زبان هاي ايتاليايي، آلماني يا يوناني بوده است. در آن زمان چيني ها تنها 4 درصد جمعيت مهاجرين اين مقطع زماني را تشكيل مي دادند. زبان چيني به عنوان زبان مادري رشد سريعي را از دهه 1980 با افزايش جمعيت مهاجرين تجربه كرد به خصوص در فاصله 1991 تا 1996 كه تعداد زيادي از هنگ كنگ و جمهوري خلق چين به كانادا مهاجرت نمودند و جمعيت آنان با 42 درصد افزايش به 739000 نفر بالغ گرديد. به همين دليل زبان چيني از جايگاه دوم زبان هاي غير رسمي به مكان اول ارتقا يافت و جايگزين زبان ايتاليايي شد. زبان چيني زبان 6/2 درصد ساكنان كانادا در سال 1996 بوده است و بعد از آن زبان هاي ايتاليايي، آلماني و اسپانيايي قرار مي گيرند.

گذشته از زبان چيني زبان هاي عربي، پنجابي و تاگالوگ هم سه زبان غير رسمي ديگري هستند كه به دليل افزايش تعداد مهاجرين از آسيا و خاورميانه از رشد قابل توجهي برخوردار بوده اند.

بيست و پنج سال پيش زبان هاي آلماني، ايتاليايي و اوكرايني سه زبان پيشتاز در ميان مهاجرين بودند ولي از سال 1971به بعد به دليل كاهش شديد ورود مهاجر از اروپا و بالا رفتن ميزان مرگ و مير ناشي از كهولت سن مهاجرين اروپايي جمعيت آنها نسبت به كل جمعيت كاهش يافت و اين سه زبان نيز جاي خود را به    زبان هاي شرقي دادند. در سال 1996 بيش از 47 درصد افرادي كه زبان مادري آنها اوكرايني اعلام شده بود بيش از 65 سال سن داشتند. اين رقم در مورد آلماني زبان ها 28 درصد و در مورد ايتاليايي 20 درصد بوده است و اين در حالي است كه تنها 12 درصد جمعيت كانادا 65 يا بيش از 65 بهار را پشت سر گذاشته اند.

زبان مادري در استان هاي كانادا

تعداد انگليسي زبانان در استان هاي ساسكاچوان، مانيوبا، نيوبرانزويك و آلبرتا افزايش يافته است. در حال حاضر 86  درصد فرانسه زبان هاي كانادا در كبك زندگي مي كنند و 5/81 درصد مردم كبك فرانسه زبان هستند. در سال 1991 حدود 82 درصد مردم كبك را فرانسه زبان ها تشكيل مي دادند. با وجود اين كاهش در نسبت جمعيت آنها به كل جمعيت كبك، تعداد آنها به 7/5 ميليون نفر در سال 1996 افزايش يافته است. در خارج از كبك جمعيت فرانسه زبان ها با 6/0 درصد كاهش نسبت به سال 1991 در سال 1996 به 970000 نفر رسيده است. بيش از سه چهارم فرانسه زبان هاي خارج از كبك در نيوبرانزويك و اونتاريو زندگي مي كنند. 242000 نفر در نيوبرانزويك و 500000 نفر در اونتاريو ولي درصد جمعيت آنها در اين دو استان ازسال 1991 تا 1996 كاهش نشان مي دهد.

در استان كبك تعداد كساني كه زبان مادريشان يكي از زبان هاي غير رسمي است از تعداد كساني كه زبان مادريشان انگليسي است فراتر رفته است. در سال 1996 جمعيت گروه اول 7/9 درصد كل جمعيت كبك بوده است در حالي كه گروه دوم 8/8 درصد جمعيت كبك را تشكيل مي داده اند. گروه دوم در سال 1971 حدود 13 درصد جمعيت كبك بوده اند و جمعيت آنها بيش از دو برابر تعداد گروه اول بوده است. بين سال هاي 1991 و 1996 تعداد افراد گروه اول با 14 درصد افزايش به 682000 نفر رسيده است در حالي كه جمعيت گروه دوم با 7/0 درصد كاهش به 622000 نفر در سال 1996 رسيده است.

دو استان مانيتوبا و ساسكاچوان بر خلاف ديگر استان هاي كانادا شاهد كاهش تعداد كساني است كه زبان مادريشان غير از انگليسي و فرانسه است. علاوه بر اين نسبت جمعيت آنها نيز به كل جمعيت كاهش يافته است. در اين دو استان تعداد زيادي از مهاجريني كه زبان مادري آنها آلماني و اوكرايني است زندگي مي كنند و اكثر آنها بيش از 55 سال دارند.

90 درصد مهاجرين در سال هاي اخير در استان هاي اونتاريو، بريتيش كلمبيا و كبك ساكن شده اند در نتيجه جمعيت كساني كه زبان مادريشان يكي از زبان هاي غير رسمي است در اين استان ها رشد بيشتري داشته است. در سال 1996 جمعيت اين گروه در استان هاي اونتاريو و بريتيش كلمبيا معادل 22 درصد كل جمعيت استان هاي مزبور بوده است. اين رقم در مقايسه با سال 1971 در هر دو استان 16 درصد رشد نشان مي دهد.

زبان خانواده Home Lan guage در كانادا

از هر ده نفر كانادايي يك نفر در منزل به زباني غير از انگليسي و فرانسه صحبت مي كند. اگرچه جمعيت كساني كه زبان مادريشان يكي از زبان هاي غير رسمي است 7/4 ميليون نفر اعلام شده اما تعداد كساني كه اعلام نموده اند كه اغلب از يكي اززبان هاي غير رسمي در منزل استفاده مي كنند در سال 1996 معادل 8/2 ميليون نفر بوده است. در سال 1971 تنها 7 درصد مردم كانادا چنين خصوصيتي داشته اند و اين رقم در سال 1996 به 10 درصد رسيده است. دليل اين افزايش به طور مشخص ورود مهاجرين بسيار به استان هاي اونتاريو و بريتيش كلمبيا بين سال هاي 1986 و 1996 بوده است. در بريتيش كلمبيا جمعيت كساني كه در منزل به زباني غير از فرانسه يا انگليسي سخن مي گويند بين سال هاي 1996 تا 1971 دو برابر شده و به 13 درصد كل جمعيت اين استان رسيده است. در اونتاريو اين رقم از 1 درصد در سال 1971 به 14 درصد در سال 1996 افزايش يافته است.

در سال 1996 زبان چيني در رده بندي زبان هاي خانواده بعد از انگليسي و فرانسه قرار داشته است و   زبان هاي ايتاليايي و پنجابي به ترتيب بعد از زبان چيني قرار داشته است. در حالي كه 25 سال پيش از آن، زبان ايتاليايي در اين زمينه پيشتاز بود و بعد از آن آلماني و اوكرايني قرار مي گرفت.

مهاجريني كه بين سال هاي 1991 و 1996 به كانادا آمده اند در سه شهر مهم تورنتو، مونترال و ونكوور مستقر شده اند. 25 درصد جمعيت تورنتو را تشكيل مي دهند كه در منزل به يكي از زبان هاي غير رسمي سخن مي گويند. از اين جهت ونكوور با 22 درصد در رده دوم و مونترال با 12 درصد در جايگاه سوم قرار دارند. تقريباً يك پنجم جوانان زير 15 سال تورنتو و ونكوور در منزل به يكي از زبان هاي غير رسمي صحبت مي كنند. اين نسبت 5/2 برابر بيشتر از ميانگين كل كانادا است كه در سال 1996 حدود 8 درصد بوده است. در مورد مونترال اين رقم 11 درصد است.

در مورد زبان هاي رسمي اگرچه تعداد كساني كه به يكي از دو زبان انگليسي يا فرانسه در منزل سخن   مي گويند افزايش يافته اما نسبت آنها به كل جمعيت كاهش يافته است. در سال 1996 حدود 3/19 ميليون نفر در منزل انگليسي صحبت مي كرده اند. اين رقم نسبت به سال 1991 معادل 6/4 درصد افزايش نشان مي دهد. تعداد 4/6 ميليون نفر نيز زبان فرانسه را به عنوان زبان خانواده برگزيده اند. اين رقم در مقايسه با پنج سال قبل از آن 5/2 درصد افزايش يافته است. در استان كبك در سال 1996 زبان فرانسه زبان خانواده 8/5 ميليون نفر بوده كه نسبت به سال 1991 حدود 2/3 درصد رشد نشان مي دهد. در كبك 762000 نفر يعني 11 درصد جمعيت كبك در سال 1996 در منزل به زبان انگليسي صحبت مي كرده اند. اين رقم نسبت به سال 1991 تغييري نكرده است.

تمايل كساني كه زبان مادريشان يكي از زبان هاي رسمي است به سخن گفتن به يكي از دو زبان رسمي به جاي زبان مادري در منزل كاهش يافته است. در سال 1991 حدود 44 درصد آنان در منزل به يكي از دو زبان رسمي سخن مي گفتند حال آنكه در سال 1996 اين رقم به 40 درصد كاهش يافته است. براي هر يك از   گروه هاي زباني اين قاعده صادق است كه هر چه بيشتر سابقه حضور در كانادا داشته باشند امكان جايگزيني يكي از زبان هاي رسمي با زبان مادري در منزل بيشتر مي شود.

چنانكه آمار نشان مي دهد مهاجريني كه در سال هاي اخير وارد كانادا شده اند نسبت به آنهايي كه پيش از اين مهاجرت نموده اند، تمايل بيشتري به بكارگيري زبان مادري خود در منزل دارند. براي مثال در سال 1996 تنها 16 درصد چيني ها و 16 درصد پنجابي ها در منزل به زبان انگليسي يا فرانسه صحبت مي كرده اند در مقابل 87 درصد هلندي ها، 76 درصد اوكرايني ها و 71 درصد آلماني ها در منزل به يكي از دو زبان رسمي كانادا صحبت مي كنند چرا كه يا در كانادا متولد شده اند و يا اين كه سال ها پيش به كانادا مهاجرت كرده اند.

توانايي سخن گفتن به دو زبان رسمي English-French Bilingualism

زبان هاي انگليسي و فرانسه دو زبان رسمي كشور كانادا است. آمار سال 1996 حاكي از آن است كه تعداد كساني كه از هر دو زبان انگليسي و فرانسه استفاده مي كنند رو به افزايش است. در سال 1996، 17 درصد جمعيت كانادا يعني 8/4 ميليون نفر ازكانادايي ها قادر به سخن گفتن به هر دو زبان انگليسي و فرانسه بوده اند. اين رقم در سال 1991، 16 درصد و در سال 1971، 13 درصد بوده است. به جز استان ساسكاچوان كه نسبت دو زبانه ها به كل جمعيت ثابت مانده در همه استان ها اين نسبت افزايش يافته است. كبك همچون گذشته بالاترين تعداد دو زبانه ها را در خود جاي داده است. بين سال هاي 1971 و 1996 جمعيت كساني كه به هر دو زبان رسمي قادر به تكلم بوده اند از 28 درصد به 38 درصد افزايش يافته است. بعد از كبك استان نيوبرانزويك قرار دارد كه 33 درصد مردم آن سامان در سال 1996 دو زبانه بوده اند. اين رقم در سال 1971، 22 درصد بوده است. در مورد اونتاريو كه در رده سوم قرار دارد جمعيت دو زبانه ها در سال 1996، 12 درصد كل جمعيت اين استان بوده است كه نسبت به سال 1971 حدود 3 درصد رشد نشان مي دهد. تعداد افرادي كه زبان مادريشان فرانسه است و از هر دو زبان رسمي استفاده مي كنند 5 برابر كساني است كه زبان مادريشان انگليسي است و به هر دو زبان تكلم مي كنند.

بخش دوم: جايگاه زبان فارسي در كانادا

جمعيت فارسي زبان كانادا

براساس آمار سال 2001 نرخ رشد جمعيت كانادا از 7/5 درصد در سال 1996 به 4 درصد در سال 2001 كاهش يافته است. ازطرف ديگر روند مهاجرت فارسي زبان ها در دوره پنج ساله بعد از 1996 به كانادا افزايش يافته است. بنابراين نسبت جمعيت فارسي زبان به كل جمعيت بايستي در دوره 1996 تا 2001 بسيار بيشتر از دوره پيش از آن يعني 1991 تا 1996 كه مبناي گزارش حاضر است باشد.

به نظر مي رسد آمارهاي رسمي ارائه شده حداقل در مورد فارسي زبان ها گاه از دقت كافي برخوردار نيست، نگارنده اطمينان دارد كه در سال 1996 حداقل سه خانواده فارسي زبان در شهر Trois Rivieres زندگي مي كرده اند ولي آمار رسمي تعداد فارسي زبان هاي اين شهر را صفر اعلام نموده است. اگرچه نمي توان با اتكا به اين حقيقت نتايج ارائه شده در ديگرمناطق را نيز بي اعتبار خواند اما ديگر شواهد حاكي از آن است كه آمار واقعي فارسي زبان ها در سال 1996 بايستي بسياربيشتر از اين رقم باشد.

براساس سرشماري سال 1996 تعداد 44485 نفر در كانادا، زبان فارسي را به عنوان زبان مادري خود اعلام كرده اند. دردوره 1991 تا 1996 رشد جمعيت فارسي زبان و افزايش تعداد مهاجرين از كشورهاي فارسي زبان موجب شده است كه اين زبان در شمار ده زبان اول جدول رده بندي زبان هاي غير رسمي كانادا قرار گيرد.

جمعيت فارسي زبان كانادا 15/0 درصد جمعيت كانادا را تشكيل مي دهند. آنها بيشتر در شهرهاي بزرگ متمركز شده اند. حدود نيمي از فارسي زبان ها در تورنتو ساكن هستند. در سال 1996 در اين شهر 21656 نفر زبان مادري خود را فارسي اعلام كرده اند. اين رقم 5/0 درصد جمعيت 2/4 ميليوني تورنتو در سال 1996 است. پس از تورنتو مهم ترين شهر غرب كانادا، ونكوور با 9100 نفر قرار مي گيرد. مونترال دومين شهر مهم كانادا 5920 نفر فارسي زبان در خود جاي داده است. اين رقم درمورد اوتاوا، 2330 نفر است. نسبت جمعيت فارسي زبان در شهرهاي تورنتو، ونكوور، مونترال و اوتاوا به كل جمعيت اين شهرها بيشتر از نسبت فارسي زبان ها به كل جمعيت كانادا است.

شهرهاي كلگري، هاميلتون، ادمونتون، گيچنر، لندن و ويكتوريا شهرهايي هستند كه در سال 1996 بين 235 تا 660 نفرفارسي زبان در آن شهرها زندگي مي كرده اند.

وضعيت آموزش زبان فارسي در دانشگاه هاي كانادا

در دو دانشگاه تورنتو (گروه تمدن هاي شرقي) و مك گيل (مركز مطالعات اسلامي) زبان فارسي به عنوان يكي از دروس اختياري ارائه مي شود. مطالب و موضوعات مورد تدريس بيشتر جنبه آموزش زبان دارد نه ادبيات و فرهنگ و تمدن ايراني. در اين دانشگاه ها استاد تمام وقت و اتاق مشخص براي زبان فارسي وجود ندارد و درس فارسي به عنوان يكي از دروس اختياري ارائه مي شود به عبارت ديگر اين دانشگاه ها فاقد كرسي ثابت زبان فارسي هستند.

دانشجويان ايراني مجاز به انتخاب اين درس يا واحد تحصيلي نيستند دليل آن نيز سطح بسيار نازل مطالب ارائه شده است.

از آنجا كه تحصيل در كانادا هزينه بسيار دارد معمولاً افراد بايد در انتخاب دروس و واحدها با آينده نگري براي دستيابي به شغل بهتر عمل نمايند. بنابراين اگر دروسي آينده شغلي روشن و قابل قبولي داشته باشد اقبال عمومي به آن دروس و رشته ها بيشتر خواهد بود. از طرف ديگر به دليل پذيرش تنوع فرهنگ ها در كانادا و حضور خيل عظيمي از مهاجرين، هرگاه تعداد داوطلبان فراگيري زبان خاصي به حد كافي و مورد قبول مدارس و دانشگاه ها برسد، دولت كانادا هزينه برقراري كلاس درس زبان مورد درخواست را به عهده مي گيرد.

بنابراين اين نكته قابل تأمل خواهد بود كه اگر تعداد متقاضيان فراگيري زبان فارسي به جهت نياز و علاقه به مطالعه در خصوص تاريخ، فرهنگ و ادبيات ايران افزايش يابد، دانشگاه موظف به ايجاد كرسي زبان و ادبيات فارسي و يا ديگر موضوعات مرتبط با مقوله ايران شناسي خواهد بود.

در ارتباط با موضوع زبان فارسي در دانشگاه هاي كانادا چند نكته قابل تأمل است:

1ـ اگر هدف ما از پيگيري آموزش زبان فارسي در دانشگاه هاي كانادا به طور كلي شناساندن ايران باشد، بايد ابتدا مخاطب خود را خوب بشناسيم، سپس با توجه به گرايش ها و خواسته هاي آنان، آن بخش از حوزه ايران شناسي كه موردتوجه و اقبال مردم و دانشجويان كانادايي مي باشد را انتخاب و به آنها عرضه نماييم. به اين طريق ايران را از همان زاويه اي كه آنها مي خواهند معرفي مي نماييم (موسيقي ايراني، نگارگري، صنايع دستي، عرفان، جشن هاي سنتي، فيلم، آثار باستاني، تاريخ، شعر و نثر ادبي، داستان، دين، مذهب، فلسفه اسلامي و...) در نتيجه، پيگيري و تلاش براي رسيدن به منبع و سرچشمه از سوي دانشجويان و محققين علاقمند خواهد بود.

2ـ اگر هدف ما از پيگيري امر آموزش زبان فارسي در دانشگاه هاي كانادا آموزش مهارت خواندن و نوشتن زبان فارسي باشد در اين صورت با در اختيار گذاشتن كتاب هاي مناسب آموزشي به مقصود رسيده ايم!

به طور خلاصه در راستاي اعتلاي نقش فرهنگي ايران در جهان، بايد نيازهاي واقعي مخاطب را شناخت و آنگاه در كنار برآورده ساختن نيازهاي فعلي او، به معرفي دقيق ذخاير گرانسنگ فرهنگي، تاريخي، هنري و ادبي كشورمان پرداخت. اگر با اين آينده نگري و برنامه ريزي اقدام و هزينه شود، تلاش گروهي به نتيجه اي ماندگار خواهد رسيد وگرنه به قول سعدي هرچه را نپايد دلبستگي را نشايد.

وظيفه نمايندگي ابتدا معرفي منابع قابل بهره برداري علمي و ادبي ايران بوده و سپس ايجاد احساس نياز در دانش پژوهان كانادايي جهت دسترسي به منابع. در غير اين صورت دليلي براي فراگيري و توجه به مطالعات ايران شناسي وجود نخواهد داشت و آموزش زبان فارسي نيز به عنوان زير مجموعه و شاخه اي از مطالعات ايراني در مراكز علمي كانادا جايگاه رفيع و شايسته اي نخواهد يافت.

پيشنهاداتي جهت استمرار و تقويت آموزش زبان فارسي در دانشگاه هاي كانادا

الف ـ ايجاد ارتباط با دانشگاه هاي خارجي مستعد و شناسايي و دسته بندي محققان و دانشجويان علاقمند به موضوع مطالعات ايران شناسي در دانشگاه ها و مراكز علمي ديگر و شناخت گرايش ها و موضوعات مورد علاقه آنها از طريق تهيه وتنظيم پرسشنامه و مصاحبه حضوري.

ب ـ تهيه و ارسال كتاب، جزوه، لوح فشرده، فيلم و بروشور در خصوص موضوعاتي كه در كشور مورد نظر، توجه بيشتري به آن موضوعات خاص دارند. مانند: موسيقي ايراني، نگاركري، صنايع دستي، عرفان،   جشن هاي سنتي، فيلم، آثار باستاني، تاريخ، شعر و نثر ادبي، داستان، دين، مذهب، فلسفه اسلامي و…) با اين شرط كه زبان رابط فارسي نباشد چرا كه نمي توان از غير ايرانيان توقع داشت ابتدا مسلط به زبان فارسي شوند و بعد به دنياي مطالعات ايراني وارد شوند.

پ ـ برنامه ريزي براي استفاده از نيروي عظيم مادي و معنوي ايرانيان مقيم خارج از كشور در معرفي شايسته نقاط قوت ايران و همكاري در شناساندن جنبه هاي بين المللي فرهنگ ايراني و همچنين پرهيز از      بي تفاوتي نسبت به تاريخ و فرهنگ كشور خود.

ت ـ برپايي و معرفي پايگاه اطلاع رساني اينترنتي كه پاسخگوي سؤالات محققين باشد.

ث ـ اعطاي بورس تحصيلي به دانشجويان زبده رشته زبان و ادبيات فارسي يا مطالعات ايراني.

ج ـ برنامه ريزي جهت ايجاد و حفظ ارتباط محققين و دانشجويان خارجي با مراكز ذيربط در ايران براي بهره مندي ازدانش و حضور آنها با اين فرض اساسي كه بدانيم چه انتظاراتي از ايران شناسان خارجي داريم.

چ ـ اقدام به ايجاد رشته ايران شناسي در دانشگاه هاي ايران

اقدام الف بايد توسط نمايندگي و اقدامات ديگر بايستي در مركز انجام شده و به واسطه نمايندگي در كشور مورد نظر معرفي و به كار گرفته شوند.

اين نمايندگي در راستاي ايجاد ارتباط با دانشگاه ها، با دانشگاه سيمون فريزر ونكوور واقع در ايالت بريتيش كلمبيا ارتباط خوبي را برقرار نموده است و در حال حاضر علاوه بر اينكه مقدمات ايجاد كرسي ايران شناسي در اين دانشگاه فراهم شده است، سلسله سخنراني هاي سالانه با جلب مشاركت ايرانيان مقيم ترتيب داده شده است و در زمان تنظيم گزارش حاضر هيأتي مركب از مسؤولان اين دانشگاه به منظور بررسي بيشتر راه هاي همكاري هاي علمي و فرهنگي معطوف به گسترش مطالعات ايران شناسي و تقويت زبان فارسي در اين دانشگاه در ايران به سر مي برند.

وضعيت زبان فارسي در مدارس كانادا

الف ـ وضعيت آموزش زبان فارسي در مدارس ايراني كانادا

منظور از مدارس ايراني مدارسي است كه هزينه آنها به عهده دولت كانادا نمي باشد. اين مدارس خود به دو دسته مدارس رسمي و مدارس غيررسمي تقسيم مي شوند.

مدارس رسمي

در كانادا سه مدرسه رسمي وجود دارد دو مدرسه در تورنتو و يك مدرسه در مونترال همچنين يك مدرسه نيمه رسمي نيز درمحل فرهنگسراي ايران در اوتاوا داير است. اين مدارس مورد تأييد اداره كل مدارس خارج از كشور وزارت آموزش و پرورش مي باشند و كتاب هاي درسي و برنامه تحصيلي آنها توسط وزارتخانه مورد اشاره تعيين مي شود.

تقريباً تمامي درس هاي مدارس داخلي در مدارس خارج از كشور نيز تدريس مي شود و متون و كتب درسي مانند مدارس داخلي است. تعداد روزها و ساعات تدريس نيز بايد به اندازه مدارس داخل كشور باشد مگر اينكه لازم باشد در شرايط خاص تغيير كند.

اطلاعات كامل تر در مورد اين دسته از مدارس از طريق اداره كل مدارس خارج از كشور وزارت آموزش و پرورش قابل وصول است.

مدارس غير رسمي

اين مدارس، مدارسي هستند كه با نظر مؤسسان و اولياي دانش آموزان راه اندازي و اداره مي شود و سعي بر اين است كه دانش آموزان از امكانات تحصيلي محل زندگي خود و زبان رسمي و اداري كشور ميزبان بي بهره نمانند. اين مدارس مورد تأييد وزارت آموزش و پرورش نيستند و آن وزارتخانه ها نيز برنامه مشخصي براي آنها تدوين نكرده است. روزها و ساعات كلاس درس به گونه اي تنظيم مي شود كه دانش آموزان به راحتي بتوانند در مدارس كشور ميزبان حاضر شوند. دانش آموزان مدارس غيررسمي، مي توانند در امتحانات پايان سال، به عنوان داوطلب آزاد شركت كنند و قبول شدگان نيز مي توانند درمدارس داخل كشور به تحصيل ادامه دهند.

مدارس غير رسمي به دو دسته كوچك تر هم قابل تقسيم اند:

ـ مدارسي كه سعي دارند از كتاب ها و منابع درسي مدارس رسمي ايراني استفاده كنند هر چند موضوعات و كلاس هاي ديگري هم دارند ولي تا حدي به مطالب آموزشي داخل كشور آشنا مي باشند.

ـ مدارسي كه صرفاً زبان فارسي و يا شايد همراه آن مختصري از فرهنگ و تمدن ايراني در آنجا تدريس مي شود ولي كتاب ها و متون درسي ايران ملاك و معيار تدريس نيست.

ب ـ وضعيت آموزش زبان فارسي در مدارس كانادايي

همان طور كه پيشتر نيز اشاره شد، دولت كانادا با طرح موضوع تنوع فرهنگ ها به منظور جذب مهاجرين بيشتر به زبان و فرهنگ ديگر كشورها احترام مي گذارد و اگر در مدارس كانادايي تعداد داوطلبان فراگيري زباني خاص به حد نصاب برسد با هزينه دولت كانادا كلاس مزبور داير مي شود. بنابراين تعدادي از فرزندان ايرانيان مهاجر (نسل دوم) در مدارس كانادايي در حال فراگيري زبان فارسي هستند.

علاوه بر مدارس رسمي و غير رسمي، در بسياري از شهرهاي كانادا گروه هاي كوچك و حتي برخي خانواده ها به طور انفرادي اقدام به برگزاري كلاس هاي آموزش زبان فارسي نموده اند. اين مدارس غير انتفاعي بوده و از طرف دولت ايران هيچ گونه حمايتي به لحاظ مالي و تجهيزات از آنان به عمل نيامده است و حتي از تعداد و محل اغلب آنها اطلاع دقيقي در دست نيست.

چند نكته در مورد آموزش زبان فارسي به نسل دوم ايرانيان كانادا

در كشوري مانند كانادا با توجه به مقيم بودن اكثر ايرانيان، بسيار طبيعي است كه يك خانواده ايراني از ثبت نام فرزند خود دريك مدرسه ايراني رسمي با شرايط فعلي خودداري كند چرا كه:

الف ـ مي خواهد فرزندش از امكانات رايگان مدارس كانادايي بهره گيرد.

ب ـ مي خواهد فرزندش زبان رسمي و دانشگاهي كشور ميزبان را به خوبي فرا گيرد.

پ ـ در صورت جابجايي به شهر يا ايالت ديگر (با توجه به اين كه دسترسي به مدارس ايراني در بسياري از مناطق وجود ندارد) لطمه اي به وضعيت تحصيلي فرزندشان وارد نشود.

ت ـ خانواده مي خواهد فرزندش امكان ادامه تحصيل در دانشگاه هاي كشور ميزبان را داشته باشد تا با معضل فراگير بيكاري مواجه نشود.

ايرانيان مقيم كانادا دو دسته اند عده اي به زودي قصد بازگشت به ايران را ندارند و فرزندان آنها قرار نيست ظرف دو يا سه سال آينده در مدارس ايران باشند و در ايران تحصيل دهند. دسته دوم كساني هستند كه به دلايل مختلف مدت كوتاهي را در كانادا به سر مي برند و بايد به كشور برگردند و فرزند آنها نبايد از روش تدريس و متون مورد تدريس در مدارس ايران دور باشند به خصوص اين كه اين دسته از دانش آموزان قصد ادامه تحصيل در دانشگاه هاي ايران دارند. جمعيت اين دسته از دانش آموزان كه در مدارس رسمي مشغول به تحصيل هستند 300 نفر است كه در مقايسه با جمعيت ايرانيان مقيم كانادا بسيار ناچيز است.

دسته دوم براساس استراتژي موفق يا ناموفق آموزش و پرورش مورد توجه اند و در اين گزارش تأكيدي براي بررسي آنها وجود ندارد اما تأكيد اين گزارش بر دسته اول است كه به نوعي مي توان گفت هيچ سياست مشخصي در مورد آنان از طرف دولت ايران معين نشده است.

هنوز از تعداد تقريبي ايرانيان و فرزندان دانش آموز آنها اطلاعي در دست نيست ولي با توجه به افزايش روند مهاجرت در سال هاي اخير بايستي تعداد دانش آموزان قابل توجه باشد. بنابراين ضروري است توجه و برنامه ريزي دقيقي براي حفظ علقه هاي ملي، فرهنگي و مذهبي نسل دوم و سوم ايرانيان مقيم خارج از طريق توجه به دانش آموزان دسته اول صورت پذيرد.

مدارس غير رسمي براساس احساس نياز خانواده هاي ايراني و با هزينه شخصي ايرانيان اداره مي شوند. آنها مي خواهند زبان و فرهنگ كشور مادري خود را حفظ و به نسل هاي آينده منتقل نمايند. با عنايت به توجه زياد والدين ايراني به تحصيل و آينده فرزندان خود، در صورت همسويي و حمايت نمايندگي، خانواده هايي كه فرزندان خود را به مدارس ايراني مي فرستند مي توانند بهترين پل و رابط ايرانيان مقيم و نمايندگي و در نهايت كشور باشند.

بديهي است در تمامي جهات و موضوعات، امكان همسويي وجود ندارد و از طرفي شايد نيازي هم نباشد تا در مسايل جزيي وارد شد بلكه بيشتر بايد به مشتركات پرداخت تا ايرانيان مقيم، نمايندگي را به عنوان حامي و همراه خود باور كنند و به تدريج توهمات گذشته كمرنگ شود. متأسفانه به دلايل مختلف ايرانيان مقيم در مقايسه با ديگر مهاجرين به پرهيز ازيكديگر معروف شده اند. هيچ مركز مشترك فرهنگي در كانادا وجود ندارد كه مورد قبول اكثر ايرانيان باشد. يكي از مشتركات تمام ايرانيان وطن دوستي و اعتقاد به حفظ زبان فارسي است كه اگر درست برنامه ريزي شود شايد بتوان آنها را به هم نزديك كند.

برخي از خانواده ها با منابع و كتب درسي فعلي نظام موافق نيستند و نمي خواهند فرزندشان از اين    كتاب هاي مدارس ايراني ـ كه حتي از نظر شيوه تدريس نيز مناسب ايرانيان مقيم خارج از كشور نيست ـ استفاده كند. متأسفانه دست اندركاران حفظ و گسترش زبان فارسي در خارج از كشور نيز پس از گذشت حدود پانزده سال از عمر شوراي گسترش زبان و ادبيات فارسي هنوز يك جلد كتاب براي ايرانيان نسل دوم ايرانيان خارج از كشور تهيه نكرده اند!

هيچ گونه كتب آموزشي و وسايل كمك آموزشي در خصوص فراگيري زبان فارسي براي مدارس غير رسمي و گروه هاي كوچك تر دانش آموزي تهيه و ارسال نشده است. در اين نمايندگي تنها تعدادي از     كتاب هاي درسي سال هاي قبل مدارس ايران موجود مي باشد. اين كتاب ها براي تعداد انبوه و روز افزون ايرانيان مقيم تهيه نشده است و به طور كلي نمي تواند مفيد باشد، بلكه براي معدود دانش آموزان سه مدرسه رسمي مي باشد كه نياز چنداني به اين كتاب ها ندارند چون همه ساله كتاب هاي چاپ جديد براي اين دانش آموزان ارسال مي شود.

در خصوص مسايل مربوط به آموزش تاريخ و فرهنگ ايران به خانواده ها و دانش آموزان، نيز هيچ گونه برنامه ريزي مدوني صورت نگرفته است و به همين دليل امكاناتي دراختيار نمايندگي قرار داده نشده است. هنوز مشخص نيست كه آيا سازمان يا گروهي از بدنه نظام براي بررسي وضعيت آموزشي فرزندان ايران در خارج از كشور تشكيل شده است يا خير؟ نمي دانيم از دانش آموزان و خانواده هاي ايراني مقيم چه           مي خواهيم؟ و براي رسيدن به خواست هاي نمايندگي ـ كه خواست نظام است ـ چه ميزان اعتبار دراختيار نمايندگي قرار خواهد گرفت؟

پيشنهاداتي جهت تقويت آموزش زبان فارسي به دانش آموزان ايراني مقيم كانادا

الف ـ شناسايي وزارتخانه ها و سازمان هاي دولتي دست اندركار امر آموزش زبان فارسي به دانش آموزان ايراني مقيم خارج ازكشور كه شامل مدارس رسمي، غير رسمي، مراكز خصوصي كوچك تر و حتي داوطلبان انفرادي مي شوند. همچنين آگاهي از نوع و ميزان تسهيلات قابل دريافت از گروه هاي فوق.

ب ـ شناسايي دانش آموزان ايراني داوطلب فراگيري زبان فارسي و دسته بندي نيازها و خواسته هاي ضروري آنها، از طريق تهيه پرسشنامه و انجام تحقيقات ميداني.

ج ـ شناسايي مدارس غير رسمي و مراكز خصوصي كوچك تر كه در آنجا زبان فارسي و تاريخ و فرهنگ ايراني تدريس مي شود. دسته بندي نيازهاي ضروري مدارس و همچنين انعكاس آنها به بخش هاي مربوطه داخل كشور از طريق ارسال پرسشنامه يا انجام تحقيقات ميداني.

چ ـ تهيه و ارسال كتاب هاي جديد آموزش زبان فارسي ويژه دانش آموزان ايراني مقيم خارج از كشور، توسط گروه تدوين كتب درسي وزارت آموزش و پرورش، كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان و گروه زبان شناسي دانشكده زبان هاي خارجي دانشگاه علامه طباطبايي و دانشگاه تهران به همراه كتب و وسايل كمك آموزشي لازم، لوح فشرده، فيلم و نوارهاي مربوطه.

ح ـ تهيه و ارسال منابع غني و مستند علمي و تاريخي از فرهنگ، تاريخ، هنر و ادبيات ايران كه قابل استفاده ايرانيان مقيم باشد.

خ ـ برگزاري مراسم بزرگداشت شخصيت هاي بزرگ فرهنگي، ادبي و تاريخي ايران كه مورد احترام و قبول همه ايرانيان مي باشند، در مدارس و كانون هاي فرهنگي و علمي به همراه تهيه و توزيع كتاب يا بروشور و در صورت وجود فيلم مرتبط با موضوع.

د ـ ايجاد ارتباط با خانواده هاي دانش آموزان ايراني و تلاش براي رفع مشكلات آموزشي فرزندان آنها و پرهيز از پافشاري بر امور سياسي و عقيدتي كه در فضاي آموزشي و مدارس داخل كشور قابل قبول و اجرا   مي باشند.

ذ ـ آخرين اقدام مورد نظر نمايندگي مي بايست به عنوان اولين اقدام توسط مسؤولان محترم امر ايران شناسي و حفظ و گسترش زبان فارسي در خارج از كشور به مورد اجرا در مي آمد ولي توجه كافي به آن نشده است و سبب پايين آمدن بازده اقدامات گذشته كشور شده است، به طوري كه رياست محترم جمهوري نيز در سخنراني اخير خود در جمع ايرانيان مقيم آمريكا در خصوص امر گسترش زبان فارسي، ضمن عدم رضايت از نحوه اقدامات قبلي، دستگاه هاي دولتي ذي ربط را مورد سؤال قرار دادند.

ايجاد دو مركز اطلاع رساني در دو سطح بين المللي و منطقه اي و يا كشوري كه بتواند به طور شبانه روزي اطلاعات لازم در خصوص موضوعات مربوط به ايران شناسي و همچنين آموزش زبان فارسي و ديگر موضوعات مرتبط با آموزش دانش آموزان ايراني در سراسر جهان را در اختيار ايرانيان مقيم و دانش آموزان قرار دهد به پرسش هاي ايشان به طور همزمان و يا در كوتاه ترين زمان پاسخ دهد. تا حدودي نيازهاي فرهنگي آنها را برآورده كند و به عنوان بستري براي ايجاد اعتماد و رابطه متقابل بين ايرانيان مقيم خارج و نهادهاي فرهنگي مسؤول در ايران تلقي شود.

با توجه به فراگيري شبكه اينترنت و دسترسي بسيار ارزان و آسان ايرانيان مقيم خارج از كشور به آن بسيار ضروري مي نمايد كه اين موضوع با وجود بررسي هاي انجام شده به مرحله اجرا گذاشته شود تا:

ـ در وقت و هزينه صرفه جويي شود.

ـ منابع اطلاعات لازم به طور مساوي و فراگير دراختيار ايرانيان خارج از كشور قرار گيرد.

ـ اطلاعات و روش هاي تدريس بتواند به روز شود.

بديهي است كشورمان مانند بسياري از كشورها ناچار به راه اندازي دو مركز اطلاع رساني و آموزشي فوق مي باشد و هر چه زودتر اقدام به اين امر نمايد از تقبل هزينه ها و مشكلاتي شبيه تأمين معلم و استاد يا كتب و منابع درسي رها مي شود.

دانش آموزان ايراني خارج از كشور نيز با عدم دسترسي به مراكز آموزشي و منابع درسي و به خصوص تطبيق مدارك تحصيلي خارج و داخل روبرو نخواهند بود و پس از بازگشت به ايران به راحتي مي توانند به تحصيل خود در داخل كشور ادامه دهند.

علاوه بر دانش آموزان، ايرانيان مقيم كانادا نيز با برقراري ارتباط و طرح سؤالات خود از بانك اطلاعاتي ايران شناسي و با دسترسي به اطلاعات دقيق و مستند در حوزه ايران شناسي، كشور، تاريخ و فرهنگ خود را مي شناسند. به اين ترتيب از سويي دچار بيگانگي هويتي و فرهنگي نمي شوند و از سوي ديگر اطلاعات كسب شده را به فرزندان خود و حتي خارجيان اطراف خود منتقل مي كنند.

شايد در حال حاضر، اداره كل مدارس خارج از كشور وزارت آموزش و پرورش و بنياد ايران شناسي، با سرمايه گذاري و برنامه ريزي بتوانند عهده دار اين امر مهم گردند.

ضروري است تا مشخص شدن وظايف و توانايي هاي بنياد ايران شناسي و وزارت آموزش و پرورش براي بهبود وضعيت موجود و تقويت مراكز آموزش زبان فارسي در كانادا، در اقدامي سريع سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي با تخصيص بودجه كافي در اين زمينه، گام مؤثري بردارد. اقدام به موقع مانع از ايجاد فاصله بيشتر بين فارسي آموزان و نمايندگي شده و سبب تقويت ارتباط و اعتماد بين خانواده آنها و سفارت خواهد شد.

با توجه به برون مرزي بودن اين فعاليت ها و تعداد ايرانيان مقيم، شايسته است برنامه ريزي و سياستگزاري با هماهنگي وزارت امور خارجه صورت گيرد تا به طريقي از امكانات و حمايت هاي آن وزارتخانه نيز استفاده گردد.

به عنوان اولين اقدام اجرايي پيشنهاد مي شود مركزي خارج از سفارت با عنواني نظير "مركز حمايت از آموزش زبان فارسي در كانادا" و يا "مركز حفظ و گسترش زبان فارسي در كانادا" راه اندازي شود تا حساسيت ارتباط با نمايندگي از بين رفته و به تدريج با ارسال اقلام آموزشي مورد نياز كلاس ها، اعتماد و ارتباط مراكز آموزشي با رايزني ايجاد گردد.

ذكر دو نكته در اينجا ضروري است، اول اينكه از نظر مكان مناسب براي شروع كار مي توان از فرهنگسراي ايران در اوتاوا استفاده نمود. نكته دوم ايجاد سايتي است كه به معرفي مركز فوق بپردازد و بخشي را هم براي دريافت نيازهاي فارسي آموزان مشخص كند. امكان انجام هر دو پس از اعلام حمايت آن سازمان و شناسايي تقريبي مراكز آموزشي وجود دارد.

1. Statistics Canada home page, online:

http://www.statcan.ca/Daily/English/971202/d971202#FEATURES

2. Mother tongue: the first language learned at home in childhood and still understood by the individual at the time ofthe census.

3. Home language: the language spoken most often at home by the individual at the time of the census.

4. آخرين سرشماري اخيراً رسمي در كانادا در سال 2001 انجام شده است و بخشي از نتايج آن منتشر شده است ولي هنوز نتايج مربوط به موضوع اين گزارش در دسترس نيست بنابراين مبناي گزارش پيش رو همان نتايج سرشماري سال 1996 است.

5. Anglophone: the population with English as mother tongue.

6. Francophone: the population with French and mother tongue.

7. Non-official language: any language other than the two official languages of Canada: English and Frenc