نه، خورشید نخواهد هرگز پریشید (مجموعه شعر)

یدالله کریمی

جلد 3 -صفحه : 20/ 4
نمايش فراداده

آواز, "بِرنو"

آتش, رزم در خونم شعله مى کشد. دشت هاى گسترده بهارى

و عطر, سُنبل ها.

دامن هاى رنگ وارنگ, زنان در رقص

و هياهوى چوب بازى, مردان در دشت.

مردان, بختيارى

شيداى, عشق و تفنگ و اسب. ***

شب، چون تب،

هواى, شبيخون در سرهاست.

مرا آتشى در خون

آتشى در خون،

دستم به "برنو" مى شکُفد.

*** آه "گُل اندام" !

سر بر سينه ام نِه

شبْ مرَد را مى خواند به خويش. اشتاين باخ 09.05.1997