ناخن کبود برق
روي شيشه ي شکسته ي افق کشيده شد
چندشي درخت هاي لخت را فراگرفت
خال سرخي از نگاه برق
روي گونه ي سپيد سيب ها چکيد
گونه ي سپيدشان تلألو طلا گرفت
اي فروترين و برترين فروغ
اي طليعه ي بهشتي و جهنمي
پس چه وقت خال سرخ مي نهي
بر دل سياه آدمي ؟
سيب ها رسيده اند
قلب ها هنوز ، نه
اي فروترين و برترين فروغ
پس چه وقت
پس چه وقت
پس چه وقت مي دمي ؟