فلسفه اخلاق از دیدگاه مکاتب قدیم و جدید

سید محمدرضا علوی سرشکی‏، محمد سلیمانی

نسخه متنی -صفحه : 100/ 58
نمايش فراداده

 موضوع بجائى و نابجائى رفتار را تعيين مى‏كند يعنى عملى كه مطابق نظام طبيعى و حقوق طبيعى است عمل عادلانه و رفتارى كه بر خلاف نظام طبيعى و در نتيجه بر خلاف حقوق طبيعى است رفتارى نابجا و ظالمانه است و بقول گروتيوس الزامات هم از اين حقوق طبيعى نتيجه گرفته مى‏شوند مثلاً اين فرزند از اين مادر است و حق طبيعى اين مادر است كه آنرا شير دهد و بزرگ كند پس كسى ديگر حق ندارد مادر را از فرزندش محروم كند در نتيجه اينكه نبايد فرزند را بدون رضايت مادر از او دور كرد و اين دور كردن فرزند از مادر بدون رضايت مادر برخلاف حقوق‏ طبيعى و رفتارى نابجا و ظالمانه است.

احتمال هم دارد كه مقصود هيوم ازاين اشكال، اعتراض به بعضى از متكلمان باشد «كه بلافاصله پس از اثبات خدا به بيان اينكه بايد خدا را بپرستيم و بايد به حرف‏هاى خداوند گوش كنيم مى‏پردازند باشد» با آنكه اين بايدها قبلاً توجيه كافى نشده است و بجا است كه قبلاً روشن گردد چرا ما بايد خدا را بپرستيم و يا اينكه چرا ما بايد به حرف خدا گوش كنيم البته بعضى از متكلمان ديگر به بيان و استدلال بر اين امور پرداخته‏اند كه چرا ما خدا را مى‏پرستيم آيا اخلاقاً بايد خدا را پرستيد حال بخاطر شكر نعمت هايش يا چيز ديگر؟ همچنانكه بعضى درباره اينكه ما بايد حرف خدا را بشنويم به تنها عذاب الهى در صورت ترك اطاعت استناد مى‏كنند و بعضى ديگر به دلائل اخلاقى استناد مى‏كنند حال بعضى باينكه خداوند خالق ما است همچنانكه پدر و مادر در مرتبه‏اى بعدى و كمتر سازنده ما هستند ولى خداوند در مرتبه‏اى برتر و محبت پدر و مادر بخاطر غريزه پدرى و مادرى است كه خداوند در پدر و مادر نهاده پس خدا مهربانتر است و چه كارى عادلانه است بهتر از پدر و مادر و بهتر از طبيب مى‏داند پس سزاوار است به راهنمائى‏هاى او گوش دهيم در هر حال قبل از گفتن بايد، مناسب است چرائى گفتن آن بايد روشن گردد.