فلسفه اخلاق از دیدگاه مکاتب قدیم و جدید

سید محمدرضا علوی سرشکی‏، محمد سلیمانی

نسخه متنی -صفحه : 100/ 85
نمايش فراداده
5 - نيچه 1844 - 1900: بقول بعضى ناقلين فلسفه اخلاق، همچون راسل، نيچه مردى قدرت طلب و به شدت خودخواه، خودپرست، بوده است و بقول راسل طالب اخلاقى بود كه هدفش هر چه بيشتر كسب قدرت باشد و علاقه به اشرافيّت داشت و خواهان فدا شدن اكثريت مردم عادى براى اشراف بود و اكثريت مردم را مردمى بى سر و پا مى‏ناميد خلاصه سرانجام در سال 1879 ميلادى كناره گرفت پس از آن در آسايشگاه‏هاى سوئيسى به سر برد در سال 1888 ميلادى ديوانه شد تا آنكه مُرد.

و هرگز نيچه فيلسوف اخلاق نبود زيرا در «كتاب فراسوى خوبى و بدى‏ها» و نيز در «كتاب چنين گفت زردشت» دقيقاً به مخالفت با اخلاق پرداخته يعنى اينكه عدالت و احسان خوب است و ظلم و فساد (تجاوز به حقوق طبيعى ديگران) بد است را منكر مى‏شود.سارتر نيز بسيارى از افكار خود را از نيچه گرفته است و لذا منكر اصول اخلاق مى‏شود.