درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی

محمدتقی فعالی

نسخه متنی -صفحه : 136/ 72
نمايش فراداده

خلاصه و مرور

1. در معرفت شناسى دو سنت رايج است: يكى از شكاكيت شروع كرده و در صدد است تا به معرفت دست يابد، و ديگرى با بررسى مسأله معرفت در پى از پاى درآوردن شكاكيت است.

2. معرفت به طور كلى سه اطلاق دارد: معرفتِ اين كه، معرفتِ چگونگى و معرفتِ از راه آشنايى.

3. ميان معرفت و مهارت، چهار تفاوت عمده وجود دارد: معرفتْ صدق و كذب بردار است و مهارت شكست و توفيق پذير; رشد معرفت كمّى است و رشد مهارت كيفى; معرفتْ برخلاف مهارت، قابل انتقال است، و معرفت، از طريق مشاركت عمومى تحول پذير است; اما مهارت از اين ويژگى اِبا دارد.

4. اعتقاد راسل براين بودكه معرفت دو معناى كلى دارد: معرفت درباره حقايق و معرفت به اشيا. قسم دوم يا معرفتِ از راه آشنايى و يا معرفت از راه توصيف خواهد بود.

5. معرفت سه عنصر عمده و اساسى دارد: باور، صدق و توجيه. بنابراين معرفت، باورِ صادقِ موجّه است. هر يك از اين سه ركن، عهده دار نقشى خاص در معرفتند.

6. حكماى اسلامى لااقل از دو زاويه به علم و ادراك نگريسته اند: گاهى علم را به عنوان يك مقوله وجودى در نظر گرفته اند و زمانى به آن نگاه مفهومى داشته اند. حكما علم را از ديدگاه دوم به «حصول صورة الشى فى العقل» تعريف كرده اند. علم به دو گونه حضورى و حصولى تقسيم مى شود. علم حصولى يا تصور است و يا تصديق و هر يك به بديهى و نظرى تقسيم مى شوند. در معرفت شناسى اسلامى اولاً تصورات جايگاهى مهم دارند. بنابراين معرفت شناسى اسلامى دوارزشى است. ثانياً علم حضورى، كاملاً مطرح است. ثالثاً پايه و اساس در معارف اسلامى بديهيات است. معرفت شناسى معاصر در هر سه زمينه ديدگاهى مخالف دارد.

7. گتيه با ارائه دو مثال نقض، تعريف ِ سه جزئى ِ معرفت را نشانه گرفت.

8. نسبت به معضل گتيه راه حل هايى ارائه شده است. از قبيل تئورى علّى، نظريه ابطال ناپذيرى، نظريه ادلّه قطعى، و نظريه اعتبار.

9. رزبوم با طرح مسأله يقين مطلق به جاى باور، مشكل ديگرى بر سر راه تعريف ِ سه جزئى ِ معرفت نهاد.

10. معرفت از آن جا كه بايد صادق باشد پايان تحقيق خواهد بود. اين امر موجب جزمى گروى مى شود كه از ديگر مشكلات تعريف معرفت است.

11. در مسأله ملاك معرفت اثبات مى شود كه آنچه در ميان تمام حالات انسان واقعاً معرفت است، همان است كه به سه عنصر باور و صدق و توجيه آراسته باشد در اين رابطه به طور كلى دو ديدگاه مصداق گروى و ضابطه گروى وجود دارد.

12. مدّعاى شكاك اين است كه حصول معرفت ناممكن است. شكاكيت از چهار مرحله شكاكيت يونان، شكاكيت پيرهونى، شكاكيت دوره سوم و شكاكيت مدرن عبور كرده است.

13. شكاكان در سه دسته مى گنجند: شكاكيتِ از راه استدلال; شكاكِ از راه سؤال و شكاكِ از راه طرز تلقى. در ميان اين سه نوع، شكاكيت مبتنى بر استدلال، مقدم است.

14. در شكاكيت، سه تمايز تصوير شده است: شكاكيت فراگير يا منطقه اى; معرفت يا باور موجّه; معرفت يا فهم.

15. شكاكان بر ادعاى خود ادله اقامه كرده اند. ادله شكاكان برخى سنتى است و بعضى جديد. استدلال از راه خطا و استدلال از راه تجربه، دو نمونه از استدلال هاى جديد شكاكان است.

پاسخ به ادله شكاكان هم دو گونه است: برخى از پاسخ ها به طور خاص دليلى را نقد مى كند و برخى جواب ها عام بوده و با اصل مدّعاى شكاك درگير مى شوند.

16. معرفت داراى اصنافى است; از قبيل ادراك حسّى كه در آن سه ديدگاه واقع گروى مستقيم، واقع گروى غيرمستقيم و پديدارگروى وجود دارد، حافطه با همان سه ديدگاه، معرفت ماتقدّم و ايمان.