درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی

محمدتقی فعالی

نسخه متنی -صفحه : 136/ 75
نمايش فراداده

الف) ماهيت باور

هرگاه قضيه اى بر انسان عرضه شود، انسان در برابر يكى از اين سه حالت قرار مى گيرد: مى پذيرد; نمى پذيرد; هيچ كدام. به عبارت ديگر در اين زمينه سه حالت پذيرش (acceptance) وازنش (disacceptance) و تعليق (withold) قابل تصور است. اگر ذهن، مفاد قضيه اى را پذيرفت و بدان اقرار داد، در اين صورت صاحب باور شده است. در مقابلْ وازنش، آن است كه انسان فحواى قضيه اى را نپذيرد. حالتى كه ذهن، مضمون قضيه اى را نه بپذيرد و نه نپذيرد، به آن تعليق گفته مى شود. پس باور، حالتى ذهنى و پذيرشى درونى است كه نسبت به مفاد و محتواى قضيه رخ مى دهد.

هر قضيه را دو نسبت و ارتباط است: نسبتى با بيرون و نسبتى با درون; مثلاً قضيه «اين گل سرخ است.» ارتباطى با جهان خارج دارد كه از اين نظر يا صادق است و يا كاذب. همچنين پيوندى با درون و نفس عالم دارد كه تا چنين نسبتى ميان قضيه و عالم لحاظ نشود، علم و معرفتى پديد نمى آيد; يعنى اين نسبت دوم است كه مفهوم باور را ايجاب مى كند. بنابراين باور از ارتباط ميان فاعل شناسايى از يك سو، و قضيه از سوى ديگر سخن مى گويد. در يك جمله، باورْ پذيرش يك گزاره است.