1. هرگاه قضيه اى بر انسان عرضه شود، انسان نسبت به آن يا حالت پذيرش و يا وازنش و يا تعليق دارد; اگر آنرا پذيرفت باورى براى انسان حاصل شده است.
2. باور دو اطلاق دارد: باورِ كه، كه متعلَّق آن هميشه يك گزاره است، و ديگرى باورِ به، است. نسبت به اين كه آيا باورهاىِ به، به باورهاىِ كه قابل تحويلند، چند ديدگاه وجود دارد.
3. از آن جا كه متعلق معرفت و باور هميشه يك گزاره است، مسأله گزاره ها در معرفت شناسى اهميت يافته است. ميان گزاره و جمله چندين تفاوت وجود دارد. در معرفت شناسى معاصر، چرخشى از مفاهيم به سوى گزاره ها و جمله ها صورت گرفته و توجيه گزاره ها محور مباحث شده است.
4. در معرفت شناسى معاصر آنچه مهم است اين جمله است كه «من باور دارم كه p صادق است» نه اين كه «p صادق است». پس در معرفت شناسى برخلاف منطق، باور ـ و نه حقيقت ـ مدّنظر قرار مى گيرد و هم از اين رو است كه در اين علم مسأله توجيه باورها كانون بحث قرار گرفته است. معرفت شناس مى گويد حتى در آن جا كه مى گوييم «p صادق است» قيدى پنهان وجود دارد و آن اين كه «به نظرم مى آيد كه pصادق است».
5. تحصيل باور با سه وظيفه همراه است: وظيفه معرفتى; بدين معنا كه انسان از نظر معرفتى موظف است باورهايى را برگزيند كه متكى بر شواهد و قراين كافى باشد. وظيفه اخلاقى. كليفورد خوددارى از پذيرش گزاره اى را كه شواهد كافى دارد، را غيراخلاقى خواند. اما ويليام جيمز براساس نظريه اى ايمان را به جاى شواهد كافى نشاند. و نهايتاً وظيفه عملى است.
6. مسأله صدق، تاريخى طولانى دارد. نخست بحث بر سر تعيين مصداق صدق و كذب بود، ولى بعدها در زمينه ماهيت صدق نظريه پردازى شد. صدق مربوط به گزاره ها است. از سوى ديگر تعريف صدق غير از ملاك صدق است.
7. در زمينه تئورى صدق، چند ديدگاه عمده وجود دارد كه عبارتند از: نظريه مطابقت، نظريه انسجام گروى، نظريه اصالت عمل و نظريه حشواظهارى.
8. نظريه مطابقت كه پر سابقه ترين نظريات در زمينه تئورى صدق است، مدعى است يك گزاره آنگاه صادق است كه با واقع مطابق باشد. پيش فرض نظريه مطابقت عبارت از واقع گروى است. اين نظريه با چندين اشكال همراه است.
9. حكماى اسلام با طرح مسأله بديهيات به يك معنا نظريه مطابقت را پذيرفتند. آنان بديهيات را مضمون الصدق تلقى كردند. حكماى اسلامى همچنين با طرح مسأله وجود ذهنى، در مقام اثبات ارزشمندى ادراكات ماهوى برآمدند.
10. به دنبال مشكلات نظريه مطابقت در جهان غرب، نظريه انسجام گروى مطرح شد. طبق اين نظريه ماهيت صدق در گرو سازگارى گزاره ها با يكديگر است. ارتباط درونى يا ايده آليسم معرفت شناختى، كل گروى و درون گروى از پيش فرضهاى نظريه انسجام محسوب مى شوند.
11. نظريه اصالت عمل، صدق را با توفيق عملى برابر و يكسان مى نشاند.
12. يكى از نظريه هاى جديد در زمينه صدق، ديدگاه حشو اظهارى است كه مى گويد صدق امر مستقلى نيست. پس «صادق است كه p» با «p» تفاوتى نخواهد داشت.
13. از اركان عمده معرفت، عنصر توجيه است. تحليل ماهيت توجيه از دغدغه هاى اصلى معرفت شناسى معاصر مى باشد. در اين زمينه با دو نظريه مهم (مبناگروى و انسجام گروى) مواجهيم.
14. مبناگروى تقريرهاى مختلفى دارد كه تقرير مبناگروى سنّتى، تقرير چى شلم، تقرير دكارت و تقرير نسبى گروانه از جمله آنها است.
15. مبناگروى ادله اى با خود دارد: دليل احتمال و يقين و دليل تسلسل نمونه هايى از آنها است.
16. رأى رايج حكماى مسلمان اين است كه تمام علوم ـ اعم از تصورى و تصديقى ـ دو دسته اند: نظرى و بديهى. آنان بديهيات را در حسيات منحصر نكرده، اقسام ديگرى براى بديهيات قائل شده اند. از سوى ديگر خطاناپذير بودن علوم بديهى، امرى محرز تلقى مى شود.
17. مدعاى اصلى انسجام گروى در مبحث توجيه اين است كه يك باور آنگاه موجَّه است كه با مجموعه باورها، همسو و هماهنگ باشد. انسجام كه وصف كل يك مجموعه است، عواملى از قبيل سازگارى، جامعيت، استلزام و تبيين متقابل دارد. نظريه انسجام امتيازهايى دارد كه مهم ترين آن نيل به تواضع معرفت شناختى است.