ترتيب اين غسل چنين است : شستن رأس و سر حقيقى كه روح مجرّد است به آب توحيد ذاتى از آلودگى مشاهده غير .
زيرا عشق به حق وظيفه باطن است كه از آن تعبير به نفس مطمئنه شده و معرفت اين عشق و محبت و توحيد وظيفه قلب و مشاهدهاش وظيفه روح است چنانچه وصول وظيفه سر است كه باطن روح مىباشد .
و به همين ترتيب امام صادق عليهالسلام در يكى از دعاهايش اشاره فرموده :
اللّهُمَّ نَوِّرْ ظَاهِرى بِطاعَتِكَ وَبَاطِنى بِمَحَبَّتِكَ وَقَلْبى بِمَعْرِفَتِكَ وَرُوحى بِمُشاهَدَتِكَ وَسِرّى بِاسْتِقْلالِ إتِّصالِ حَضْرَتِكَ .
خداوندا ! نورانى كن ظاهرم را به اطاعتت و باطنم را به محبّتت و قلبم را به معرفتت و روحم را به مشاهدهات .
و اين غسل تحقق نمىيابد مگر به فناى عارف در معروف و شاهد در مشهود كه از آن تعبير به فناى در توحيد شده و آن مشاهده حق است من حيث هو هو ، يعنى مشاهدى به نحوى كه غير ديده نشود ، يعنى در وجود جز وجود واحد و ذات واحده كه مجرّد از جميع اعتبارات و تعينات است نبيند و به همين معنا قرآن اشاره دارد :
كُلُّ شَىْءٍ هَالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ [213] .
هر چيزى مگر ذات او هلاك شدنى است ، فرمانروايى [ بر همه جهان هستى ] ويژه اوست ، و فقط به سوى او بازگردانده مىشويد .
و در آيه ديگر :
كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ * وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلاَلِ وَالإِكْرَامِ [214] .
همه آنان كه روى اين زمين هستند ، فانى مىشوند * و تنها ذات باشكوه و ارجمند پروردگارت باقى مىماند .
توحيد ، در حقيقت همان صراط مستقيمى است كه شخصيتى مانند پيامبر بزرگ اسلام صلىاللهعليهوآله مأمور به ايستادگى و استقامت در راه آن بود و آن حدّ وسطى است كه قرآن مجيد مردم را به آن دعوت مىكند .
توحيد اجمالى طرف تفريط و تفصيلى طرف افراط است ؛ طهارت در اينجا دورى از دو جانب افراط و تفريط است كه افراط جانب ايمن و تفريط جانب ايسر است و هر دو را بايد از افراط و تفريط خلاص كرد و در حد وسطى قرار گرفت و آراسته به طهارت كبرى شد .