اين مطلب از طريق معارف الهى و مسائل علمى به اثبات رسيده كه انسان يكى از عاجزترين و ناتوانترين موجودات روى زمين و بلكه عالم خلقت است .
روزگارى كه در رحم مادر قرار داشت ، قدرتى براى حفظ خود جز عنايت حضرت حق نداشت ؛ روزى كه مىخواست متولد شود از خود در برابر حوادث احتمالى قوت دفاع نداشت .
چند سالى كه در گهواره و دامن مادر و آغوش پدر و ايام صباوت بود ، ارزياب هيچ برنامهاى نبود و با مواظبت و محبت و لطف ديگران خود را به جوانى رساند .
در ايام جوانى در مقابل پيشآمدها چنان ناتوان بود كه اگر وسايل علمى و پزشكى و اجتماعى نبود جان سالم به در نمىبرد !
و به وقت پيرى و ضعف و عجز و ناتوانى حكومتى كامل بر او برقرار مىكند و در يك لحظه ناگهان چراغ پر فروغ عمرش خاموش مىشود .
اين عاجز ناتوان ، اگر وسايل مادى در اختيارش نبود ، هيچ كارى از پيش نمىبرد و تمام ادعاها و كبر و نخوت و خودبينى و خودخواهيش ، طبل توخالى و كيسهاى نازك پر از باد هوا است .
عجز واقعيتى است كه با آب و خاك انسان عجين است و در مقام مقايسه با موجودات زنده ، شايد بتوان گفت كه انسان از عاجزترين جنبندگان صحنه خاك است !
عجز جسمى ، عجز عقلى و عجز نفسى ، از همراهى انسان دست بردار نيست و راه جبران عجز پناه آوردن به مسائل مادى و برنامههاى دنيايى نيست ، بلكه راه جبران عجز اتصال معنوى به قدرت لايزال است ، همان راهى كه تمام انبيا و امامان عليهمالسلامو اوليا و عاشقان در آن سير كردند ، خلأ قدرت فقط با عنايت حضرت دوست قابل پر كردن است و بس كه تمام وسايل قدرت ظاهرى باد آورده و باد برنده است !!
براى رفع عجز و ناتوانى ، بايد به پيشگاه مقدس او به التماس و لابه و دعا و زارى نشست و عرضه داشت :