عرفان اسلامی

حسین انصاریان

جلد 4 -صفحه : 244/ 223
نمايش فراداده

آرى ، در عالم آخرت اثرى از خودبينى و بزرگ‏منشى و تكبر نيست ، در آنجا سوء نيت و قصد فساد و خرابكارى نباشد ، آنجا جاى برقرار شدن و پاينده بودن و مقام گرفتن است ، در آنجا قلوب و دل ها با همديگر با كمال مهربانى و عطوفت و محبت خالص رفتار كرده و اثرى از كدورت و اختلاف و نفاق نباشد ، در آنجا خطاها و لغزش‏هاى گذشته آمرزيده شده و از عصيان و تمرد و خلاف اثرى نيست ، آنجا محيط سلامتى و صفا بوده و هرگز كدورت و گرفتگى و ناراحتى ديده نخواهد شد .

پس به اقتضاى اين چنين محيط روحانى ، قهرا صفات و حالات هر انسانى نيز لازم است با وضع آن محيط سازش داشته باشد .

مالكيت مطلق و حكومت و بزرگوارى تمام ذاتى پروردگار متعال در عالم آخرت ظاهر و هويدا مى‏شود و قهرا كسى به مقام خودبينى و خودنمايى و خودستايى و مباهات كردن و افتخار نمودن و خود را بالا گرفتن برنيامده و بالطبع صفات فروتنى و خضوع و خشوع و تعظيم و تجليل پروردگار متعال و حقيقت و خوف و خشيت در وجود او ظاهر مى‏شود .

اين همه نمونه‏اى بسيار اندك از اوضاع عالى روز قيامت است كه در ارتباط با اهل بهشت است و در اين دنيا به صورت صفات الهى در باطن انسان كه آخرت وجود انسان است ظهور مى‏كند و در آن عالم به صورت جامع و كامل آشكار گشته و آدمى به خاطر آن در نعمت ابدى حق قرار مى‏گيرد .

چون آلودگى ها از نفس شسته شود و صفات الهى به جايش نقش بندد ، آدمى حلاوت مناجات را چشيده و لذت مخاطبات را درك مى‏كند و شربت رحمت و كرامت از دست دوست مى‏نوشد و حضرت يار به انسان اقبال كرده و آغوش قبول باز مى‏كند و انسان را در بساط خدمت پذيرفته و اذن و امان مى‏دهد .

اين فقير دل شكسته و مسكين دست و پا بسته در اين زمينه از قول عاشقان حضرت دوست گفته‏ام :


  • شراب عشق او در كام كردم گرفتم جا در آغوش خوش يار من از خم خانه عشق و ولايش دل وحشى‏تر از وحش بيابان پيام وصل جانان چون شنيدم زدم بر سينه نامحرمان دست زغير او بريدم دل به عالم چو مسكين در ره عشقش فتادم پس آنگه ترك كام و نام كردم

  • خود و جان و دلم بى‏نام كردم سراپا خويش را گمنام كردم چه شيرين جرعه‏ها در كام كردم به عشق حضرتش در دام كردم دل گريان خود آرام كردم جدايى من زخاص و عام كردم همين يك كار را اتمام كردم پس آنگه ترك كام و نام كردم پس آنگه ترك كام و نام كردم