و به سوى [ مردم ] مَدين ، برادرشان شعيب را [ فرستاديم . ] گفت : اى قوم من !
خدا را بپرستيد ، شما را جز او هيچ معبودى نيست و از پيمانه و ترازو مكاهيد ، همانا من شما را در توانگرى و نعمت[ى كه بىنياز كننده از كم فروشى است ] مىبينم و بر شما از عذاب روزى فراگير بيمناكم . * و اى قوم من ، پيمانه و ترازو را عادلانه [ و منصفانه ] كامل و تمام بدهيد ، و اجناس مردم را [ هنگام خريدن ]كمشمارتر و كمارزشتر [ از آنچه كه هست ] به حساب نياوريد و در زمين تبهكارانه فتنه و آشوب برپا نكنيد . * آنچه خدا [ در كسب و كارتان از سود و بهره پس از پرداخت حق مردم ]باقى مىگذارد ، براى شما بهتر است اگر مؤمن باشيد ، و من بر شما نگهبان نيستم . * گفتند : اى شعيب !
آيا نمازت به تو فرمان مىدهد كه آنچه را پدرانمان مىپرستيدند رها كنيم ؟
يا از اينكه در اموالمان به هر كيفيتى كه مىخواهيم تصرف كنيم دستبرداريم ؟
به راستى كه تو [ انسانى ] بردبار و راهيافتهاى [ پس چرا مىخواهى در برابر آزادى ما نسبت به بتپرستى وهزينه كردن اموالمان به هر كيفيتى كه بخواهيم بايستى؟ ! ] !
آرى ، نماز شعيب ، نماز بازدارنده از فحشا و منكرات بود و نمازگزارى چون شعيب نمىتوانست در برابر كفر و شؤون آن بىتفاوت باشد ؛ به همين خاطر نمازگزار واقعى برى از انواع منكرات و جهادگرى استوار در برابر آلودگىهاست و بر مبناى همين حساب ، مردم مدين امر به معروف و نهى از منكر شعيب را به نماز او نسبت مىدادند .
در كتاب الهى ، سوره طه مىخوانيم :
فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِىَ يَامُوسَى * إِنِّى أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً * وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى * إِنَّنِى أَنَا اللّهُ لاَ إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنِى وَأَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِكْرِى [18] .
پس چون به آن آتش رسيد ، ندا داده شد : اى موسى ! * به يقين اين منم پروردگار تو ، پس كفش خود را از پايت بيفكن ؛ زيرا تو در وادى مقدس طوى هستى . * و من تو را [ به پيامبرى ] برگزيدم ، پس به آنچه وحى مىشود ، گوش فرا دار . * همانا ! من خدايم كه جز من معبودى نيست ، پس مرا بپرست و نماز را براى ياد من برپا دار .
امام باقر عليهالسلام مىفرمايد :
خداوند به موسى فرمود : مىدانى چرا از ميان بندگانم تو را براى شنيدن كلامم به نحو مستقيم انتخاب كردم ؟ عرضه داشت : نه . خطاب رسيد : به خاطر اينكه در عبادت و بندگى همانندت را نيافتم كه نسبت به من در نفس خود به اين اندازه با تواضع باشد . اى موسى ! تو بندهاى هستى كه در پيشگاه من به وقت نماز صورت بر خاك مىگذاشتى[19] .
به قول فروغى :