عطار را كه عين عيان شد كمال عشق اندر حضور عقل عيانها بدادهاند[264]
5 ـ نفى ادراك حواس است ، چنانچه مراد از :
لا يُدْرَكُ بِالْحَواسِّ[265] .
با حواس درك نمىشود .
در حديث همين معنى است ، چون حواس باطنيه نيز پنج است :
1 ـ قوه متصرفه
2 ـ حس مشترك
3 ـ وهم
4 ـ خيال
5 ـ حافظه
و هر يك از اينها آلات و ادوات و ادراكات نفسند ، چون انگشتان كه آلات افاعيل وجود اشيائند .
چون دست چپ خود بردارد ، اشاره به اين است كه نفس و قواى نفسانيه ادراك ذات و صفات جلاليه نكنند .
چون تكبير گفت و اعتراف نمود كه اللّه جل جلاله اجل از اين است كه او را بتوان وصف نمود ، مقارن آن نيز رفع دو دست كند ، در حقيقت به لسان حال اقامه بينه نمايد و بر طبق مدعاى خود شاهد و برهان آورد كه نفوس و حواس از درك او عاجزند ، چون از درك عاجزند ، پس تشبيه او به چيزى نتوانند كنند كه تشبيه و توصيف فرع ادراك است .
و اين همه براى اين است كه خداى خود را با معرفت عبادت كرده و روى از غير او برتابى كه بهترين مقام براى عبد مقام عبوديت و شيرينترين حال براى انسان حال عبادت است .
عبادت ، در رحمت و نقطه جلب رأفت و معيار حق و باطل و نردبان ترقى و زمينه شكوفايى قواى درون و جاى بروز استعدادهاى روح و نفس و مايه خير دنيا و آخرت و سعادت دارين و روشن كننده شمع عشق محبوب در خانه دل است .
[ وَاعْلَمْ أنَّهُ غَيْرُ مُحْتاجٍ إلى خِدْمَتِكَ وَهُوَ غَنىٌّ عَنْ عِبادَتِكَ وَدُعائِكَ وَإنَّما دَعاكَ بِفَضْلِهِ لِيَرْحَمَكَ وَيَبْعُدَكَ عَنْ عُقُوبَتِهِ وَيَنْشُرَ عَلَيْكَ مِنْ بَرَكاتِ حَنانِيَّتِهِ وَيَهْدِيَكَ إلى سَبيلِ رِضاهُ وَيَفْتَحَ لَكَ بابَ مَغْفِرَتِهِ ]
امام صادق عليهالسلام در دنباله روايت مىفرمايند :
اين مسئله براى تو روشن باشد كه وجود مقدس حضرت حق احتياجى به خدمت و حركت و مجاهده و كوشش تو ندارد ؛ چرا كه او از عبادت تو بىنياز است ، اين تو هستى كه سراپا نيازمند به خدمت و اداى عبادت در برابر حضرت اويى و به خاطر همين نيازمندى و فقر تو به عبادت و آثار با عظمت عبادت است كه تو را از باب فضلش به وسيله عبادت دعوت كرده تا بر تو رحم آرد و از عقوبت و عذابش دور بدارد و از بركات عطوفت و رأفتش بر تو پخش كند و تو را به راهى بدارد كه خشنوديش در آن است و درهاى مغفرت و آمرزش را به روى تو بگشايد .
آرى ، عبادت به اين خاطر وضع شده كه فقر و نيازمندى و پستى و بدبختى عبد با آثارى كه در عبادت است ، جبران شود ؛ بايد گفت : خوشا به حال آن انسانى كه خود و خداى خود را شناخت و عمر گرانمايه را با عبادت حق معامله كرد و پست و بدبخت آن بيچارهاى كه زندگى و حيات را در امور مادى اين چند روزه خلاصه كرد و با روى تافتن از عبادت ، خود را از تمام موجودات عالم پست كرد .