عرفان اسلامی

حسین انصاریان

جلد 5 -صفحه : 239/ 157
نمايش فراداده

قرآن در آيينه عرفان

در سوره مباركه واقعه مى‏خوانيم :

لاَ يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ [316] .

جز پاك شدگان [ از هر نوع آلودگى ] به [ حقايق و اسرار و لطايف ] آن دسترسى ندارند .

بدون شك منظور از پاكان در اين آيه شريفه پاكان از خبائث ظاهر نيست كه در دست نهادن به ظاهر قرآن تمام مردم عالم يكسانند ، پاك از خبائث ظاهر و ناپاك هر دو قدرت دست زدن به ظاهر كتاب را دارند و منظور از مسّ كتاب در اين آيه مسّ با حس لامسه نيست .

منظور از پاكان ، پاكان از نظر عقيده ، عقل ، روح ، نفس ، اخلاق و عمل است و منظور از مس ، مسّ با قدرت قلب و قوت روح و ادراك عقل الهى است .

مفاهيم بلند قرآن ، معانى آسمانى و ملكوتى اين كتاب به گونه‏اى است كه جز آنان كه در جهت معنويت از هر حيث پاك و منزه‏اند به آن نمى‏رسند .

عقل مغلوب و نفس معيوب و قلب محجوب ، چگونه قدرت راه يافتن به اين بارگاه مقدس و والا را دارند ؟

منافق و مغرور ، متكبر و خائن ، سهل انگار و سست بنيان ، به چه صورت در اين پيشگاه مقدس راه يابند ؟

اينجا جايگاه مقربان ، اصحاب يمين ، سابقون ، صالحون ، مؤمنون ، متوكلون ، صابرون و مجاهدان فى سبيل اللّه است .

اينجا جايگاه آن انسان‏هاى والايى است كه عمرى با طاغوت درون و برون جنگيده و بر هر دو غلبه كرده‏اند .

اينجا جايگاه آن عاشقانى است كه دست از ماسوا بريده و جز عشق حضرت او محورى قبول نكرده و غير او را در زندگى حاكم نمى‏دانند . اينجا جايگاه فرزانه مردمى است كه دل از غير او پاك كرده و خويش را براى لقا و وصول آماده ساخته و حقوق حق و خلق را در حد شؤون مراعات نموده و سراسر وجود هستى و موجوديت آنان فرياد « يا اللّه و يا رب » مى‏زند .

اينجا جايگاه والهان و عاشقان و مستان مى عشق جناب اوست كه از خود و از هستى بى‏خبر و تنها از حضرت جانان خبر دارند و با تمام وجود واله و سرگردان و غرق در حيرت و شورند .

اينجا جايگاه برافروختگان و دل سوختگان و ياران يار و ناصران حق و فقيران كوى و دردمندان جمال محبوب و مستمندان خاك حضرت جانان است ؛ جاى آن مردان والا و زنان ارزنده‏اى است كه چهره آنان چراغ حيات و شمع وجودشان ، نور راه و دل پاكشان آيينه انعكاس صفات است و با تمام هستى در برابر آن جناب غرق در فكرت و حيرتند .


  • جانا شعاع رويت در جسم و جان نگنجد وصلت چگونه جويم كاندر طلب نيابد هرگز نشان ندادند در كوى تو كسى را آنجا كه عاشقانت يك دم حضور يابند آهى كه عاشقانت از حلق جان برآرند اندر ضمير دل‏ها گنجى نهان نهادى عطار وصف عشقت چون در عبارت آرد زيرا كه وصف عشقت اندر بيان نگنجد

  • و آوازه جمالت اندر جهان نگنجد وصفت چگونه گويم كاندر زبان نگنجد زيرا كه راه كويت اندر نشان نگنجد دل در حساب نايد جان در ميان نگنجد هم در زمان نيايد هم در مكان نگنجد از دل اگر برآيد در آسمان نگنجد زيرا كه وصف عشقت اندر بيان نگنجد زيرا كه وصف عشقت اندر بيان نگنجد

[317]

اينجا جايگاه عارفان و آگاهان و بيدارانى است كه دل از هر رنگ پاك نموده و جان از هر كدورت صفا داده و نفس از هر رذيلتى پيراسته‏اند .

اينجا جايگاه على عليه‏السلام و امثال اوست كه بنابر نقل شيخ سليمان بلخى در « ينابيع المودة » به ابن عباس فرمود :

اگر سوره حمد را براى شما تفسير كنم و شما تفسير مرا بنويسيد ، براى حمل آن نوشته‏ها هفتاد شتر لازم افتد[318] .