پس سخنور بايد آن چنان بگويد كه او را درست و راستگو بيابند و نيز بىغرض و خير خواه بجا بياورند ، مردم چون كسى را درست و بىغرض و خيرخواه بدانند البته از روى رغبت و ميل به او گوش مىدهند ؛ زيرا معتقدند كه بر نفع ايشان سخن مىگويد و از شنيدن آن سود خواهند برد .
پس از درستى و راستى و خيرخواهى و بىغرضى ، چيزى كه گوينده را نزد شنونده معتمد مىسازد اين است كه او را در آنچه مىگويد دانا و بصير ببينند و با تجربه و متين بجا بياورند و جلف و سبكبارش ندانند .
پس بايد به اين صفات شناخته شده باشد ، يا لااقل گفتار و احوالش بر اين امور گواهى دهد كه سخنش معقول و از روى فهم و دانش است و دليل و برهان مىآورد و سند و مدارك بدست مىدهد و اعتراضات را پيشبينى مىكند و جواب مىدهد و اگر جز اين باشد سخنش محل اعتنا نخواهد بود و وقعى به آن نخواهند گذاشت ، چه مردم به خوبى آگاهند كه تا راه دان نباشى كى راهبر شوى .
و نيز همه مىدانند كه كورى عصا كش كور دگر نتواند شد .
از چيزهايى كه در سخنورى از مردم دلربايى مىكند خوشخويى است ، سخنگوى بدخوى بىشرم و زشتگفتار كه كلامش زننده باشد دلها را مىرنجاند و خاطرها را متغيّر مىسازد و اگر حرف حق هم بزند به او نمىگروند .
بايد او را مهربان و با گذشت و كوچك و بزرگمنش و پر حوصله و كم شهوت و خوش لهجه بيابند ، مخصوصاً شكسته نفسى و فروتنى در او ببينند ، چه اگر به كبر و غرور با مردم سخن بگويد و خودپسندى و خودستايى كند ، عزت نفس ايشان را مىرنجاند و از او بيزار مىشوند .
مقصود اين نيست كه گوينده خود را بىجهت خوار و خفيف كند و تن به ذلت و پستى دهد وليكن وقر و سنگينى چيز ديگرى است و تفَرعن و گنده دماغى و خودخواهى چيز ديگر .
أُولئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوْا وَأُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ [16] .
اينانند كه [ در ديندارى و پيروى از حق ]راست گفتند ، و اينانند كه پرهيزكارند .
سخن راست ، سخن آسان و سهلى نيست و شمار راستگويان هم در جهان زياد نيست ، به فرموده اهل فن سخن راست ، عبارت از سخن مطابق با حقيقت است و آن سخنى است كه دل و قلب همراهش باشد و با آنچه در خارج است همآهنگ و همراه و مطابق باشد .
ما تا زندهايم در برابر حق و خلق قرار داريم و نسبت به حضرت ربّ و مردم اعم از پدر و مادر و زن و فرزند و اقوام و دوستان و آشنايان و ساير افراد مسؤوليم .
در صورتى كه در حد قدرت خويش آراسته به حقايق الهى باشيم با خلق خدا اعم از نيك و بد به صداقت روبرو شويم و هيچ قصدسويى نسبت به احدى نداشته باشيم و در تمام شؤون زندگى از حدّ و حق خويش تجاوز نكنيم ، در اين حال گفتار و كلاممان با حضرت حق به وقت گفتن « اياك نعبد » و با مردم به وقت هر گفتارى راست و بدين معنى راستگو هستيم ، با اين بيان ملاحظه كنيد و حتى در خود فكر نماييد كه سخن راست چقدر كم و راستگو چه اندازه قليل است ! !
راستى ، حقيقتى است كه دانايان راه گفتهاند : محصولش نجات در دنيا و آخرت است و كراراً قرآن مجيد منفعت قيامت را وقف راستگويان و راست كرداران مىداند .
سخن غير راست جز مكر و حيله و خدعه و فريب و ظلم و خيانت چيزى نيست .
از آيات قرآن مجيد استفاده مىشود كه جاى سخن راست همه جاست و البته به اين نكته بسيار مهم هم بايد توجه داشت كه دروغگويى حرام ولى راستگويى واجب نيست ، به اين معنى كه هر حرف راستى لازم نيست همه جا اظهار شود كه در اظهار آن چه بسا اسرار مسلمانان و مملكت اسلامى به باد رفته و يا آبروى انسان محترمى لطمه ببيند ، در اين گونه موارد سكوت و صمت واجب و خوددارى از كشف سرّ لازم است .
بياييد در تمام امور چنانچه دستور دادهاند ، دست به دامان صادقان عالم شويم و در خوى و كردار متخلّق به اخلاق آنان شويم كه راه نجاتى جز اين نيست .
وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى [17] .
و هنگامى كه سخن گوييد ، عدالت ورزيد هر چند درباره خويشان باشد .