تا زمانى كه انبيا و ائمه طاهرين عليهمالسلام در بين مردم بودند ، مشكلى نبود ، مردم با رجوع به انبيا و ائمه عليهمالسلام به حكم حقيقى حق دست مىيافتند و به اجرا گذاشته و عمل مىكردند ، اما در نبود انبيا و ائمه عليهمالسلام نياز شديد به فتوى احساس شد و بزرگان از فقها و علما با شرايطى كه اسلام معين نموده بود به جاى پيامبران و ائمه عليهمالسلام نشسته و زمام كشتى زندگى جامعه را به دست گرفتند .
در تمام ادوار پس از غيبت حجّت ثانى عشر ، فقهاى بزرگ شيعه در مسئله فتوى جانب الهى آن را پيش گرفته و در تمام حوادث به داد اسلام و مسلمانان واقعى رسيدند و گاهى در اين راه جان عزيز خود را نثار حضرت حق كردند .
اما فقها و قضات مسلكهاى ديگر به ظاهر اسلامى ، همانند فقهاى بزرگ شيعه به ميدان نيامده و بلكه بعضى از آنان در جهت استحكام حكومتهاى جور دست به فتوا زده و توده عوام را به دنبال فتواى خود تبديل به پيچ و مهره دستگاه اموى و عباسى و حكومتهاى مانند آنان كرده و خلاصه دين خود را به دنيا فروخته و ميليونها نفر را گمراه نموده ، از راه خدا بازداشتند !
دينداران هر يك از مسلكهاى اسلامى ، شيعى ، زيدى ، حنفى ، مالكى ، حنبلى ، شافعى ، هميشه متوجه فتواى فقيه و مرجع مربوط به آيين خود بودند ، در اين زمينه فقهاى بزرگ شيعه ، هميشه شيعه را در جهت برنامههاى الهى و به خصوص حفظ مكتب و بالاخص مبارزه با ستمگران دوران تا ريشهكن شدن آنان هدايت كرده و در اين راه خدمات بس ارزندهاى انجام دادند .
ولى با كمال تأسف بعضى از فقهاى بعضى از مسالك به فتواهاى عجيبى دست زده كه توده مؤمن به آن مسلك ، يا نوكر ظلم و ظالم شده و به بند استعمار و استثمار دچار گشته و يا براى نابودى مريدان اهل بيت پيغمبر عليهمالسلام و پيروان دوازده امام معصوم عليهمالسلام كمر همت بستند و از اين راه هزاران مؤمن خالص را دچار زندانهاى وحشتناك بنى اميه و بنى عباس و حكومتهاى بعد از آنان كرده و وسيله هلاك آن رادمردان الهى شدند و يا در اين زمينه علت تبعيد آزادگان گشته و يا مريدان خود را براى جنگ با شيعه مظلوم بسيج كرده و از اين راه ضربههاى غير قابل جبرانى به انسانيت زدند .
اين را هم نبايد ناگفته گذاشت كه در ميان فقهاى مسالك ديگر آزادگانى بىنظير و منصفانى بزرگوار چون علاّمه شلتوت وجود داشت كه با تمام وجود براى رفع كينهها و دشمنىها و تعصّبهاى بيجا و اختلافات ابليسى فقهاى مسالك ديگر عليه شيعه در كمال قدرت و تا حد از جان گذشتگى كوشيد تا پس از ده قرن كه بر اسلام و مسلمانان گذشته بود ـ در حالى كه با شيعه اهل بيت عليهمالسلام براساس جهتگيرى فقهاى بىانصاف مسالك ، عداوت سخت داشتند و حتى حاضر نبودند كتابهاى اصولى و فقهى و استدلالى و علمى شيعه را بخوانند تا راه صحيح را از ناصحيح تشخيص دهند ، در ميان انبوه مشكلات و سختىها و تهمتها و افتراها ـ جواز تقليد از مذهب اماميه را در تمام شؤون در دانشگاه الازهر صادر و به همه جهان فرستاد و از اين راه نام پاك و نيكى را در كتاب روزگار از خود به يادگار گذاشت و رضا و خشنودى حق را با آن فتوا به سوى خود جلب كرد .